کلمه جو
صفحه اصلی

دادکان

لغت نامه دهخدا

دادکان . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شورآب بخش اردل شهرستان شهرکرد. واقع در هفت هزارگزی شمال باختر اردل و دارای 74 سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات . شغل اهالی آن زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


دادکان . (اِخ ) دهی جزء دهستان دودانگه بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 13000گزی خاور ضیأآباد متصل به راه شوسه ٔ همدان . جلگه . معتدل دارای 792 تن سکنه ، آب آنجا از دو رشته قنات و ابهررود. محصول آنجا: غلات و کشمش و یونجه . شغل اهالی آن زراعت و جوراب و جاجیم بافی و راه آنجا شوسه است (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


دادکان. ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شورآب بخش اردل شهرستان شهرکرد. واقع در هفت هزارگزی شمال باختر اردل و دارای 74 سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات. شغل اهالی آن زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

دادکان. ( اِخ ) دهی جزء دهستان دودانگه بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 13000گزی خاور ضیأآباد متصل به راه شوسه همدان. جلگه. معتدل دارای 792 تن سکنه ، آب آنجا از دو رشته قنات و ابهررود. محصول آنجا: غلات و کشمش و یونجه. شغل اهالی آن زراعت و جوراب و جاجیم بافی و راه آنجا شوسه است ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

پیشنهاد کاربران

دادکان روستایی در بلوچستان به معنی: داد ( به معنی بخشیدن ) و کان ( به معنی مکان ) و در کل به معنی مکانی که در آنجا بخشش و بخشندگی رواج داشته است.

دادکان ( dadkan ) :در ابتدا ددوکان ( dadokan ) بوده است که ددوک ( dadok ) به معنی حیوانات وحشی است و an نشانه جمع ( ها ) است درنتیجه به وحشی ها متداول خواهد شد. ( دادکان روستایی در بخش ایرندگان شهرستان خاش میباشد که دارای طبیعت وحیات وحش منحصر به فرد میباشد )

دهستانی از بخش ایرندگان شهرستان خاش استان بلوچستان است که بیشتر سکنه آن کشاورز هستند وبیشترزراعت آن ها شالیزار وجالیزات وحبوبات است و آبمورد نیاز از رود خانه تامین میشود


کلمات دیگر: