کلمه جو
صفحه اصلی

بحرانی


مترادف بحرانی : آشوب زده، بحران زده، پرآشوب، تشنج آلود، پرتنش، تنش آلود، خطرناک، غیرعادی، متشنج، متلاطم، وخیم

متضاد بحرانی : آرام

فارسی به انگلیسی

critical


acute, critical, tense

فارسی به عربی

حاد , حرج , ملح

مترادف و متضاد

آشوب‌زده، بحران‌زده، پرآشوب، تشنج‌آلود، پرتنش، تنش‌آلود، خطرناک، غیرعادی، متشنج، متلاطم، وخیم ≠ آرام


acute (صفت)
تند، نوک تیز، حاد، بحرانی، تیز، حساس، زیرک، تیزرو، زیر، روشن بین، تیز نظر، شدید، تیز

critical (صفت)
قطعی، بحرانی، انتقادی، منتقدانه، وخیم، نکوهشی

exigent (صفت)
بحرانی، ضروری، مصر، مبرم، فشاراور، تحمیلی، محتاج به اقدام یا کمک فوری

climacteric (صفت)
بحرانی، دوران یائسگی زن

decretive (صفت)
قطعی، بحرانی، قاطع، فرمانی

decretory (صفت)
قطعی، بحرانی، قاطع، فرمانی

فرهنگ فارسی

منسوب به بحران، انقلاب و آشفتگی و تغییر، حالت در بیمار یا در اوضاع و احوال مملکت
( صفت ) منسوب به بحران ۱ - تغییر حالت و آشفتگی مریض . ۲ - وضع غیر عادی در امری از امور مملکتی
شیخ هاشم ابن سلیمان .

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) منسوب به بحران . ۱ - تغییر حالت و آشفتگی مریض . ۲ - وضع غیرعادی در امری از امور مملکتی .

لغت نامه دهخدا

بحرانی . [ ب َ ] (اِخ ) عباس بحرانی بن یزید. محدث بود. (از منتهی الارب ).


بحرانی . [ ب َ ] (اِخ )محمد بحرانی فرزند معتمر محدث بود. (منتهی الارب ).


بحرانی . [ ب َ ] (اِخ ) احمدبن محمد محدث بود. رجوع به اعلام زرکلی ج 1 شود.


بحرانی . [ ب َ ] (اِخ ) شیخ هاشم بن سلیمان ، او راست : مدینةالمفاخر فی فضائل الامام علی بن ابی طالب و کراماته . (از معجم المطبوعات ).


بحرانی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب به بحران. ( ناظم الاطباء ). منسوب به بحرین. ( از المنجد ). انتساب به بحر. ( از انساب سمعانی ). || آنچه منسوب باشد به شهر بحرین. ( آنندراج ). || ( اِخ ) شیخ احمد و شیخ جعفر و شیخ حسین و شیخ سلیمان و شیخ عبدالعلی و سید ماجد و شیخ محمد از رجال فقه و علمای اسلامی. و رجوع به ریحانة الادب زیر همین نامها شود.

بحرانی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب به بحر که قعر رحم باشد. خون زهدان. خون سرخ خالص. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ):
باش درین خانه زندانیان
روزن و در بسته چو بحرانیان.
نظامی.
- دم بحرانی ؛ خونی سخت سرخ و غلیظ و بسیار، منسوب به بحر و آن قعر رحم باشد و آن پیش از یاء نسبت برای مبالغه است. ( یادداشت مؤلف ).

بحرانی. [ ب َ ] ( اِخ ) احمدبن محمد محدث بود. رجوع به اعلام زرکلی ج 1 شود.

بحرانی. [ ب َ ] ( اِخ )محمد بحرانی فرزند معتمر محدث بود. ( منتهی الارب ).

بحرانی. [ ب َ ] ( اِخ ) عباس بحرانی بن یزید. محدث بود. ( از منتهی الارب ).

بحرانی. [ ب َ ] ( اِخ ) یوسف بن احمد از فقهای امامیه بود. او راست : کشکول البحرانی. لؤلوءة البحرین. ( از معجم المطبوعات ).

بحرانی. [ ب َ ] ( اِخ ) شیخ هاشم بن سلیمان ، او راست : مدینةالمفاخر فی فضائل الامام علی بن ابی طالب و کراماته. ( از معجم المطبوعات ).

بحرانی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بحر که قعر رحم باشد. خون زهدان . خون سرخ خالص . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء):
باش درین خانه ٔ زندانیان
روزن و در بسته چو بحرانیان .

نظامی .


- دم بحرانی ؛ خونی سخت سرخ و غلیظ و بسیار، منسوب به بحر و آن قعر رحم باشد و آن پیش از یاء نسبت برای مبالغه است . (یادداشت مؤلف ).

بحرانی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بحران . (ناظم الاطباء). منسوب به بحرین . (از المنجد). انتساب به بحر. (از انساب سمعانی ). || آنچه منسوب باشد به شهر بحرین . (آنندراج ). || (اِخ ) شیخ احمد و شیخ جعفر و شیخ حسین و شیخ سلیمان و شیخ عبدالعلی و سید ماجد و شیخ محمد از رجال فقه و علمای اسلامی . و رجوع به ریحانة الادب زیر همین نامها شود.


بحرانی . [ ب َ ] (اِخ ) یوسف بن احمد از فقهای امامیه بود. او راست : کشکول البحرانی . لؤلوءة البحرین . (از معجم المطبوعات ).


فرهنگ عمید

ویژگی اوضاع و احوال آشفته در هر چیزی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بحرانی (ابهام زدایی). بحرانی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • سید هاشم بحرانی، مفسّر و محدّث و مؤلّف شیعی قرن یازدهم• احمد بن محمد بحرانی، از مشاهیر فقهای امامی بحرین در قرن یازدهم• سلیمان بن عبدالله بحرانی، فقیه و محدّثِ قرون یازدهم و دوازدهم• علی بن عبدالله بحرانی، از فقها و مراجع تقلید امامی بحرین و شبه جزیره عربستان در قرن سیزدهم و چهاردهم• جعفر بن کمال الدین بحرانی، عالم و شاعر امامی مذهب قرن یازدهم• احمد بن علی بحرانی، محقق و متکلم شیعی قرن هفتم• علی بن سلیمان ستراوی بحرانی، عالم و فیلسوف امامی نیمه نخست قرن هفتم• علی بن سلیمان بحرانی، محدّث و فقیه شیعیِ قرن یازدهم• ماجد بن هاشم بحرانی، ادیب، شاعر، فقیه و محدث شیعی قرون دهم و یازدهم• یوسف بن احمد درازی بحرانی، فقیه و محدّث اخباری معتدل و متتبّع پر اثرِ قرن دوازدهم• سلیمان ماحوزی بحرانی، از مفاخر جهان علم و از نوابغ روزگار• سیّد ماجد حسینی بحرانی، معروف به سید ماجد حسینی بحرانی کاشانی از حکیمان و فقیهان بزرگ قرن دوازدهم هجری
...

پیشنهاد کاربران

حاد

نام خانوادگی من بحرانی است و از بحر که کلمه ای عربی است آمده.
بحر : دریا است
بحرانی: دریایی

مغشوشی


کلمات دیگر: