مترادف افت : ( آفت ) آسیب، بلا، بیماری، زیان، صدمه، فتنه، مصیبت | سقوط، کاستی، کاهش، کمبود، نزول، نقصان، خفت، کسرشان
متضاد افت : افزایش
برابر پارسی : ( آفت ) گزند، آسیب، آگفت، زیان
[fig.] subsidence, (shortage on account of) impurities
anticlimax, comedown, drop, drop-off, ebb, fall, falloff, lapse, loss, sag, shrinkage, slippage, slump, tumble
سقوط، کاستی، کاهش، کمبود، نزول، نقصان ≠ افزایش
خفت، کسرشان
۱. سقوط، کاستی، کاهش، کمبود، نزول، نقصان
۲. خفت، کسرشان ≠ افزایش
( اُ ) (ری . اِمص .) 1 - افتادن . 2 - کمی ، نقصان .
افت . [ اَ ] (ع اِ) ماده شتری که صبر و ثباتش بیشتر باشد. (ناظم الاطباء). ماده شتری که صبر و ثباتش بدان غایت باشد که در دیگران نباشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ماده شتری که در سیر، سبقت بر شتران برد. || بلا. || عجب . || شتر نجیب . || (اِخ ) قبیله ایست از هذیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ع مص ) بازداشتن و بازگردانیدن کسی را از چیزی : افت عنه افتا؛ گردانید و بازداشت او را از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
افت . [ اِ ] (ع اِ) بهتان و افتراء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شتر نجیب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
افت . [ اُ ] (اِمص ) افتادن به میان داری یعنی در کشتی دو کس را از هم جدا کردن . (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). || افتادن . (ناظم الاطباء). افتادن چنانکه در وقت افت و خیز. (از فرهنگ فارسی معین ). || وضع. ترکیب . شکل . (ناظم الاطباء). وضع. شکل . (فرهنگ فارسی معین ). || کمبود جنس . کمی .کاست . نقصان . (فرهنگ فارسی معین ). نقصانی که در وزن پدید آید از اثر خشکی یا زیان حشرات . یا فروریختن بعض چیز و غیره . کسر در وزن . کسر بار. کسر انبار. کسرگداز و غیره ، آنچه کم آید از وزن در انبار و غیره وآنرا بحساب نیارند. نقصان در وزن با کم کردن فضول وخاک و خاشاک یا جابجا کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
- افت کردن ؛ بعلت کم شدن رطوبت یا علتی دیگر از وزن معهود کم شدن . نقصان پیدا کردن در وزن . (یادداشت بخط مؤلف ).
۱. = افتادن
۲. (اسم مصدر) کموکاست؛ کاهش.
〈 افتوخیز:
۱. افتادن و برخاستن.
۲. [مجاز] کامیابی و ناکامی.
۳. [مجاز] وقفه و پیشرفت.
ضایعات پسماند