کلمه جو
صفحه اصلی

دادنجان

لغت نامه دهخدا

دادنجان . [ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قنقری پائین (سفلی ) بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده . واقع در 59هزارگزی شمال باختر سوریان . کنار راه فرعی ده بید به سوریان . جلگه ، سردسیر و دارای 158 سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و حبوبات . شغل اهالی آن زراعت و قالی بافی است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).


دادنجان . [ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهمره بخش مرکزی شهرستان شیراز. واقع در107هزارگزی جنوب باخترشیراز، کوهستانی ، معتدل ، و مالاریائی و دارای 246 سکنه . فارسی و لری زبان . آب آن ازچشمه . محصول آنجا غلات و برنج و لبنیات است . شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). || فسائی در فارسنامه گوید: دادنجان دهی است سه فرسخ میانه ٔ جنوب و مشرق شکفت ، قصبه ٔ بلوک شکفت . (فارسنامه ٔ ناصری ص 280).


دادنجان. [ دِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کوهمره بخش مرکزی شهرستان شیراز. واقع در107هزارگزی جنوب باخترشیراز، کوهستانی ، معتدل ، و مالاریائی و دارای 246 سکنه. فارسی و لری زبان. آب آن ازچشمه. محصول آنجا غلات و برنج و لبنیات است. شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ). || فسائی در فارسنامه گوید: دادنجان دهی است سه فرسخ میانه جنوب و مشرق شکفت ، قصبه بلوک شکفت. ( فارسنامه ناصری ص 280 ).

دادنجان. [ دِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان قنقری پائین ( سفلی ) بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده. واقع در 59هزارگزی شمال باختر سوریان. کنار راه فرعی ده بید به سوریان. جلگه ، سردسیر و دارای 158 سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی آن زراعت و قالی بافی است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).

دانشنامه عمومی

دادنجان، روستایی از توابع بخش میمند شهرستان فیروزآباد در استان فارس ایران است.
این روستا در دهستان دادنجان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۸۶ نفر (۸۶خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: