کلمه جو
صفحه اصلی

زره


مترادف زره : جوشن، درع

فارسی به انگلیسی

armature, armor, coat of mail, chain mail, coaf of mail

armature, armor, coat of mail, mail


chain mail, coaf of mail


فارسی به عربی

برید , درع

مترادف و متضاد

armature (اسم)
میله فلزی، جوشن، زره، ارمیچر، القاگیر، پوشش

armor (اسم)
جوشن، زره

mail (اسم)
پست، جوشن، زره، چاپار

armour (اسم)
جوشن، زره

corselet (اسم)
زره، زره سینه، کرست

جوشن، درع


فرهنگ فارسی

جامه جنگ با آستین کوتاه که ازحلقه های ریزفولادی، بافته میشده ودرقدیم هنگام جنگ روی لباسهای دیگر، به تن میکرده اند
( اسم ) جامه ای جنگی دارای آستین کوتاه و مرکب از حلقه های ریز فولادی و آنرا به هنگام جنگ بر روی لباسهای دیگر پوشند . یا زره داودی ۱ - زره منسوب به داود نبی ۲ - زره سخت و محکم .
نام مردی از خویشان افراسیاب که در قتل سیاوش شریک بوده

فرهنگ معین

(زِ رِ ) (اِ. ) جامة جنگ دارای آستین کوتاه و مرکب از حلقه های ریز فولادی که در هنگام جنگ آن را روی لباس های دیگر می پوشیدند.

لغت نامه دهخدا

زرة. [ زِرْ رَ ] (ع اِ) نشان گزیدگی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فربهی شتران . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || عقل . (ذیل اقرب الموارد).


زره. [ زَ رِه ْ / زِ رِه ْ ] ( اِ )... جامه ای باشد که از حلقه های آهنین ترتیب داده اند و در روزهای جنگ پوشند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). پوششی است مانند جوشن و خفتان از تصنعات داود نبی علیه السلام برای حفظ بدن از رسیدن حربه جنگ مانند تیر و شمشیر و نیزه... و شعرا زلف پرحلقه خوبان را به زره تشبیه می نمایند... ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).جامه جنگی دارای آستین کوتاه و مرکب از حلقه های ریز فولادی و آن را بهنگام جنگ بر روی لباسهای دیگر می پوشیدند. ( فرهنگ فارسی معین ). بافته ای از مفتول آهن ، بر خلاف جوشن که غیبه غیبه است. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). نیم تنه ای است که در قدیم الایام در بر می کردند واز گردن تا کمر می پوشاند. کتاب نحمیا 4:16 کتاب ایوب 41:26. و آن را از ماده سخت و ضخیم یا از کتان توبر تو و یا از فلس های برنجی و رویهم گذارده میخ می کردند و همچو ماهی بنظر می رسید و یا از حلقه های کوچک آهنی که با یکدیگر جفت کرده بودند، می ساختند. سفر خروج 28:32 و 39:23. ( قاموس کتاب مقدس ). درع. لبوس. لامه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). علماء. غلیلة. سرد.کافر. جبه. نجث. نفیذه. ( منتهی الارب ). پهلوی «زره » ، پازند «زره » ، برابر اوستایی «زراذَه » . ارمنی دخیل «زراه - ک » ، آرامی دخیل «زراد» و زَرَد عربی از آن مأخوذ است. کردی «زیری « » زیرخ » ( زره )، افغانی ( زیره ) ، بلوچی «زیریه » ، استی «زغر» ( زره )... ( حاشیه برهان چ معین ) : و از ناحیت ( غور ) برده و زره و جوشن و سلاحهای نیکو افتد. ( حدود العالم ).
هزار و چهل مرد شمشیر داشت
که دیبا ز بالا، زره زیر داشت.
فردوسی.
من اینک میان را به رومی زره
ببندم که نگشایم از تن گره.
فردوسی.
به فرکشی نرم کرد آهنا
چو خود و زره کرد و چون جوشنا .
فردوسی.
زره زیر بد جوشن اندر میان
به بالابپوشیده ببربیان.
فردوسی.
ماهی در آبگیر دارد جز عین زره
آهو در مرغزار دارد سیمین شکم.
منوچهری.
سه هزار مرد نشسته بودند با خود و جوشن و زره. ( تاریخ سیستان ). شهر آذین بستند از در سرای ارتاشی تا... و همه بخود و مغفر و زره و جوشن و دیبا بیاراستند. ( تاریخ سیستان ). بسیار نثار و هدیه آورده بود از سپر و زره. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 110 ). قومی که از اهل و خویش او بودند با وی ( عبداﷲ زبیر ) ثبات خواستند کرد در جوشن و زره.( تاریخ بیهقی ایضاً ص 187 ). مادرش ( مادر عبداﷲ زبیر ) زره بروی راست می کرد. ( تاریخ بیهقی ایضاً ).

زره . [ زَ رِه ْ / زِ رِه ْ ] (اِ)... جامه ای باشد که از حلقه های آهنین ترتیب داده اند و در روزهای جنگ پوشند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). پوششی است مانند جوشن و خفتان از تصنعات داود نبی علیه السلام برای حفظ بدن از رسیدن حربه ٔ جنگ مانند تیر و شمشیر و نیزه ... و شعرا زلف پرحلقه ٔ خوبان را به زره تشبیه می نمایند... (انجمن آرا) (آنندراج ).جامه ٔ جنگی دارای آستین کوتاه و مرکب از حلقه های ریز فولادی و آن را بهنگام جنگ بر روی لباسهای دیگر می پوشیدند. (فرهنگ فارسی معین ). بافته ای از مفتول آهن ، بر خلاف جوشن که غیبه غیبه است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نیم تنه ای است که در قدیم الایام در بر می کردند واز گردن تا کمر می پوشاند. کتاب نحمیا 4:16 کتاب ایوب 41:26. و آن را از ماده ٔ سخت و ضخیم یا از کتان توبر تو و یا از فلس های برنجی و رویهم گذارده میخ می کردند و همچو ماهی بنظر می رسید و یا از حلقه های کوچک آهنی که با یکدیگر جفت کرده بودند، می ساختند. سفر خروج 28:32 و 39:23. (قاموس کتاب مقدس ). درع . لبوس . لامه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). علماء. غلیلة. سرد.کافر. جبه . نجث . نفیذه . (منتهی الارب ). پهلوی «زره » ، پازند «زره » ، برابر اوستایی «زراذَه » . ارمنی دخیل «زراه - ک » ، آرامی دخیل «زراد» و زَرَد عربی از آن مأخوذ است . کردی «زیری « » زیرخ » (زره )، افغانی (زیره ) ، بلوچی «زیریه » ، استی «زغر» (زره )... (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : و از ناحیت (غور) برده و زره و جوشن و سلاحهای نیکو افتد. (حدود العالم ).
هزار و چهل مرد شمشیر داشت
که دیبا ز بالا، زره زیر داشت .

فردوسی .


من اینک میان را به رومی زره
ببندم که نگشایم از تن گره .

فردوسی .


به فرکشی نرم کرد آهنا
چو خود و زره کرد و چون جوشنا .

فردوسی .


زره زیر بد جوشن اندر میان
به بالابپوشیده ببربیان .

فردوسی .


ماهی در آبگیر دارد جز عین زره
آهو در مرغزار دارد سیمین شکم .

منوچهری .


سه هزار مرد نشسته بودند با خود و جوشن و زره . (تاریخ سیستان ). شهر آذین بستند از در سرای ارتاشی تا... و همه بخود و مغفر و زره و جوشن و دیبا بیاراستند. (تاریخ سیستان ). بسیار نثار و هدیه آورده بود از سپر و زره . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 110). قومی که از اهل و خویش او بودند با وی (عبداﷲ زبیر) ثبات خواستند کرد در جوشن و زره .(تاریخ بیهقی ایضاً ص 187). مادرش (مادر عبداﷲ زبیر) زره بروی راست می کرد. (تاریخ بیهقی ایضاً).
کمان آژفنداک شد ژاله تیر
گل غنچه پیکان زره آبگیر.

اسدی .


خواهی که تیر دهر نیابد ترا
جوشن ز علم جوی ز طاعت زره .

ناصرخسرو.


نبینی که بدرید صد من زره را
بدان کوتهی یک درم سنگ پیکان .

ناصرخسرو.


لابد مظفر آید آن کس که گاه جنگ
از غمزگان و زلفش تیر و زره بود.

مسعودسعد.


دوستان را من زره پنداشتم بودند هم
لیک بهر دشمنان جاهل بی دین من .

سیدحسن غزنوی .


نقطه ٔ کاری کناره کن که زره را
ساز جز از نقطه ٔ کنار نیابی .

خاقانی .


نقطه ٔ حلقه ٔ زره دیدی
که نشسته ست بر کران خلوت .

خاقانی .


باد آمد و بگسست هوا را زره ابر
بوی زره غالیه فامت نرسانید.

خاقانی .


از پی کین توختن از خصم تو
آب زره دارد و آتش سنان .

خاقانی .


خود از برای سر، زره از بهر بر بود
تو جنگجوی عادت دیگر نهاده ای .
در بر گرفته ای دل چون خودآهنی
وآن زلف چون زره را بر سر نهاده ای .

ظهیر فارابی (از انجمن آرا) (آنندراج ).


و می گفت نیزه اگرچه مارپیکر است چون به سیم حلقه ٔ زره میرسد، مرتعش می شود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 193).
شبیخون کرد و آمد سوی بهرام
زره را جامه کرد و خود راجام .

نظامی .


قصد کمین کرده کمندافکنی
سیم زره ساخته رویین تنی .

نظامی .


زره چون درنمی پوشیم از زلف
میان تیربارانم میفکن .

عطار.


رها نمی کند این نظم چون زره درهم
که خصم تیغ تعنت برآورد ز نیام .

سعدی .


خشم و قهر و غضبت جوشن و جبه ست و زره
شهوتت جامه ٔ خوابست و لباست شب تار.

نظام قاری .


از پی حرب عدوی تو زره بافد ابر
آسمان جبه و انجم همه بر وی مسمار.

نظام قاری .


یکی زره به بر از تسملو درافکنده
یک از قواره ٔ جیبش به پیش روی سپر.

نظام قاری .


- زره آب ؛ موجهای خفیف آن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- زره دامن ؛ دامن زره . (از فهرست ولف ) :
پیاده شد آن مرد پرخاشخر
زره دامنش را بزد بر کمر.

فردوسی .


زره دامنش را بزد بر کمر
پیاده برآمد بر آن کوه بر.

فردوسی .


ز اسب اندرآمد گو شیر نر
زره دامنش را بزد بر کمر.

فردوسی .


- زره داوودی ؛ زره منسوب به داود، زره عالی . زرهی محکم که تیر و شمشیر در آن کارگر نباشد :
خاسته از مرغزار غلغل تیم وعدی
درشده آب کبود در زره داوودی .

منوچهری .


... با غواشی از دیباهای رومی و عامه ٔ لشکر همه زره های داوودی درپوشیدند و خودهای فرنگی بر سر نهادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 333).
کشیدند در دوش مردان کار
زره های داوودی زرنگار.

ملا عبداﷲ هاتفی (از آنندراج ).


- زره موی ؛ جعدآن . شکن آن . (یادداشت ایضاً). رجوع به تاریخ تمدن اسلام جرجی زیدان ج 1 ص 140 شود.

زره . [ زَرْ رَ ] (ع اِ) گزیدگی . || جراحت شمشیر. (از اقرب الموارد).


زره . [ زِ رِ ] (اِخ ) نام ولایتی است از سیستان . (برهان ) (از ناظم الاطباء). ولایتی است که تعلق به سیستان دارد. (جهانگیری ). شهر و قصبه ٔ سیستان است که آن را گرشاسب ساخته ، چون سبب حفظ تن و جان متوطنین آن شهر می گردیده به زره تشبیه کرده اند و زرنگ نیز گفته اند... و بحیره در سمت مغربی زرنگ است ...و از جنوبی آن دریاچه که آن را آب زره گویند گذرد ومصب رودخانه ٔ هیرمند بحیره زره است و آن رودی است مشهور. فردوسی در باب فرار افراسیاب از کیخسرو به جانب سیستان گفته ... (انجمن آرا) (آنندراج ) :
بیامد دمان تا به آب زره
میان سوده از بند و رنج و گره .

فردوسی (از انجمن آرا) (آنندراج ).


به کشتی ز آب زره درگذشت
همه رنج ما سر به سر باد گشت .

فردوسی (ایضاً).


ز مکران شد آراسته تا زره
میانها ندیدند بند و گره .

فردوسی .


کشیدیم لشکر به ماچین و چین
وز آن روی رانم به مکران زمین
وز آن پس به آب زره بگذرم
اگر پاک یزدان بود یاورم .

فردوسی .


رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 59، مزدیسنا ص 425، مجمل التواریخ و القصص ص 49، تاریخ سیستان و نزهة القلوب شود.

زره . [ زِ رِ ] (اِخ ) نام یکی از خویشان افراسیاب است و او سعی تمام در کشتن سیاوش کرد. (برهان )(از جهانگیری ) (از ناظم الاطباء). نام مردی از خویشان افراسیاب که در قتل سیاوش شریک بوده و او را گردی زره می نامیدند... (انجمن آرا) (آنندراج ) :
به چاهی که فرموده بد طشت خون
که گردی زره برد و کردش نگون .

فردوسی (از انجمن آرا) (آنندراج ).


چو از دور طوس سپهبد بدید
بغرید و تیغ از میان برکشید
به پور زره گفت نام تو چیست
ز ترکان جنگی ترا یار کیست ؟

فردوسی .



زرة. [ زِ رَ ] (ع مص ) (از: وزر) گناه برداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بزه مند گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

پوشش جنگی با آستین کوتاه که از حلقه های ریز فولادی بافته می شده و در قدیم هنگام جنگ روی لباس های دیگر به تن می کرده اند.
* زره داوودی: [قدیمی] زره منسوب به داوود نبی،
۱. زره که حضرت داوود می بافته.
۲. زره سخت و محکم.

پوشش جنگی با آستین کوتاه که از حلقه‌های ریز فولادی بافته می‌شده و در قدیم هنگام جنگ روی لباس‌های دیگر به تن می‌کرده‌اند.
⟨ زره‌ داوودی: [قدیمی] زره منسوب به داوود نبی؛
۱. زره که حضرت داوود می‌بافته.
۲. زره سخت و محکم.


دانشنامه عمومی

وسیله ای است که افراد شرکت کننده در جنگ های تن به تن آن را می پوشند تا از ضربه های دشمن مصون باشند. یا زره پوش مستحکم از فلز و دیگر اشیا سخت می باشند که نمی گذارد به به بدن انسان ویا سایر وسایل و وسایط صدمه برساند. زره ها از دیرباز در خدمت نیروهای جنگی بوده اند و چرم، فلز، چوب، ابریشم و حتی دندان کوسه در ساخت آن ها به کار گرفته شده است. از گونه های آن می توان گبر، زره نواری، زره پاد تیر و زره ابریشمین را نام برد. مغولان آمیزه ای از گبر و جامهٔ ابریشمین را به کار می بردند که سبک و محافظ خوبی در برابر تیر بود. از زره های کارآمد دیگر می توان زره ابریشمین سواران آق قویونلو را نام برد که به اندازه ای کلفت بود که تبر نیز در آن کارگر نمی افتاد. امروزه بیشتر از از زره های ضد گلوله و پلاستیکی استفاده می شود و کاربرد آن نسبت به گذشته کمتر شده است.
گبر یا خفتان: زرهی که از زنجیر ساخته می شود و در گذشته به دلیل سبکی و انعطاف پذیری کاربرد فراوان داشته است.زره نواری: زرهی که از نوارهای چفت شدهٔ فلزی ساخته می شود و از گبر مقاومتر است.زره پاد تیر: زرهی که دارای برجستگی های مربعی شکل فلزی است تا از نفوذ تیر جلوگیری کند.زره ابریشمین: پارچه ای کلفت ابریشمی که خود یک زره نیرومند است و مقاومت بسیار خوبی دارد.

دانشنامه آزاد فارسی

زِرِه
زِرِه
زِرِه
زِرِه
زِرِه
زِرِه
پوشش محافظ بدن جنگاوران در جنگ و نبرد. زره های اولیه را از پوست و چرم حیوانات می ساختند، با رواج صنعت فلزکاری و پیشرفت فنون، ساختن زره فلزی در دنیای متمدن قدیم رایج شد. زره ژاپنی در قرون میانه بندبند و مفصل دار و از جنس آهن، چرم و ابریشم بود. در اروپا، بعد از سقوط امپراتوری روم، زره کوچک زنجیری می پوشیدند، اما از قرن ۱۳م زره صفحه ای به شکل تکه هایی برای محافظت از بدن رایج شد که با تکامل آن در قرن ۱۵م سرتاپای جنگجو را می پوشانید. در ایران باستان نیز نخست از پوست و چرم به مثابه زره استفاده می شد، که در شاهنامه نماد آن خفتان «ببر بیان» رستم است. امّا در عهد ساسانی زره فلزی معمول شد، که مرکب از حلقه های ریز فولادی بود و از گردن تا کمر را می پوشاند. زره و جوشن غور در قدیم معروفیت داشت. گژاگند (یا قزاکند) هم پوششی بود جنگی که مانند نیم تنه ای آکنده از خرده های رشته های ابریشم بر تن می کردند. قدما داود نبی را مخترع زره می دانستند، ازجمله طبری می گوید «خدای تعالی آهن را فرمانبردار وی کرد تا در دست وی همچون خمیر و همچون موم شد و جبرئیل را به فرمود تا وی را زره گری بیاموخت». در ایران سازندۀ زره را زره گر و زره باف می نامیدند. جلیقۀ ضد گلوله که امروزه در ارتش ها و پلیس کشورها متداول است، نوع تکامل یافتۀ زره انفرادی است. با اختراع سلاح های آتشین استفاده از زره منسوخ شد و آلیاژهای محکم ضدگلوله برای حفاظت از خودروها، شناورها و هواپیما های جنگی به کار گرفته شد. تانک ها و زره پوش ها (نفربر زرهی) مجهز به این نوع زره اند.

زره (شاهنامه). زِرِه (شاهنامه)
در شاهنامه ، پدر گُرُوی، جنگجوی تورانی . در شاهنامه از خود زره گزارشی نمی آید، هر چه هست دربارۀ پسرش گُرُوی است که کشندۀ سیاوش است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زره نوعی لباس جنگی است که برای محافظت از بدن در هنگام جنگ استفاده می شود.
زره از ابزار جنگی است.
زره عبارت است از پوششی با حلقه‏های نازک فولادی که برای جلوگیری از آسیب دیدن هنگام جنگ بر تن می‏کنند.

← کاربرد زره در فقه
۱. ↑ جواهر الکلام ج۱۴، ص۱۷۵.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۴، ص۲۳۴.
...

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از کتاب فرهنگ عاشورا است
پوشش هایی که از میخچه یا دانه های کوچک زنجیر گره دار ساخته شده و در رزم بر تن می کنند. در تعزیه و شبیه خوانی هم مورد استفاده قرار می گیرد، همراه با شمشیر، سپر وکلاه خود که نمایشگر صحنه های عاشورا باشد.
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.

گویش مازنی

/zere/ از انواع گل های وحشی که در بهار روید و گل برگ ها و پرچم آن شباهت به صورت انسان دارد

از انواع گل های وحشی که در بهار روید و گل برگ ها و پرچم آن ...


واژه نامه بختیاریکا

پرزِه

جدول کلمات

جوشن

پیشنهاد کاربران

زره برکسی راست کردن: زره پوشاندن، زره را بر تن او مرتب کردن.
<<و مادرش زره بر وی راست می کرد و بغلگاه می دوخت. >>
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۳۸.

زره دریده ی کسی بودن: مغلوب و شکست خورده ی او بودن .
یافه در یاقه نارسیده او
زهرهی هم زره دریده او
معنی بیت : رویین دژ آن چنان جایی بلند و دژ محکمی است که یافه به گریبان او هم نمی رسد و از آن پست تر است و" زرهی" هم در برابر این دژ محکم چیزی نیست و تاب مقاومت ندارد .
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 626 )


زره: در پهلوی زْره zrēh بوده است .
( ( به فر کیی نرم کرد آهنا
چو خود و زره کرد و چون جو شنا. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 264. )


zrih پهلوی
پلوتارک گوید: ایرانیان زرهی بر تن می کردند که می درخشید و چون روشنایی آفتاب بر آن می افتاد بینایی دشمن را کور می کرد.


کلمات دیگر: