غرابی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - نوعی خرما . ۲ - نوعی نان شیرینی غرابیه غرابیا. ۳ - زایده ایست در کنار فوقانی و مجاور بریدگی به همین نام در استخوان کتف به شکل منقار کلاغ در راس این زایده عضلات سینه یی کوچک و غرابی بازویی و سر کوتاه عضله دو سر بازویی می چسبند .
منسوب به فرقه غرابیه
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
غرابی. [ غ ُ بی ی ] ( اِخ ) موضعی است در راه یمن. ( منتهی الارب ). از قلعه های بلاد یمن است. ( معجم البلدان ). || ریگزار معروفی است در راه مصر، میان قطیه وصالحه که راهی صعب العبور است. ( از معجم البلدان ).
غرابی. [ غ ُ بی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به فرقه غرابیه. ( انساب سمعانی ). رجوع به غرابیه شود.
غرابی. [ غ ُ بی ی ] ( ع اِ ) نوعی از خرما. ( منتهی الارب ) ( قطر المحیط ). || نوعی نان شیرینی. غرابیه. غرابیا.
غرابی . [ غ ُ بی ی ] (اِخ ) موضعی است در راه یمن . (منتهی الارب ). از قلعه های بلاد یمن است . (معجم البلدان ). || ریگزار معروفی است در راه مصر، میان قطیه وصالحه که راهی صعب العبور است . (از معجم البلدان ).
غرابی . [ غ ُ بی ی ] (ص نسبی ) منسوب به فرقه ٔ غرابیه . (انساب سمعانی ). رجوع به غرابیه شود.
غرابی . [ غ ُ بی ی ] (ع اِ) نوعی از خرما. (منتهی الارب ) (قطر المحیط). || نوعی نان شیرینی . غرابیه . غرابیا.
غرابی . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عباداللهی بخش هندیجان شهرستان خرمشهر، و در 5000 گزی جنوب باختری هندیجان و در 1000 گزی خاوری راه اتومبیل رو هندیجان به خلیج فارس واقع است . دشت و گرمسیر و مالاریائی است . سکنه ٔ آن 320 تن و مذهب مردم تشیع است و به زبان عربی و فارسی سخن می گویند. آب اهالی از رودخانه ٔ زهره تأمین می شود و محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه در تابستان اتومبیل رو است و سکنه ٔ آن از طایفه ٔ شعبانی هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
فرهنگ عمید
۲. نوعی نان شیرینی، غرابیّة.
دانشنامه عمومی
فهرست روستاهای شهرستان شادگان
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان حسینی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۰۲ نفر (۱۲خانوار) بوده است.