مترادف سلطه : استیلا، تسلط، چیرگی، سیطره، غلبه، قدرت، قوت، ملک، پادشاهی، فرمانروایی
برابر پارسی : چیرگی، فرمانروایی
rule, sovereignty, sway
ascendancy, ascendency, dominion, empire, government, mastery, reign, sway
قدرت , توانايي , اختيار , اجازه , اعتبار , نفوذ , مدرک يا ماخذي از کتاب معتبريا سندي , نويسنده ء معتبر , منبع صحيح و موثق , اولياء امور , سالا د کلم , سالا د
استیلا، تسلط، چیرگی، سیطره، غلبه، قدرت، قوت
ملک، پادشاهی، فرمانروایی
۱. استیلا، تسلط، چیرگی، سیطره، غلبه، قدرت، قوت
۲. ملک، پادشاهی، فرمانروایی
سلطة. [ س ِ طَ ] (ع اِ) تیر دراز باریک . ج ، سِلَطه و سلاط. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جامه ای که در آن گیاه و کاه کنند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
سلطة. [ س ُ طَ ] (ع اِمص ) قدرت و قوّت . (ناظم الاطباء). || غلبه و اقتدار. (ناظم الاطباء).
چیرگ