کلمه جو
صفحه اصلی

جناغ

فارسی به انگلیسی

sternum, wishing - bone

wishing - bone


مترادف و متضاد

merrythought (اسم)
جناغ، استخوان جناغ

فرهنگ فارسی

استخوان جلوسینه مرغ که بشکل۷است
( اسم ) ۱- استخوانی که در قفس. سینه را در خط وسط و جلو محدود میکند و ۷ زوج دنده های حقیقی قفس. سینه از طرفین بوسیل. غضروفهای دنده ای به آن مفصل میشوند و در قسمت انتهایی آن نیز ۳ زوج دنده های کاذب بوسیل. غضروفشان بغضروف دنده های بالاتر مفصل میشوند. استخوانی است خنجری شکل و فرد و طویل که در قسمت قدامی و میانی قفس. سینه قرار دارد. یا ققس. سینه . ۲- استخوانی که جلو سین. مرغ است . ۳- استخوانی بشکل در مرغ که توسط آن شرط بندی کنند. ۴- شرطی و گروی که دو کس با هم بندند جناب .

فرهنگ معین

(ج ) (اِ. ) ۱ - استخوانی به شکل عدد ۷ که جلوی سینة مرغ قرار دارد، استخوانی در جلو سینة انسان که از پایین به دنده ها و در بالا به استخوان های ترقوه وصل می شود. ۲ - سه پایه . ۳ - شرط و گروی که دو کس با هم بندند، جناب .

لغت نامه دهخدا

جناغ. [ ج َ ] ( اِ ) استخوانی که قفسه سینه را در خط وسط و جلو محدودمیکند و 7 زوج دنده های حقیقی قفسه سینه از طرفین بوسیله غضروفهای دنده یی به آن متصل میشوند و در قسمت انتهایی آن نیز 3 زوج دنده های کاذب بوسیله غضروفشان بغضروف دنده های بالاتر متصل میشوند. استخوانی است خنجری شکل و فرد و طویل که در قسمت قدامی و میانی قفسه سینه قرار دارد. در تداول با کسر اول تلفظ کنند. || استخوانی که جلو سینه مرغ است. || استخوانی بشکل V در مرغ که توسط آن شرطبندی کنند. ( فرهنگ فارسی معین ). || شرطی و گروی که دو کس با هم بندند. ( فرهنگ فارسی معین ) ( برهان ).

جناغ. [ ج ُ ] ( اِ ) دامنه زین اسب باشد که بعربی یون خوانند. ( برهان ). غاشیه زین که اکثر از پوست پلنگ سازند. || نوعی از اسباب زایده زین باشدکه برای زینت نقاشی کنند، و بجای حرف آخر قاف هم آمده است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ). و آنرابپارسی پون گویند و صاحب جهانگیری و برهان که یون را عربی دانسته اند خطا کرده اند، علی ای حال جناغ بمعنی استخوان سینه مرغ و حیوان است و چون سینه زین بهمان شکل است جناغ زین گفته اند. ( آنندراج ) :
همه تفاخر آنها بجود و دانش بود
همه تفاخر اینها بغاشیه ست و جناغ.
منجیک.
|| تسمه رکاب. ( برهان ). || سه پایه ای که علما دستاویز بر او نهند. ( حاشیه برهان چ معین ) ( لغت فرس 236 ).

جناغ . [ ج َ ] (اِ) استخوانی که قفسه ٔ سینه را در خط وسط و جلو محدودمیکند و 7 زوج دنده های حقیقی قفسه ٔ سینه از طرفین بوسیله ٔ غضروفهای دنده یی به آن متصل میشوند و در قسمت انتهایی آن نیز 3 زوج دنده های کاذب بوسیله ٔ غضروفشان بغضروف دنده های بالاتر متصل میشوند. استخوانی است خنجری شکل و فرد و طویل که در قسمت قدامی و میانی قفسه ٔ سینه قرار دارد. در تداول با کسر اول تلفظ کنند. || استخوانی که جلو سینه ٔ مرغ است . || استخوانی بشکل V در مرغ که توسط آن شرطبندی کنند. (فرهنگ فارسی معین ). || شرطی و گروی که دو کس با هم بندند. (فرهنگ فارسی معین ) (برهان ).


جناغ . [ ج ُ ] (اِ) دامنه ٔ زین اسب باشد که بعربی یون خوانند. (برهان ). غاشیه ٔ زین که اکثر از پوست پلنگ سازند. || نوعی از اسباب زایده ٔ زین باشدکه برای زینت نقاشی کنند، و بجای حرف آخر قاف هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ). و آنرابپارسی پون گویند و صاحب جهانگیری و برهان که یون را عربی دانسته اند خطا کرده اند، علی ای حال جناغ بمعنی استخوان سینه ٔ مرغ و حیوان است و چون سینه ٔ زین بهمان شکل است جناغ زین گفته اند. (آنندراج ) :
همه تفاخر آنها بجود و دانش بود
همه تفاخر اینها بغاشیه ست و جناغ .

منجیک .


|| تسمه ٔ رکاب . (برهان ). || سه پایه ای که علما دستاویز بر او نهند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) (لغت فرس 236).

فرهنگ عمید

۱. استخوانی باریک و مسطح که در بدن انسان در جلو سینه قرار دارد و هفت زوج از دنده ها به آن اتصال دارند و در قسمت بالا به دو استخوان ترقوۀ راست و چپ متصل است.
۲. استخوانی دوشاخه به شکل ۷ در جلو سینۀ مرغ که در شرط بندی می شکنند.
* جناغ شکستن: (مصدر لازم ) [مجاز] شرط بندی کردن دو تن با شکستن جناغ مرغ، به این صورت که هر کس شرط را فراموش کرد و چیزی از دست طرف گرفت شرط بندی را باخته است.
تختۀ دوشاخۀ زین اسب و دامنۀ زین اسب: همه تفاخر آن ها به جود و دانش بود / همه تفاخر این ها به غاشیه ست و جناغ (منجیک: شاعران بی دیوان: ۲۳۴ ).

۱. استخوانی باریک و مسطح که در بدن انسان در جلو سینه قرار دارد و هفت زوج از دنده‌ها به آن اتصال دارند و در قسمت بالا به دو استخوان ترقوۀ راست و چپ متصل است.
۲. استخوانی دوشاخه به شکل ۷ در جلو سینۀ مرغ که در شرط‌بندی می‌شکنند.
⟨ جناغ شکستن: (مصدر لازم) [مجاز] شرط‌بندی کردن دو تن با شکستن جناغ مرغ، به‌این‌صورت که هر‌کس شرط را فراموش کرد و چیزی از دست طرف گرفت شرط‌بندی را باخته است.


تختۀ دوشاخۀ زین اسب و دامنۀ زین اسب: ◻︎ همه تفاخر آن‌ها به جود و دانش بود / همه تفاخر این‌ها به غاشیه‌ست و جناغ (منجیک: شاعران بی‌دیوان: ۲۳۴).


دانشنامه عمومی

جـِناغ یا استرنوماستخوانی در سمت قدامی قفسه سینه است که غضروف های دنده ای از دو طرف به آن متصل شده اند. همچنین استخوان ترقوه به قسمت فوقانی آن (دسته) متصل می شود. این استخوان دارای طولی در حدود ۱۵ تا ۲۰ سانتیمتر است.
استخوان جناغ خود از اتصال سه قسمت تشکیل شده است:
دسته: پهن ترین و قوی ترین بخش جناغ سینه است و به استخوان ترقوه، غضروف دنده اول و نیمی از غضروف دنده دوم، متصل می گردد. بخش فوقانی دسته را بریدگی بالاجناغی یا بریدگی ژوگولار میگویند.
تنه: بلندترین بخش جناغ سینه است که در کناره های طرفی دارای یک نیم بریدگی در بالا (محل اتصال غضروف دنده ای دوم)، یک نیم بریدگی در پایین (محل اتصال غضروف دنده ای هفتم) و چهار بریدگی در حد واسط این دو (محل اتصال غضروف های دنده ای ۳ تا ۶) می باشد. در محل مفصل شدن تنه و دسته جناغ، زاویه ای به نام زاویه جناغی یا زاویه لوئیس قرار گرفته است که مقداری به جلو تحدب دارد و دنده دوم سینه نیز به کناره آن از دو طرف متصل می گردد.

دانشنامه آزاد فارسی

جِناغ (sternum)
جِناغ
جِناغ
جِناغ
استخوان سینه۱. استخوانی پهن و بزرگ، به طول ۱۵ تا ۲۰ سانتی متر در افراد بالغ، در جلو قفسۀ سینه۲، و متصل به دنده ها۳. این استخوان از قلب۴ و شش ها۵ محافظت می کند. هنگام جراحی قلب باز۶، برای دسترسی به ناحیۀ سینه، استخوان جناغ را به صورت طولی از وسط می برند. همۀ طول جناغ، از نزدیک گردن تا دیوارۀ حفره شکمی۷، زیر پوست لمس می شود. این استخوان در سه قسمت تشکیل شده است که عبارت اند از مانوبریم۸ (قسمت پهن فوقانی)، تنه۹، و زایدۀ خنجری۱۰ این سه قسمت با غضروف به هم متصل اند. زاویۀ جناغی۱۱، که مفصل بین مانوبریم و تنه است، روبه روی دومین دنده لمس می شود.
breastbonechestribsheartlungsopen-heart surgeryabdominal wallmanubriumbodyxiphod processsternal angle

گویش مازنی

/jenaagh/ استخوان سینه ی پرنده - استعاره از: توانایی و قدرت

۱استخوان سینه ی پرنده ۲استعاره از:توانایی و قدرت


پیشنهاد کاربران

واژه پارسی استخوان" هفتی سینه"
بجای واژه بیگانه "جناق"


کلمات دیگر: