کلمه جو
صفحه اصلی

کاله

فرهنگ فارسی

شهر ساحلی فرانسه کرسی پادکاله در استان بولونی ۷۹۳۶۹ تن سکنه .
کالا، متاع، کالک، کال، میوه نارس، خربزه نارسیده، کرت، کرته، قطعه زمین که در آن چیزی کاشته باشند
( اسم ) زمینی که بجهت زراعت آراسته و مهیا ساخته باشند .
کند مقابل تیز

فرهنگ معین

(لَ یا لِ ) (اِ. ) ۱ - متاع و اسباب خانه . ۲ - کدوی شراب . ۳ - زمینی که برای کشت آماده شده باشد.

لغت نامه دهخدا

( کالة ) کالة. [ کال ْ ل َ ] ( ع ص ) کُند. مقابل تیز. موسی کالَّةٌ؛ استره کُند. ( مهذب الاسماء ).
کاله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) بمعنی کالا است که اسباب و متاع باشد. ( برهان )( غیاث ) ( از آنندراج ) ( شعوری ج 2 ورق 258 ب ). اثواب خانه. ( شعوری ج 2 ورق 258 ب ). حطام. سلعة :
یکی کاروان خانه اندر سرای
نبد کاله را بر زمین نیز جای.
فردوسی.
چون آن تخت و آن کاله ساده شاه
بدست آمدت برنهادی کلاه.
فردوسی.
وی [ احمد عبدالصمد ] قصدها کرد در معنی کاله وی [ احمد حسن ]. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 407 ). و از گوهرها و کاله خانه ها... ( التفهیم ).
حکمت حجت بخوان که حکمت حجت
بهتر و خوشتر بسی ز مال و ز کاله.
ناصرخسرو.
کاله ای که هیچ خلقش ننگرید
از خلاقت آن کریم آن را خرید.
مولوی.
کاله معیوب بخریدم بدم
شکر کزعیبش بگه واقف شدم.
مولوی.
گفت هر چه کاله و سیم و زر است
آن برد زان هر سه کو کاهلتر است.
مولوی.
دزد گرچه در شکار کاله است
شحنه باخصمانش در دنباله است.
مولوی.
نوخرانی که رسیدند ببازار کهن
کاله کاسد ایشان به بهایی نرسید.
مولانا ( از آنندراج ).
- امثال :
کاله برخرش بنه ؛ یعنی متاعش را به روی خرش بار کن تا بداند کیست. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کالا شود.
|| گلوله پنبه حلاجی کرده. ( برهان ). || پنبه ای که بجهت رشتن فتیله کرده باشند . کلافه رشته خام. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ). || هر کدو را گویند عموماً. ( برهان ). هر ظرف عموماً. ( آنندراج ). || کدوی شراب خصوصاً. ( از برهان ) ( آنندراج ) ( از شعوری ج 2 ورق 259 ). کدوی می. کدویی که باده در آن کنند. کدوی سیکی. ( صحاح الفرس ) :
بدیدش همانجای بر تخت خویش
یکی بالغ و کاله می به پیش.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
کند قرابه گردون تهی ز درد شفق
شبی که زهره بیادش نشاط کاله کند .
انوری.
|| ظرفی است سفالین که غربا به خاکستر پر کرده در حالت بیماری بجای ثفل دان پیش خود گذارند.( آنندراج ) :
کاله کون بدوش میگردد
همچو حلوافروش میگردد.
حکیم شفائی.
میدهد کان که در محل دارد
کاله خویش پر کنداز جو.

کاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) بمعنی کالا است که اسباب و متاع باشد. (برهان )(غیاث ) (از آنندراج ) (شعوری ج 2 ورق 258 ب ). اثواب خانه . (شعوری ج 2 ورق 258 ب ). حطام . سلعة :
یکی کاروان خانه اندر سرای
نبد کاله را بر زمین نیز جای .

فردوسی .


چون آن تخت و آن کاله ٔ ساده شاه
بدست آمدت برنهادی کلاه .

فردوسی .


وی [ احمد عبدالصمد ] قصدها کرد در معنی کاله ٔ وی [ احمد حسن ] . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 407). و از گوهرها و کاله ٔ خانه ها... (التفهیم ).
حکمت حجت بخوان که حکمت حجت
بهتر و خوشتر بسی ز مال و ز کاله .

ناصرخسرو.


کاله ای که هیچ خلقش ننگرید
از خلاقت آن کریم آن را خرید.

مولوی .


کاله ٔ معیوب بخریدم بدم
شکر کزعیبش بگه واقف شدم .

مولوی .


گفت هر چه کاله و سیم و زر است
آن برد زان هر سه کو کاهلتر است .

مولوی .


دزد گرچه در شکار کاله است
شحنه باخصمانش در دنباله است .

مولوی .


نوخرانی که رسیدند ببازار کهن
کاله ٔ کاسد ایشان به بهایی نرسید.

مولانا (از آنندراج ).


- امثال :
کاله برخرش بنه ؛ یعنی متاعش را به روی خرش بار کن تا بداند کیست . (ناظم الاطباء). رجوع به کالا شود.
|| گلوله ٔ پنبه ٔ حلاجی کرده . (برهان ). || پنبه ای که بجهت رشتن فتیله کرده باشند . کلافه ٔ رشته ٔ خام . (ناظم الاطباء) (برهان ). || هر کدو را گویند عموماً. (برهان ). هر ظرف عموماً. (آنندراج ). || کدوی شراب خصوصاً. (از برهان ) (آنندراج ) (از شعوری ج 2 ورق 259). کدوی می . کدویی که باده در آن کنند. کدوی سیکی . (صحاح الفرس ) :
بدیدش همانجای بر تخت خویش
یکی بالغ و کاله ٔ می به پیش .

اسدی (گرشاسب نامه ).


کند قرابه ٔ گردون تهی ز درد شفق
شبی که زهره بیادش نشاط کاله کند .

انوری .


|| ظرفی است سفالین که غربا به خاکستر پر کرده در حالت بیماری بجای ثفل دان پیش خود گذارند.(آنندراج ) :
کاله ٔ کون بدوش میگردد
همچو حلوافروش میگردد.

حکیم شفائی .


میدهد کان که در محل دارد
کاله ٔ خویش پر کنداز جو.

حکیم شفائی .


|| کوزه ٔ چوبین . (فرهنگ اسدی ص 462). || سود. (ناظم الاطباء). || خربزه ٔ کوچک و نارسیده باشد. (برهان ) (آنندراج ) (از شعوری ج 2 ورق 258 ب ). و آن را کالک نیز نامند. (غیاث ) (فرهنگ جهانگیری ).خربزه ٔ خام بود. (اوبهی ). || خیار نارس . (ناظم الاطباء). و رجوع به کالک شود. || زمینی که به جهت زراعت کردن آراسته و مهیا ساخته باشند. (برهان ). زمینی که برای زراعت تیار ساخته باشند. (آنندراج از غیاث ) (از شعوری ج 2 ورق 259). قطعه ای از مزرعه یا صیفی کاری : یک کاله خربزه .

کاله . [ ل َ / ل ِ ] (پسوند) مزید مؤخر امکنه بمعنی کال ، جای ، مکان ، چون : میان کاله . رجوع به کال شود.


کالة. [ کال ْ ل َ ] (ع ص ) کُند. مقابل تیز. موسی کالَّةٌ؛ استره ٔ کُند. (مهذب الاسماء).


کاله . [ ل ِ ] (اِخ ) شهر ساحلی فرانسه حاکم نشین پادُکاله در ایالت بولونْی که 50048 تن سکنه دارد. کاله در سال 1347 م . پس از مقاومتی سخت به دست انگلیسیان افتاد ولی فداکاری استاش دو سن پیر و پنج بورژوای دیگر که متوسل به ادوارد سوم شدند سبب شد که شهر نجات یافت تا در سال 1558 م . دوباره به دست انگلیسیان افتاد و در سال 1914 آلمانها خسارت زیادی به آنجا وارد کردند. در جنگ دوم جهانی یکی از نقاطی بود که آلمانها در آنجا به سال 1945 تا آخرین حد در برابر متفقین مقاومت کردند.


فرهنگ عمید

= کالا: ◻︎ ور گدا گوید سخن چون زرّ کان / ره نیابد کالهٴ او در دکان (مولوی: ۱۳۰).


۱. کاسۀ سفالی ویژۀ قضای حاجت بیماران.
۲. ظرف شرابی که از کدو ساخته می‌شود.


۱. کاسۀ سفالی ویژۀ قضای حاجت بیماران.
۲. ظرف شرابی که از کدو ساخته می شود.
= کالا: ور گدا گوید سخن چون زرّ کان / ره نیابد کالهٴ او در دکان (مولوی: ۱۳۰ ).

دانشنامه عمومی

فراورده های لبنی کاله شرکت ایرانی تولید فراورده های لبنی است که مرکز آن در آمل، مازندران قرار دارد. این شرکت که بزرگترین شرکت مجموعه کمپانی سولیکو است در سال ۱۳۶۹ به دست غلامعلی سلیمانی در آمل تأسیس شد. این شرکت فراورده های لبنی مانند انواع شیر به همراه مکمل های آن، کره، پنیر، ماست، دوغ تولید می کند. کاله با داشتن ۱۶ گروه تولیدی حجم زیادی از بازار لبنی ایران را در اختیار دارد تا جایی که بزرگترین تولیدکننده فراورده های لبنی در کشور و بزرگ ترین واحد صادرکننده فراورده های لبنی ایران خوانده شده است. کاله در سال های ۲۰۰۹، ۲۰۱۰، ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ به عنوان صادر کننده نمونه کشور برگزیده شد و نوشیدنی های آن نشان سلامت و ایمنی را برنده شد. کارخانه ۱۴ هکتاری کاله یکی از بزرگترین کارخانجات در کل صنایع کشور است.
شرکت کاله در سال ۱۳۷۴ به عنوان واحد نمونه صنایع غذایی از وزارت صنایع لوح تقدیر دریافت نموده است و نشان های ایزو ۹۰۰۰ - ۲۰۰۰ و HACCP دریافت کرده است. کاله در سال ۱۳۹۳ نیز تندیس زرین برند محبوب را دریافت نمود.

دانشنامه آزاد فارسی

کالِه (Calais)
نمایی از بندر بندری در ولایت پا ـ دو ـ کاله، در شمال فرانسه، به فاصلۀ ۲۳۸کیلومتری شمال پاریس. جمعیت آن ۷۵,۸۰۰ نفر و جمعیت حومۀ آن ۱۰۰هزار نفر است (۱۹۹۰). در تنگۀ دوور و در ۳۴کیلومتری جنوب شرقی دوور قرار دارد و نزدیک ترین شهر فرانسه به دریای مانش است و بندر مهم حمل مسافر به شمار می رود. موقعیت استراتژیک کاله آن را در معرض تعرض ها قرار داده است. شهر مزبور در ۱۳۴۷م به اشغال انگلستان درآمد و در ۱۹۴۰ نیروهای آلمانی آن را تصرف کردند. ورودی تونل مانش که در ۱۹۹۴ تکمیل شد در سانگات، ۶ کیلومتری کاله، قرار دارد و ایستگاه قطار جدید سریع السیر در فِرِتون، در فاصله ای مشابه از مرکز شهر، واقع شده است. کاله علاوه بر گردشگاه گردشگران، بندر ماهی گیری و بندر تجاری و تولیدی نیز دارد. برخی از صنایع آن عبارت اند از قیطان دوزی، تولید پارچۀ توری، آرد، و کابل . کاله در جزیره ای واقع شده که پیرامون آن را چند لنگرگاه و آبراه گرفته اند. نقاط دیدنی اش عبارت اند از کلیسای نوتِردام، ساختمان شهرداری فلاندری به سبک رنسانس و تندیسی اثر اوگوست رودَن. کاله در قرون وسطا مرکز عرضۀ محصولات عمده بود و پشم انگلیسی برای صادرات به این جا آورده می شد. در کاله همچنین چرم، قلع و سرب دادوستد می شد. در جنگ صدساله، سربازان ادوارد سوم، پادشاه انگلستان، در ۱۳۴۶م یک سال کاله را در محاصره داشتند و سرانجام شهر سقوط کرد. دوک دوگیز در ۱۵۵۸ شهر را از انگلیسی ها بازپس گرفت، اما در ۱۵۹۶ اسپانیایی ها بر آن مسلط شدند و در ۱۵۹۸ بر طبق پیمان ورون آن را به فرانسه بازگرداندند. کاله در جنگ جهانی اول پایگاه نیروهای انگلیسی بود. در جنگ جهانی دوم، صحنۀ دفاع قهرمانانۀ ۳هزار سرباز انگلیسی و ۸۰۰ سرباز فرانسوی بود و با حمایت بمب افکن ها از ۲۲ تا ۲۷ مه ۱۹۴۰ در برابر دو لشکر زره پوش آلمانی مقاومت کرد. هدف از این ایستادگی، حمایت از عقب نشینی نیروهای انگلیسی از دنکرک بود. پیش از سقوط شهر فقط ۳۰ تن از مدافعان زنده مانده بودند. آلمانی ها از کاله برای بمباران بریتانیا استفاده کردند. شهر در بمباران تلافی جویانۀ متفقین به شدت آسیب دید و پس از جنگ بازسازی شد. کانادایی ها در اکتبر ۱۹۴۴ کاله را آزاد کردند.

گویش مازنی

/kaale/ توله – توله ی برخی جانوران & کهنه - حلقه ها و پولک هایی که به گردن آویزند & نوک پستان گاو و گوسفند & زمین کشت نشده - زمین پر از درختچه و غیرقابل کشت حاشیه ی جنگل & سر در گم – کلافه

توله – توله ی برخی جانوران


۱کهنه ۲حلقه ها و پولک هایی که به گردن آویزند


نوک پستان گاو و گوسفند


۱زمین کشت نشده ۲زمین پر از درختچه و غیرقابل کشت حاشیه ی جنگل ...


سر در گم – کلافه


واژه نامه بختیاریکا

دوغ آب گرفته

پیشنهاد کاربران

سلام. <کاله> یا همان خام یا نپخته به زمین غیر قابل کشت و کشاورزی گفته میشود.
زمین کشت نشده، زمین پر از تیغچه وعلف هرز و غیرقابل کشت که برای چرا دام گذاشته شده گفته میشود.

کاله: در زبان مازنی به زمین های رها شده که در آن گاوان و گوسفندان میچرند گفته میشود. "انار کاله" در روستای دوک - قائم شهر.

طایفه کاله جز ایل بختیاروند *بهداروند *
ساکن در مسجدسلیمان. شوشتر.
جنت مکان. فارسان
اندیکا.

این طایفه جز ایل علاءالدین وند ایل بختیاروند است

تیره هایی از طایفه کاله و ایل علاءالدین وند در
سوادکوه. ساری. آمل.
قائم شهر در استان مازندران
زندگی می کنند
این طایفه برای دفع حملات
دشمن به خاک ایران همراه
لشکریان ایران در مسیر برگشت به
سرزمین ایلی خود
در منطقه سرسبز اطراف سوادکوه ماندگار شدند

#سواد_کوه شهرستانی در استان مازندران که در ناحیه البرز مرکزی واقع گردیده و قبایل گوناگونی که از عهد صفویه و افشاریه به آن مهاجرت کرده اند ساختار اجتماعی و جمعیتی آن را تشکیل داده اند.
پژوهش ها نشان از حضور حدوداً بیش از یکصد قبیله در این شهرستان و اطراف و حومه آن دارد.
شاید مشهورترین و مهمترین شخصیت تاریخی سوادکوه "رضا شاه پهلوی" باشد اما چند صد سال قبل از پهلوی این سرزمین شاهد اتفاقات تاریخی و سکونت های اجباری و دلخواه بیشماری بوده است.

یکی از این قبایل مهاجر به سوادکوه عده ای با قومیت"بختیاری" میباشند.
آقای ابراهیم درویشی در اثری نسبتاً کاربردی در اینخصوص شرح مهاجرت بختیاری ها را به این دیار اینگونه آورده است:
کوچ بخشی از قوم بختیاری به مازندران در زمان صفویه روی داد.
گروهی از قوم بختیاری اصفهان که سرداران جنگی صفویه بودند برای سرکوب طوایف "ازبک" و "ترکمن" اعزام شدند.
حین عبور از مناطق سوادکوه و شیرگاه، سرکرده این قشون از جغرافیای این ناحیه خوشش آمد و از شاه صفوی درخواست اقامت در این ناحیه را کرد.
بدین ترتیب دسته ای از قوم بختیاری در حدود "چای باغ" و "ملفه" سکونت گزیدند.
بختیاری های دیگری که در "طالع" یا "طاله" و "شورمست" سکونت گزیدند طایفه بزرگی را در آن مناطق تشکیل دادند.
این افراد بخشی از طوایف "علاءالدین وند" و #کاله از "بختیاروندها" بودند.

در هر حال میتوان گروه های جمعیتی قابل ملاحظه ای از بختیاری تباران را در توابع شهرستان سوادکوه مشاهده نمود.
و نیز میتوان به وضوح ارتباطی مستقیم با وجه تسمیه برند #کاله_مازندران با نام طایفه ای از قومیت بختیاری شاخه هفت لنگ بهداروند باب به نام #طایفه_کاله قائل گردید.

طایفه کاله ایل بهداروند
ساکن جلکان

دو تن از بزرگان طایفه کاله ایل بزرگ بختیاروند

آ مندنی بک کاله
آ مسیح کاله

کاله در زبان لری به معنی کفش است ٰ

کاله یعنی ماست ، کردستانی می گن مانند کله جوش که خوراک کردستانیهاست.

اولاد آصفر علی کاله

طایفه کاله متحد طایفه علادینوند بود .



اسم کوردی دخترانه
kale
معنا:دختر با موهای بور و چشمهای به رنگ روشن


کلمات دیگر: