کلمه جو
صفحه اصلی

نخاب

فارسی به انگلیسی

inlet, rill

لغت نامه دهخدا

نخاب . [ ن ِ ] (ع اِ) جلدةالفؤاد. (المنجد).


نخاب . [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رقه ٔ بخش بشرویه ٔ شهرستان فردوس . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نخاب . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طبس مسینا از بخش درمیان شهرستان بیرجند، در 34 هزارگزی شمال درمیان ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 108 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نخاب. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان طبس مسینا از بخش درمیان شهرستان بیرجند، در 34 هزارگزی شمال درمیان ، در جلگه معتدل هوائی واقع است و 108 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

نخاب. [ ن َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رقه بخش بشرویه شهرستان فردوس. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

نخاب. [ ن ِ ] ( ع اِ ) جلدةالفؤاد. ( المنجد ).

دانشنامه عمومی

نخاب روستایی در دهستان میاندشت بخش مرکزی شهرستان درمیان استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۱۲۳ نفر (در ۳۴ خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: