کلمه جو
صفحه اصلی

افت


مترادف افت : ( آفت ) آسیب، بلا، بیماری، زیان، صدمه، فتنه، مصیبت | سقوط، کاستی، کاهش، کمبود، نزول، نقصان، خفت، کسرشان

متضاد افت : افزایش

برابر پارسی : ( آفت ) گزند، آسیب، آگفت، زیان

فارسی به انگلیسی

blight, curse, pest, plague, scourge, calamity, vermin, anticlimax, comedown, drop, drop-off, ebb, fall, falloff, lapse, loss, sag, shrinkage, slippage, slump, tumble, [fig.] subsidence, (shortage on account of) impurities

[fig.] subsidence, (shortage on account of) impurities


anticlimax, comedown, drop, drop-off, ebb, fall, falloff, lapse, loss, sag, shrinkage, slippage, slump, tumble


فارسی به عربی

رکود , سقوط , طاعون

فرهنگ اسم ها

اسم: آفت (دختر) (عربی)
معنی: بلا، بلیه، کنایه از زیبایی و عشوه گری

مترادف و متضاد

سقوط، کاستی، کاهش، کمبود، نزول، نقصان ≠ افزایش


خفت، کسرشان


drop (اسم)
اب نبات، افت، قطره، سقوط، چکه، افتادن، ژیگ، قطع مراوده، سرشک

downfall (اسم)
ریزش، افت، زوال، انحطاط، سقوط، بارش

fall (اسم)
پاییز، خزان، افت، ابشار، زوال، سقوط، فروکش، نزول، هبوط، افتادن

pest (اسم)
بلاء، افت، طاعون، مایه ازار واسیب

blight (اسم)
زنگار، افت، عدم رشد، باد زدگی یا زنگ زدگی

plague (اسم)
بلاء، افت، طاعون، سرایت مرض

slump (اسم)
ریزش، مقدار زیاد، افت، رکود، زمین باتلاقی، کاهش فعالیت، دوره رخوت

pestilence (اسم)
افت، طاعون، بیماری طاعون، ناخوشی همه جاگیر

slippage (اسم)
افت، لغزش

۱. سقوط، کاستی، کاهش، کمبود، نزول، نقصان
۲. خفت، کسرشان ≠ افزایش


فرهنگ فارسی

( آفت ) ( اسم ) آنچه مای. فساد و تباهی گردد آسیب بلا زیان جمع : آفات .
بیماری آسیب
افتادن ، افت وخیز: افتادن وبرخاستن ، ونیزافت: کمبود، کمی، کم وکاست، نقصان، آسیب، بلا، زیان، هرچیزی که مایه تباهی
( اسم ) ۱ - افتادن : افت و خیز . ۲ - کمبود جنس کمی کاست نقصان . ۳ - ( اسم ) وضع شکل .
بهتان و افترائ یا شتر نجیب

فرهنگ معین

( آفت ) (فَ ) ( اِ. ) آسیب ، بلا.
( اُ ) (ری . اِمص . ) ۱ - افتادن . ۲ - کمی ، نقصان .

( اُ ) (ری . اِمص .) 1 - افتادن . 2 - کمی ، نقصان .


لغت نامه دهخدا

افت . [ اَ ] (ع اِ) ماده شتری که صبر و ثباتش بیشتر باشد. (ناظم الاطباء). ماده شتری که صبر و ثباتش بدان غایت باشد که در دیگران نباشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ماده شتری که در سیر، سبقت بر شتران برد. || بلا. || عجب . || شتر نجیب . || (اِخ ) قبیله ایست از هذیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ع مص ) بازداشتن و بازگردانیدن کسی را از چیزی : افت عنه افتا؛ گردانید و بازداشت او را از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


افت . [ اِ ] (ع اِ) بهتان و افتراء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شتر نجیب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


افت . [ اُ ] (اِمص ) افتادن به میان داری یعنی در کشتی دو کس را از هم جدا کردن . (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). || افتادن . (ناظم الاطباء). افتادن چنانکه در وقت افت و خیز. (از فرهنگ فارسی معین ). || وضع. ترکیب . شکل . (ناظم الاطباء). وضع. شکل . (فرهنگ فارسی معین ). || کمبود جنس . کمی .کاست . نقصان . (فرهنگ فارسی معین ). نقصانی که در وزن پدید آید از اثر خشکی یا زیان حشرات . یا فروریختن بعض چیز و غیره . کسر در وزن . کسر بار. کسر انبار. کسرگداز و غیره ، آنچه کم آید از وزن در انبار و غیره وآنرا بحساب نیارند. نقصان در وزن با کم کردن فضول وخاک و خاشاک یا جابجا کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
- افت کردن ؛ بعلت کم شدن رطوبت یا علتی دیگر از وزن معهود کم شدن . نقصان پیدا کردن در وزن . (یادداشت بخط مؤلف ).


( آفت ) آفت. [ ف َ ] ( ع اِ ) ( شاید از ریشه آکفت فارسی ) آفة. آفه. عاهت. عاهه. عارضه. ( زمخشری ).جانحه. زحمت. علت. بلا. بلیه. ضرر. آکفت. آسیب. بیماری. ( ربنجنی ). گزند. عیب. آهو. ج ، آفات :
رسیده آفت نشبیل او به هر کامی
نهاده کشته آسیب او به هر مشهد.
منجیک.
خردمند باشید و پاکیزه دین
از آفت همه پاک و بیرون ز کین.
فردوسی.
سزاوارتر که روح را نیز طبیبان و معالجان گزینند تا آن وقت آن آفت را معالجه کنند.( تاریخ بیهقی ). وقتی که مردم در خشم شود... حاجتمند شود بطبیبی که آن آفت را علاج کند. ( تاریخ بیهقی ). وقتی که مردم در خشم شود سطوتی در او پیدا آید در آن ساعت بزرگ آفتی بر خرد وی مستولی باشد. ( تاریخ بیهقی ).
دست من گیر ای اله العالمین
زین پرآفت جای و چاه تاربام.
ناصرخسرو.
هرک آفت خلاف علی هست بر دلش
تو روی از او بتاب و بپرهیز از آفتش.
ناصرخسرو.
در هدی نگشاید مگر کلید سخن
هم او گشاید درهای آفت و بلوی.
ناصرخسرو.
گر هیچ چاره کرد ندانم غم ترا
این دل که آفت است پس ِ تو رها کنم.
مسعودسعد.
یک آفتم را هر روز صد طریق نهند
یک اندهم را هر شب هزار باب کنند.
مسعودسعد.
چون سرگذشت مجنون پر فتنه و بلا
چون داستان وامق پر آفت و خطر.
مسعودسعد.
شاه بی بخشش آفت سپه است
بی نیازی سپاه ، ذل شه است.
سنائی.
دوستیَّت مبادبا نادان
که بود دوستیش آفت جان.
سنائی.
آفت عقل تصلف است. ( کلیله و دمنه ).گویند آفت ملک شش چیز است حرمان و... ( کلیله و دمنه ). از عثرت رای دروقت آفت تمتعی زیادت نتوان یافت. ( کلیله و دمنه ). وآدمی از آن روز که در رحم نطفه گردد تا آخر عمر یک لحظه از آفت نرهد. ( کلیله و دمنه ). من دنیا را بدان چاه پرآفت... مانند کردم. ( کلیله و دمنه ). کسی گفتش چه آفت است که موجب چندین مخافت است ؟ ( گلستان ).
خروش از شهر بنشاند هر آنگاهی که بنشیند
هزار آفت برانگیزد هر آنگاهی که برخیزد.
معزی.
- آفت دین و دل ؛ در زبان شعری ، معشوقی سخت جمیل.
|| آسیب که کشت را رسد، چون مَلخ و سن و تگرگ و زنگ و شجام و برق و صاعقه و سیل.
- آفت ارضی ؛ آسیب زمینی از قبیل زلزله و خسف.

فرهنگ عمید

( آفت ) ۱. بلا، زیان.
۲. هر چیزی که مایۀ تباهی، فساد، و زیان شود.
۱. = افتادن
۲. (اسم مصدر ) کم وکاست، کاهش.
* افت وخیز:
۱. افتادن و برخاستن.
۲. [مجاز] کامیابی و ناکامی.
۳. [مجاز] وقفه و پیشرفت.

۱. = افتادن
۲. (اسم مصدر) کم‌وکاست؛ کاهش.
⟨ افت‌وخیز:
۱. افتادن و برخاستن.
۲. [مجاز] کامیابی و ناکامی.
۳. [مجاز] وقفه و پیشرفت.


دانشنامه عمومی

ضایعات پسماند


آفت. آفت می تواند به موارد زیر اشاره کند:

دانشنامه آزاد فارسی

آفت. آفَت (قزوین ۱۳۱۵- ۱۳۸۵ش)
(نام اصلی: ملوک آنغوز) ترانه خوان و رقصندۀ ایرانی. با راهنمایی احمد عبادی با موسیقی آشنا شد، و از اواسط دهۀ ۱۳۳۰ به صورت حرفه ای وارد بازار کار شد. به سبب همراهی با بانوان خواننده و مجریان موسیقی های عامیانه و نیز با اجرای برنامه های کاباره ای از ۱۳۳۶ تا ۱۳۵۲ به شهرت رسید. از او آثار بسیاری در صفحات گرام (۴۵ دور)، با همراهی ارکسترهای گوناگون ضبط شده است. از ۱۳۵۴ براثر تحول روحی، معتکف و خانه نشین شد و زندگی خود را وقف تبلیغات مذهبی، برپایی جلسات قرائت قرآن، مطالعۀ کتب دینی، عرفانی و نگارش خاطراتش کرد که با عنوان از فقر تا فقر انتشار یافته است.

اُفْت (bathos)
در نظریۀ ادبی، فرود یا افت ناگهانی از امر مهم و جدی به امر مسخره یا خنده آور. اگر در پایان قطعه یا فصلی رخ دهد نوعی ضداوج است. این فرود ناگهانی در کار نویسندگان ناتوان یا بی تجربه معمولاً ناخواسته روی می دهد.

فرهنگستان زبان و ادب

{dip} [مهندسی نقشه برداری] ← اُفت افق

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آفت. آفت به آسیب و تباهی گفته می شود.
آفت بر آسیب و تباهى اطلاق می شود، همچنین آفت بر سبب آفت مانند سیل و صاعقه نیز اطلاق شده است.
تفاوت آفت با عیب و تلف
تفاوت آفت با عیب و تلف در این است که آفت در فرض نابودى آفت زده هم صدق مى کند، ولى عیب بدون وجود معیوب معنا ندارد.
تفاوت آفت با تلف
تلف نیز به معناى تباهی و نابودی است؛ لیکن سبب آن مى تواند آفت باشد یا غیر آن.
اقسام آفت
...

گویش مازنی

( آفت ) /aafet/ امراض گیاهی، آفت - بلا

واژه نامه بختیاریکا

( آفت ) یابنده؛ دارای درک؛ هشیار

جدول کلمات

آفت
اک, گزند, بلا
بلا

پیشنهاد کاربران

بلا ی زندگی، بلا یا چیزی نا خشایند

اسیب

پیامد ناخوش آیند، خرابی.

صدمه، آسیب

زیان، آسیب، بلا

از بین برنده

( به فرانسوی: Aphte ) ، نوعی زخم کوچک دردناک که در مخاط دهان، لثه و زبان ایجاد می شود.

بلا، آسیب، گزند

مترادف آفت: آسیب، بلا، بیماری، زیان، صدمه، فتنه، مصیبت
برابر پارسی: گزند، آسیب، آگفت، زیان

بد خواهی

زخم آفت: ضربه آسیب.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۷۱ ) .

افت / ~Afat /
مترادف افت: ( آفت ) آسیب، بلا، بیماری، زیان، صدمه، فتنه، مصیبت | سقوط، کاستی، کاهش، کمبود، نزول، نقصان، خفت، کسرشان

متضاد افت: افزایش

برابر پارسی: ( آفت ) گزند، آسیب، آگفت، زیان

بلا

برای دیگر کاربردها، آفت ( ابهام زدایی ) را ببینید.
آفت
پرونده:2011 - 12 - 23 13. 57. 18. jpg
اطلاعات هنرمند
نام اصلی ملوک آنغوز
نام مستعار آفت
زادروز ۱۳۱۳
تهران
اهل کشور ایرانی
درگذشت دی ۱۳۸۵ سن:۷۳
تهران
سبک ها موسیقی مردمی یا کوچه بازاری
کار ( ها ) خواننده
مدت کار تا اواخر دهه ۱۳۴۰
ملوک آنغوز با نام هنری آفَت ( ۱۳۱۳ تهران - دی ۱۳۸۵ تهران ) خواننده موسیقی مردمی ایرانی بود.
آفت در طول سال های دهه چهل خورشیدی، همراه با مهوش و شهپر، یکی از سه خواننده عامه پسند و پرطرفدار ایران بود. بانو آفت را رقیب مهوش خواننده مردمی کافه های تهران می دانستند، اما لقب بلبل شرق در تئاترها و کافه کاباره ها فقط متعلق به آفت بود. کار خوانندگی را در کافه های ساز و ضربی لاله زار شروع کرد.
محتویات [نمایش]
زندگینامه [ویرایش]
آفت خواننده قدیمی که در سال های دور به خواننده لاله زاری یا مردمی شهرت داشت در سال ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد. و در کودکی پدرش را از دست داد و زندگی سختی را میگذارند و با توه به سن کمی که داشت مجبور شد در یک کارخانه کار کند تا بتواند امورات خود و مادرش را بگذراند. آفت از کودکی عاشق بازیگری و خوانندگی بود وهمیشه صحفه خوانندگان آن دوران را گوش می کرد و برای دوستانش آنها رو اجرا می کرد. در نوجوانی مادرش را از دست داد وسرپرستی اش را دایی اش ( که بعدها آفت ترانه بابا کرم را برای وی خواند ) به عهده گرفت وبه آفت کمک کرد تا بتواند به رویاهایش جامه واقعیت بپوشاند وابتدا آفت در تئاتر پارس به همراه ستاره های تئاتر آن زمان لرتا، شهلا و . . . تئاترهایی اجرا کرد که در آن ترانه های در میان پرده ها می خواند، صدایش بسیار مورد توجه عموم قرار گرفت و اسمش بر سر زبانها افتاد وبه کاباره شبهای تهران دعوت شد که در ان زمان مهوش ستاره نو پا در آنجا می خواند، آفت در بسیار از فیلم ها بازی یا آواز خوانده که می توان از آنجمله آتشپاره تهران، آقای هفت رنگ و. . . . . . . نام برد. آفت همچنین در تبلیغ های تلویزیونی هم به عنوان یک چهره معروف حضوری فعال داشت که از آنجمله می توان به تبلیغ آدامس خروس نشان اشاره کرد.
آفت در اواخر دهه ۱۳۴۰ که برای سفر به آلمان و دیدار پسرش به سوریه رفته بود در آنجا وقتی به اصرار دوستان به زیارت رفته بودند در آنجا توبه کرد ودیگر هیچ وقت نخواند و از عالم هنر کناره گرفت و به جمع درویشان پیوست و تا هنگام مرگ یکی از درویشان بلند پایه بوده و کتابی در دست چاپ دارد به نام «از فقر تا فقر» که هنوز مجوز انتشار نگرفته است. آفت بعد از انقلاب درویش شد و در امور خیریه و کمک به مستمندان فعالیت داشت. [نیازمند منبع] قاسم جبلی یکی از نزدیک ترین دوست های آفت می باشد که این دوستی تا هنگام مرگ آفت هم دوام داشته وترانه های دو صدایی زیادی در گذشته با هم خوانند اند که در دسترس نیستند. در روزهای آخر عمر مهوش در کنار وی بوده و مهوش وصیتش را به وی کرده ( که گویا در مورد تقسیم اموالش بین فقرا و یتیمان بوده است ) . [نیازمند منبع]
از آفت دو پسر به نام های حسین و حسن و ۷ نوه و یک نتیجه به جا مانده که در آلمان زندگی می کنند. آفت در سن ۷۳ سالگی در هنگام خواب در تهران در گذشت.
آهنگ ها [ویرایش]
از آهنگ های معروف آفت که قدیمی ها هنوز آنها را زمزمه می کنند «دم گاراژ بودم»، «مامان»، «کوه نور»، «عشق پوشالی» و «غریبه» را باید نام برد.
پیوند به بیرون [ویرایش]
شنیدن آوازهای آفت
دربارهٔ خوانندگان همدوره آفت
منبع [ویرایش]
شهپر خواننده مردمی ایرانی درگذشت


کلمات دیگر: