کلمه جو
صفحه اصلی

اسناد


برابر پارسی : یافته ها، گواهی ها، دفترها، دستک ها، دستک، تزده ها

فارسی به انگلیسی

documents, deeds, promissory notes, bills


attribution, ascription, imputation


documents, paper, attribution, imputation, predication, ascription

imputation, paper


عربی به فارسی

پشتيبان , پشتيباني کردن


مترادف و متضاد

delation (اسم)
تهمت، اتهام، چغلی، اسناد

predication (اسم)
اظهار، اثبات، اعلام، اسناد، اطلاق

فرهنگ فارسی

جمع سند، نسبت دادن، منسوب کردن وتکیه دادن چیزی رابه چیزدیگر، منسوب کردن حدیث به کسی
۱ - ( مصدر ) نسبت کردن چیزی بکسی نسبت دادن به باز خواندن به . ۲ - منسوب کردن حدیث بکسی . ۳ - یا نسبت تام آنست که چیزی بچیز دیگر باثبات یا نفی ( ایجاب یا سلب ) نسبت داده شود : جوانمرد بخشنده است دروغگو رستگار نیست . جمع : اسنادات .

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) نسبت دادن چیزی به کسی . ۲ - منسوب کردن حدیث به کسی .

لغت نامه دهخدا

اسناد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سَنَد.
- اسناد بهادار ؛ اوراقی که دارای ارزش مالی هستند .


اسناد. [ اِ ] (ع مص ) نسبت کردن به . بازخواندن به . بستن به :
مدار باکرمش بیم از گنه مخلص
دگر به خویشتن اسناد این گناه مده .

مخلص کاشی .


|| منسوب کردن حدیث به کسی . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). برداشتن سخن به گوینده ٔ وی . (منتهی الارب ). پیوستن گفته به گوینده . ج ، اسانید. حدیث کردن با کسی . (زوزنی ). || بکوه برآمدن . برآمدن بر (کوه ): اسند فی الجبل . (منتهی الارب ). || بکوه برداشتن کسی یا چیزی را. برداشتن چیزی بر (کوه ). اسنده فی الجبل . (منتهی الارب ). || پشت به کسی واگذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پشت به کسی بازگذاشتن . پشت به چیزی دادن . تکیه دادن چیزی را به چیزی . (غیاث ) اسنده الیه . (منتهی الارب ). || نسبت و تعلق یکی از دو کلمه به دیگری باشد.منسوب را مسند و منسوب الیه را مسندالیه گویند. و اسناد حالتی است بین دو کلمه یا بین مدلول دو کلمه خواه کلمه ٔ حقیقیة باشد و خواه حکمیة و بهتر است که در تعریف آن گفته شود: اسناد، ضم کلمه یا جاری مجرای کلمه است به دیگری یا ضم یکی از دو جمله است به دیگری . و اسناد یا اصلی است که آنرا تام نیز نامند و عبارتست از آنکه لفظ برای وی موضوع بوده باشد و اسناد بالذات از آن مفهوم شود مانند: «ضرب زید» که برای افادت نسبت ضرب بزید وضع شده و این اسناد بالذات از آن فهمیده شود و تعرض به طرفین فقط بدان جهت است که نسبت بدانها متوقف میباشد. و یا غیراصلی است که آنرا غیرتام نیز گویند و آن عبارت از نسبتی است که بالذات از لفظ فهمیده نشود بلکه فهم آن بالتبع باشد چون : «غلام زید» که مقصود از آن افادت ذات است نه افادت اسناد و همچنین است در جمیع اسناد مرکبات توصیفیة و اسناد صفات به فاعل اوصاف و نیز اسناد مصدر به فاعل آن . و اسناد اسم فاعل و اسم مفعول و صفت مشبهه و اسم تفضیل وظرف را اسناد غیراصلی شمرده اند و اسناد اصلی را اسناد فعل ، یا فعل در صورت اسم است مانند صفت واقع بعد از حرف نفی یا استفهام . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). ورجوع به نسبت شود. || (اصطلاح معانی ) الاسناد، نسبة احدالجزئین الی الاَّخر اعم من ان یفید المخاطب فائدة یصح السکوت علیها او لا. (تعریفات جرجانی ). || اصطلاحی است در سند که اصحاب مناظره برای تقویت منع آرند. رجوع به سند... شود. || (اصطلاح نحو) مراد نحویان از آنک گویند: عامل در مبتدا و خبر معنوی باشد نه لفظی ، و آن معنی اسناد است . (اساس الاقتباس خواجه نصیر طوسی ص 65).
الاسنادفی عرف النحاة عبارة عن ضم احدی الکلمتین الی الاخری علی وجه الافادة التامة ای علی وجه یحسن السکوت علیه . و فی اللغة اضافة الشی ٔ الی الشی ٔ. (تعریفات ). || (اصطلاح حدیث ) اسناد طریق موصل است به متن حدیث . در نزد محدثین ، اسناد، رفع حدیث است تا قائل او. (نفایس الفنون : علم حدیث ) (تاج العروس ) :
مبدعست و تابع استاد نی
مسند جمله ورا اسناد نی .

مولوی .


رجوع به حدیث شود. || اسناد (علم ...) و یسمی باصول الحدیث ایضاً. و هو علم باصول تعرف بها احوال حدیث رسول اﷲ (ص ) من حیث صحةالنقل و ضعفه و التحمل و الاداء. کذا فی الجواهر و فی شرح النخبة هو علم یبحث فیه عن صحةالحدیث و ضعفه لیعمل به او یترک من حیث صفات الرجال و صیغالاداء - انتهی . فموضوعه الحدیث بالحیثیة المذکورة. (کشاف اصطلاحات الفنون ).

اسناد. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ سَنَد.
- اسناد بهادار ؛ اوراقی که دارای ارزش مالی هستند .

اسناد. [ اِ ] ( ع مص ) نسبت کردن به. بازخواندن به. بستن به :
مدار باکرمش بیم از گنه مخلص
دگر به خویشتن اسناد این گناه مده.
مخلص کاشی.
|| منسوب کردن حدیث به کسی. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). برداشتن سخن به گوینده وی. ( منتهی الارب ). پیوستن گفته به گوینده. ج ، اسانید. حدیث کردن با کسی. ( زوزنی ). || بکوه برآمدن. برآمدن بر ( کوه ): اسند فی الجبل. ( منتهی الارب ). || بکوه برداشتن کسی یا چیزی را. برداشتن چیزی بر ( کوه ). اسنده فی الجبل. ( منتهی الارب ). || پشت به کسی واگذاشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). پشت به کسی بازگذاشتن. پشت به چیزی دادن. تکیه دادن چیزی را به چیزی. ( غیاث ) اسنده الیه. ( منتهی الارب ). || نسبت و تعلق یکی از دو کلمه به دیگری باشد.منسوب را مسند و منسوب الیه را مسندالیه گویند. و اسناد حالتی است بین دو کلمه یا بین مدلول دو کلمه خواه کلمه حقیقیة باشد و خواه حکمیة و بهتر است که در تعریف آن گفته شود: اسناد، ضم کلمه یا جاری مجرای کلمه است به دیگری یا ضم یکی از دو جمله است به دیگری. و اسناد یا اصلی است که آنرا تام نیز نامند و عبارتست از آنکه لفظ برای وی موضوع بوده باشد و اسناد بالذات از آن مفهوم شود مانند: «ضرب زید» که برای افادت نسبت ضرب بزید وضع شده و این اسناد بالذات از آن فهمیده شود و تعرض به طرفین فقط بدان جهت است که نسبت بدانها متوقف میباشد. و یا غیراصلی است که آنرا غیرتام نیز گویند و آن عبارت از نسبتی است که بالذات از لفظ فهمیده نشود بلکه فهم آن بالتبع باشد چون : «غلام زید» که مقصود از آن افادت ذات است نه افادت اسناد و همچنین است در جمیع اسناد مرکبات توصیفیة و اسناد صفات به فاعل اوصاف و نیز اسناد مصدر به فاعل آن. و اسناد اسم فاعل و اسم مفعول و صفت مشبهه و اسم تفضیل وظرف را اسناد غیراصلی شمرده اند و اسناد اصلی را اسناد فعل ، یا فعل در صورت اسم است مانند صفت واقع بعد از حرف نفی یا استفهام. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). ورجوع به نسبت شود. || ( اصطلاح معانی ) الاسناد، نسبة احدالجزئین الی الاَّخر اعم من ان یفید المخاطب فائدة یصح السکوت علیها او لا. ( تعریفات جرجانی ). || اصطلاحی است در سند که اصحاب مناظره برای تقویت منع آرند. رجوع به سند... شود. || ( اصطلاح نحو ) مراد نحویان از آنک گویند: عامل در مبتدا و خبر معنوی باشد نه لفظی ، و آن معنی اسناد است. ( اساس الاقتباس خواجه نصیر طوسی ص 65 ).

فرهنگ عمید

سَنَد#NAME?


۱. نسبت دادن؛ منسوب ‌کردن.
۲. منسوب‌ کردن حدیث به کسی.
۳. (ادبی) در دستور زبان، نسبت دادن گزاره به نهاد.


۱. نسبت دادن، منسوب کردن.
۲. منسوب کردن حدیث به کسی.
۳. (ادبی ) در دستور زبان، نسبت دادن گزاره به نهاد.
= سَنَد

دانشنامه عمومی

اسناد (روانشناسی). اِسناد یا آباژه یا نظریه اِسناد (به انگلیسی: Attribution Theory) بر آن است تا تبیین کند که چگونه آدمی تلاش می ورزد تا علت های رخ دادن رفتارهای آشکار فردی را بر پایه عوامل درونی یا بیرونی برای خود یا دیگران بازشناسد. اسناد فرایندی است که از طریق آن در پی کسب اطلاعات دربارهٔ فهم چرایی رفتار برمی آییم به سخن ساده تر، اسناد به کوشش انسان ها در دریافتن چرایی رفتار خود و نیز رفتار دیگران اشاره دارد.
همرایی یعنی درجه همانندی رفتار مشاهده شده با رفتار دیگران در همان موقعیت. اگر همرایی بالا باشد، در آن صورت علت رفتار احتمالاً بیرونی است و اگر پایین باشد، علت درونی دارد. برای مثال، اگر همه افراد یک واحد سازمانی با دیرکرد وارد سازمان شوند، رفتار مشاهده شده با رفتار دیگران همرایی بالا دارد و علت بیرونی است و از این رو مشکل پیامد مسایل محیطی و عوامل مدیریتی است.
پایداری یعنی میزان بازانجام رفتار مشاهده شده در همان موقعیت. اگر رفتار خاصی چندین بار تکرار شود، پایداری رویه بالاست، احتمالاً علت درونی دارد. از این رو هر اندازه در نوع رفتار، (مثلاً دیرکرد)، پایداری رویه بیشتر باشد، شخص مدیر آن را به حساب عوامل درونی یا خود شخص می گذارد؛ ولی اگر تنها یک روز با دیرکرد وارد شود، مدیر نمی تواند بر چسب بی انگیزگی یا تنبلی به او بزند.
این نظریه رفتار انسان را ترکیبی از نیروهای خارجی (مانند بخت، شانس و محیط) و نیروهای درونی (مانند توانایی، کوشش و دانش) می داند. عوامل واقعی رفتار به اندازهٔ عوامل ادراک شده دارای اهمیت نیستند، آنچه آدمی هنگام مشاهدهٔ رفتار در ذهن می پروراند و نسبت داده رفتار به علل درونی یا بیرونی است که بسیار مهم است.
بر پایه این نظریه افراد رفتار را می بینند و آنگاه علت ها را به آن اسناد می کنند. هنگام نگرش رفتار یک شخص می خواهیم تا مشخص کنیم که آیا این رفتار علت درونی دارد یا علت بیرونی. برای نمونه، اگر یکی از کارکنان کارش را خوب انجام ندهد، امکان دارد که مدیر او عملکرد ضعیف وی را به حساب عدم توانایی و انگیزش او بگذارد. این یک نمونه از اسناد درونی است. اما اگر مدیر عملکرد ضعیف او را به حساب مسایل مدیریتی و فرهنگ سازمانی بگذارد، یک نمونه از اسناد بیرونی است.
در آغاز فرایند نظریه اسناد ما رفتار را می بینیم و سپس آن را بر پایه همرایی(consensus)، پایداری (consistency)، و دگرسانی (distinctiveness) ارزیابی می کنیم.

دانشنامه آزاد فارسی

اِسناد (دستور زبان)
اصطلاحی در معانی، ربط بین نهاد (مسندالیه) و گزاره (مسند). اسناد، هم با فعل ربطی، مانند «استن»، «بودن» و «شدن» و «گردیدن»، در جملۀ «هوا سرد شد»، یا «زمین گِرد است»، و هم با فعل تام، مانند «خواندن» در جملۀ «محسن کتاب می خواند»، صورت می گیرد. اسناد عملِ قرار گرفتنِ مسند در کنار مسندالیه است و بر دو نوع است: ۱. اسناد حقیقی که در آن، فعل به فاعل حقیقی نسبت داده می شود، مانند «محسن کتاب را خواند»؛ ۲. اسناد مجازی که در آن، فعل به فاعل غیرحقیقی نسبت داده می شود، مانند «ابر می گرید». اسناد حقیقی مخصوص زبان هنجار و علمی و اسناد مجازی مربوط به زبان ادبی است.

فرهنگستان زبان و ادب

{attribution} [روان شناسی] توضیح رفتار دیگران یا خود و تعیین علت آن با استنباط از شرایط و اسباب آن
{predication} [زبان شناسی] رابطۀ بین نهاد و گزاره

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِسْناد، اصطلاحی در علوم حدیث و آن رسانیدن سخن است به گوینده آن با واسطه شماری از راویان ، و بر زنجیره تشکیل شده از راویان تا پیامبر (ص ) یا دیگر بزرگان دین «سلسله اِسناد» اطلاق می گردد.
دو اصطلاح اسناد (جمع آن اَسانید) و سند (جمع آن اَسناد) گاه در گفتار محدثان به جای یکدیگر به کار می رود، اما با نگاهی باریک بینانه می توان وجوه امتیاز دقیقی میان آن دو تشخیص داد: اِسناد با دارا بودن مفهوم مصدری ، هم در آثار لغویان و هم نزد محدثان بالا بردن و رسانیدن سخن به گوینده آن دانسته شده است (رفع الحدیث الی قائله )، در حالی که سند به مفهوم «ما یُستَنَد به » عبارت از طریقی است به گوینده سخن که پیش از متن حدیث قرار می گیرد. تفاوت اسناد به مفهوم نخست با سند در این است که سند به مجموع راویان حدیث اطلاق می شود، امّا اسناد، نقل حدیث همراه ذکر سند آن است.
مُسنَد و مُسنِد
حدیثی را که از اسناد متصل تا پیامبر (ص ) برخوردار باشد، «مُسنَد» و محدّث ِ اهل اسناد را «مُسنِد» خوانند.
علم الاسناد
اصطلاح «علم الاسناد» نیز گاه به عنوان تعبیری معادل با «علم اصول الحدیث » که در آن از احوال حدیث از حیث صحت نقل و چگونگی انتقال آن بحث می شود، به کار رفته است .
بررسی لغوی
...
[ویکی اهل البیت] اِسناد مصدر باب افعال از ریشه (س ن د) به معنی نسبت دادن خبری به دیگری به صورت مستند است
در اصطلاح به دو معنای مصدری و اسمی به کار رفته است
تفاوت اسناد به مفهوم نخست با سند در این است که سند به مجموع راویان حدیث اطلاق می شود، اما اسناد نقل حدیث همراه ذکر سند آن است.
سنت از جمله منابع دستیابی به احکام شرعی است. در استدلال کامل به سنت چند عنصر دخیل است و صحت سند و قابلیت آن برای اعتماد و استناد، از جمله این عناصر است؛ به این معنا که استدلال به یک حدیث بر اطمینان به صدور آن از معصوم علیه السلام متوقف است و تحقق آن بنا بر نظریه اصولیان به مذکور بودن سند روایت تا معصوم علیه السلام و اعتبار آن بر طبق موازین علم درایه و رجال است و بنا بر نظریه اخباریین (رجوع شود به: اخباری) به ذکر سند حدیث تا رسیدن به یکی از کتاب های معتبر می باشد.
جمعی از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، جلد 1، ص 488.
شادی نفیسی، اصطلاحات حدیثی

[ویکی اهل البیت] اِسناد. اِسناد مصدر باب افعال از ریشه (س ن د) به معنی نسبت دادن خبری به دیگری به صورت مستند است
در اصطلاح به دو معنای مصدری و اسمی به کار رفته است
تفاوت اسناد به مفهوم نخست با سند در این است که سند به مجموع راویان حدیث اطلاق می شود، اما اسناد نقل حدیث همراه ذکر سند آن است.
سنت از جمله منابع دستیابی به احکام شرعی است. در استدلال کامل به سنت چند عنصر دخیل است و صحت سند و قابلیت آن برای اعتماد و استناد، از جمله این عناصر است؛ به این معنا که استدلال به یک حدیث بر اطمینان به صدور آن از معصوم علیه السلام متوقف است و تحقق آن بنا بر نظریه اصولیان به مذکور بودن سند روایت تا معصوم علیه السلام و اعتبار آن بر طبق موازین علم درایه و رجال است و بنا بر نظریه اخباریین (رجوع شود به: اخباری) به ذکر سند حدیث تا رسیدن به یکی از کتاب های معتبر می باشد.
جمعی از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، جلد 1، ص 488.

[ویکی فقه] اسناد (ابهام زدایی). اسناد ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • اسناد (علوم حدیث)، اصطلاحی در علوم حدیث به معنای رسانیدن سخن است به گوینده آن با واسطه شماری از راویان • اسناد (علم معانی)، یکی از اصطلاحات بکار رفته در ادبیات فارسی، به معنای پیوند دادن قسمتی از کلام را به قسمتی دیگر از آن، بر صورت ایجاب یا سلب
...

[ویکی فقه] اسناد (علم معانی). یکی از اصطلاحات بکار رفته در ادبیات فارسی، اسناد بوده که در لغت به معنی «نسبت دادن چیزی به چیزی یا به کسی» و در اصطلاح علم معانی، عاملی است که قسمتی از کلام را به قسمتی دیگر از کلام، بر صورت ایجاب یا سلب، پیوند می دهد.
اسناد (یا نسبت حکمیه و رابطه) پیوند میان مسند الیه و مسند را برای ایجاد مفهوم برقرار می کند که عامل این پیوند در زبان فارسی فعل است، مانند:ترکان پارسی گوی بخشندگان عُمرَند.
مسند و مسندالیه
در هر قطعه ادبی پیوندی بین کلمات وجود دارد که در اصطلاح علم معانی به آن مسند و مسندالیه گفته می شود.
انواع اسناد
۱) اسناد خبری: در این اسناد افادۀ حکم یا خبر،اعمّ از ثبوت یا سلب،ما بازاء خارجی دارد و ذاتاً قابل صدق و کذب است.۲) اسناد انشایی: در این اسناد، مفهوم در لفظ باقی می ماند و حکم، نسبت خارجی ندارد و به همین سبب قابل صدق و کذب نیست.
← انواع اسناد خبری
...

[ویکی فقه] اسناد (علوم حدیث). اِسْناد، اصطلاحی در علوم حدیث و آن رسانیدن سخن است به گوینده آن با واسطه شماری از راویان ، و بر زنجیره تشکیل شده از راویان تا پیامبر (ص ) یا دیگر بزرگان دین «سلسله اِسناد» اطلاق می گردد.
دو اصطلاح اسناد (جمع آن اَسانید) و سند (جمع آن اَسناد) گاه در گفتار محدثان به جای یکدیگر به کار می رود،
ابن جماعه ، محمد، ج۱، ص۳۰، المنهل الروی ، به کوشش محیی الدین عبدالرحمان رمضان ، دمشق ، ۱۴۰۶ق / ۱۹۸۶م .
حدیثی را که از اسناد متصل تا پیامبر (ص ) برخوردار باشد، «مُسنَد» و محدّث ِ اهل اسناد را «مُسنِد» خوانند.
علم الاسناد
اصطلاح «علم الاسناد» نیز گاه به عنوان تعبیری معادل با «علم اصول الحدیث » که در آن از احوال حدیث از حیث صحت نقل و چگونگی انتقال آن بحث می شود، به کار رفته است .
تهانوی ، محمداعلی ، ج۱، ص۲۷، کشاف اصطلاحات الفنون ، کلکته ، ۱۸۶۲م .
...

جدول کلمات

مدارک

پیشنهاد کاربران

Deeds

اَسْناد/اِسناد:
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد اَسناد به فتح اول جمع سند است و اِسناد به کسر اول به معنای" نسبت دادن و ترکیب فعلی آن در فارسی نوشتاری اِسناد دادن است در فارسی عامیانه اسناد بستن به معنای" متهم کردن" و "بهتان زدن" به کار میرود.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۲۶. )


کلمات دیگر: