مترادف مهمانی : جشن، سور، ضیافت، میهمانی، ولیمه
متضاد مهمانی : میزبانی
bake, banquet, entertainment, party, reception, treat
جشن، سور، ضیافت، میهمانی، ولیمه ≠ میزبانی
مهمانی . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس ، واقع در 130هزارگزی جنوب میناب و هشت هزارگزی خاور راه مالرو جاسک به میناب با 360 تن سکنه . آب آن از چاه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
خاقانی .
جمع شدن عدهای با رابطۀ خانوادگی یا دوستی در مکانی که میزبان تعیین کرده؛ ضیافت.
〈 مهمانی دادن: (مصدر لازم) کسانی را دعوت کردن؛ مهمانی ساختن.
〈 مهمانی کردن: (مصدر لازم) = 〈 مهمانی دادن