کلمه جو
صفحه اصلی

عبدالقادر گیلانی

دانشنامه عمومی

گروه اول نه زبان دارند و نه دل، تابع حواس هستند، توجهی به حقیقت ندارند.
گروه دوم زبان دارند ولی دل ندارند، سخنان اینان زیبا و دلشان تاریک است و کامجو و عصیان طلبند.
گروه سوم دل دارند ولی زبان ندارند، آنان مؤمنان راستین هستند که برای سلامت روح اینان سکوت و خلوت بهتر است.
گروه چهارم که هم دل دارند و هم زبان که مالک حقیقی معرفت خدا و صفات او هستند، اینان به والاترین مرحله می توانند دست یابند که همان تالی مقام نبوت است.
عبدالقادر گیلانی (۱۰۷۷–۱۱۶۶ م) (عربی: عبدالقادر جیلانی، ترکی: Abdülkâdir Geylânî, کردی: عه بدوالقادری گه یلانی) با نام کامل عبدالقادر بن صالح جنگی دوست گیلانی، عارف، صوفی، محدث، و شاعر ایرانی قرن پنجم و ششم قمری بود. وی مؤسس سلسله تصوف قادریه (منتسب به عبدالقادر) بود. او از مشاهیر مشایخ صوفیه و شیخ طریقه قادریه می باشد. کنیه وی «ابومحمد» و لقبش «محی الدین» است.
نام کامل او «شیخ محی الدین ابو محمد عبدالقادر بن ابی صالح موسی جنگی دوست گیلانی» است و برخی القاب او «ثموت الثقلین»، «شیخ کل»، «شیخ مشرق»، «محی الدین» می باشد. از دیگر القاب او می توان به «غوث گیلانی»، «غوث»، «غوث اعظم»، «غوث الثقلین»، «باز اشهب»، «باز اللَّه» و «جنگی دوست» اشاره کرد.
در حالی که علی قادری هروی در رساله ای به نام «نزهة الخاطر» تلاش می کند که نسبت عبدالقادر را به حسن مثنی از نسل حسن مجتبی (امام دوم شیعیان) برساند، در «فوات الوفیات» این نسبت به حسین بن علی (امام سوم شیعیان) رسانده شده است. در قاموس الاعلام و «طبقات شعرانی» نیز وی بر همین اساس از نسل حسن مجتبی دانسته شده است. اما تقی الدین واسطی در کتاب «تریاق المحبین» این نسبت ها را مردود شمرده و مؤلف کتاب «عمدة المطالب» خاطرنشان می کند که گیلانی خود هرگز مدعی چنین نسبتی نبوده است و تنها نوادگانش بعد از مرگ او چنین ادعایی کرده اند. اما از اسنادی چون تاریخ بغداد، تحفة الازهار، الانساب سمعانی، سیر اعلام النبلاء، وفیات، مروج الذهب و الکامل نتیجه گیری می شود که نسب وی از جانب پدر به حسن مجتبی و از جانب مادر به علی بن موسی الرضا می رسد و شاید رد بر این مسئله همراه با غرضی بوده است. نسب او از نژاد گیل یا همان دیلم می باشد.پدرش سید موسی جنگی دوست، فرزند سید ابی عبدالله گیلانی بود. عبدالقادر دخترزادهٔ ابوعبداللَّه صومعه ای از نوادگان محمد تقی (امام نهم شیعیان) و از بزرگان مشایخ گیلان و نام مادرش «ام الخیرامة الجبار فاطمه» بود.

نقل قول ها

عبدالقادر گیلانی، عارف، صوفی، محدث، و شاعر ایرانی قرن پنجم و ششم قمری. مؤسس سلسله تصوف قادریه.
• «فرزند! اگر خداوند زیان یا بلایی را بر تو وارد کند جز خود او کسی قادر به رفع آن نخواهد بود! پس چرا به ناتوانی همچون خود می گویی: درد مرا دوا و یا خسارت مرا جبران کن!؟ هرگاه بیماری یا آزاری از دیگران بر تو رسید و باعث از دست دادن ثروت و حرمت و مال و نام و نشانت گردید، بجز خداوند کسی نمی تواند آن را جبران نماید... از اعماق قلب یقین پیدا کن که مشکل گشا (و فریادرسی) جز خداوند وجود ندارد و تنها اوست که می تواند مشکلات شما را بر طرف نماید. عاقل باشید و انسان و اسباب را با خدا شریک نکنید و تنا یک خدا را برای خود انتخاب کنید نه خدایان متعددی را.»عبدالقادر گیلانی، در کتاب جلاء الخاطر.• «ای کسانی که انسان ها و اشیاء را خدای خویش نموده اید! ای بندگان حلقه به گوش بت ثروت و بت حکومت! بدانید که آن ها میان شما و خدای واحد دیوار استواری را ایجاد کرده اند. هر کس تصور کند نفع و زیانش در دست غیر خداوند است به راستی بندهٔ خداوند نیست بلکه عبد همان چیزی است که نفع و ضرر خود را از او می طلبد.»فتح الربانی، برگرفته از مجالس سخنرانی و نصیحت مریدان.• «تویی که به خویشتن، به مردم به پول و سرمایه به معامله و سلطان و حاکم و دیگر چیزها توکل نموده ای بدان که همهٔ آن ها به راستی خدای تو شده اند! زیرا هر چیزی که از آن می هراسی بدان امید می بندی و نفع و زیان خویش را از آن می طلبی و متوجه نیستی که آن ها وسیلهٔ ارادهٔ خداوند هستند، برایت و به صورت خدا در می آیند.»فتح الربانی، برگرفته از مجالس سخنرانی و نصیحت مریدان.• «هرگاه که بنده خدا را شناخت، اتکاء و التجاء به خلق از قلبش رخت بر می بندد و همچنانکه برگ های خشک از درخت می ریزد، حس مردم پرستی از دل و جان او کنده می شود، باطنش از دیدار خلق کور، و از شنیدن گفتارشان کر می گردد. هر وقت نفسش به مقام مطمئنه رسید، به تمامی به خدا تسلیم می شود، به سوی او متوجه می گردد و از آنچه نزد اوست بهره مند و کامیاب شده، و دنیا نیز به جهت مصاحلش بدو روی می آورد.»فتح الربانی، برگرفته از مجالس سخنرانی و نصیحت مریدان.• «هوای نفس و آرزوها و آمال خویش را، در امور مربوط به خدا و اراده او شرکت ندهید. تقوی داشته باشید. یکی از اولیاء درود خدا بر او باد گفته است: رضایت مخلوق را در رضایت خالق بجوئید؛ نه رضایت خالق را در رضایت خلق. آنکه را که باید به امر خداوند بشکنی، بشکن؛ و آنکه را باید درمان نمایی به درمانش بپرداز. تسلیم بودن در برابر خواست و مشیت حق را از بندگان صالح یاد بگیر.»مجلس بیست و چهارم از بیانات امام عبدالقادر گیلانی، بامداد روز یکشنبه چهارم ذی الحجه سال ۵۴۵ قمری.• «علم به عمل بستگی دارد، تنها به مجرد حفظ کردن و برای دیگران بازگو نمودن کسی عالم نمی شود. اول بیاموز و خود عمل کن سپس به تعلیم دیگران بپرداز. هرگاه علم آموختی و بدان عمل نمودی، علم خود معرف تو می شود، هر چند خاموش باشی زبان عملت گویا می شود. پس با زبان علم مع العمل با مردم سخن بگوی، تا گفتارت مورد قبول واقع شود.»مجلس بیست و چهارم از بیانات امام عبدالقادر گیلانی، بامداد روز یکشنبه چهارم ذی الحجه سال ۵۴۵ قمری.• «آغاز کار قوم، کسب روزی مشروع است و آن هم به قدر نیاز. این تا زمانی است که به مرحله توکل برسی، و بر تمام جوارح و قلبت مهر توکل زده شود. آنگاه بدون رنج و زحمت روزی گوارا به سویت سرازیر می شود.»مجلس بیست و چهارم از بیانات امام عبدالقادر گیلانی، بامداد روز یکشنبه چهارم ذی الحجه سال ۵۴۵ قمری.• «از شریک نمودن خلق با خالق و در خواست نیاز از آنان اجتناب نما حوائج خویش را تنها از ذات حق طلب کن تمام اعمالت را خالصانه برای لقاء الله انجام ده، نه به جهت کسب نعمت. به خواست و مقدرات حق راضی باش که هرگاه بر این شیوه بودی از خود بریده و مرده، و بدو پیوسته و زنده ای. خدای را در دل جای دهید که هرگونه می خواهد در آن دخل و تصرف کند و به کعبه قرب خویش نایلش سازد آگاه بر اسرارش نماید دائم الذکرش گرداند و از غفلت بازش دارد.»مجلس بیست و چهارم از بیانات امام عبدالقادر گیلانی، بامداد روز یکشنبه چهارم ذی الحجه سال ۵۴۵ قمری.• «چه نیکوست حال مومنین در دنیا و آخرت. در دنیا همینکه احساس کرد که خدا از او راضی است دیگر به هیچ چیز نمی نگرد،و به کسی اعتنایی ندارد هرجا افتاد برداشته و بر کشیده می شود هر جا بنگرد نور خدا می بیند. تیرگی و ظلمت برایش مطرح نیست تمام اشاراتش بسوی خداست و تمام اعتمادش بدو، و در کلیه امور به او متوکل می شود.»مجلس بیست و چهارم از بیانات امام عبدالقادر گیلانی، بامداد روز یکشنبه چهارم ذی الحجه سال ۵۴۵ قمری.• «ای منافق شک و نفاق بر قلبت چیره شده و ظاهر و باطنت را پوشانده توحید واخلاص را در تمام احوال رعایت کن تا بدینوسیله معالجه شده و بیماری شک و نفاق از تو بدور شود. چه بسیار از شما که از حدود شریعت تجاوز می کنید و لباس تقوا را پاره می نمائید و لباس توحید را آلوده می سازید و نور ایمان را در دلهای خود خاموش می گردانید و در تمام گفتار و رفتارتان بغض الهی مشهود است.»مجلس بیست و چهارم از بیانات امام عبدالقادر گیلانی، بامداد روز یکشنبه چهارم ذی الحجه سال ۵۴۵ قمری.• «برشما لازم است ابتدا ایمان آورده سپس یقین حاصل کرده و بدنبال آن در ذات حق عزوجل فنا شوید. و این ممکن نخواهد بود مگر با رعایت حدود شرع و اجرای دستورات رسول اکرم(ص) و متابعت از قرآن. هرکس اعتقادی غیر از این داشته باشد بزرگوار نمی باشد زیرا این دستور عین دستور قرآن و امر رسول است.»مجلس بیست و چهارم از بیانات امام عبدالقادر گیلانی، بامداد روز یکشنبه چهارم ذی الحجه سال ۵۴۵ قمری.• «ای کسیکه دنیا را بدون آخرت و خلق را بدون خالق تصور نموده ای و تمام توجهت بدان است آگاه باش، آنچه که بدان گرویده ای برایت سودمند نخواهد بود. این طرز فکر کالایی است که خریدار ندارد بلکه در روز قیامت وبال گردنت می شود. اینها کالای نفاق و ریاء و معاصی است که در بازار آخرت ارزش و بهایی ندارند.»مجلس بیست و چهارم از بیانات امام عبدالقادر گیلانی، بامداد روز یکشنبه چهارم ذی الحجه سال ۵۴۵ قمری.• «مرغ باغ ملکوتیم در این دیر خراب / می شود نور تجلای خدا دانهٔ ما»• «گفتا کیی تو با ما گفتم کمین غلامت / گفتا مگر تو مستی گفتم بلی ز جامت // گفتا چه پیشه داری گفتم که عشق بازی / گفتار که حالتت چیست گفتم غم و ملامت // گفتا چه چیست حالت گفتم حال شاکر / گفتا کجا فتادی گفتم میان دامت // گفتا ز من چه خواهی گفتم که درد بیحد / گفتا که درد تا کی گفتم که تا قیامت // گفتا چی میپرستی گفتم جمال رویت / گفتا چه داری با من گفتم بسی ندامت // گفتا چرا گذازی گفتم ز بیم هجرت / گفتا که با که سازی گفتم به یک سلامت // گفتا که کیست محیی گفتم همانکه دانی / گفتا نشان چه داری گفتم که صد علامت»• «شکر الله که نمردیم و رسیدیم به دوست / آفرین باد بر این همت مردانهٔ ما»• «آرزوی یار داری یار می گوید بیا / تاکند دلداری تو در دل شب های تار // گر تماشای جمال حق تعالی بایدت / در میان عاشقان انداز خود را روز بار // در دل شب ها بگریم گویم آن دلدار را / یا دلی ده یا دلی کز بیدلان بروی بیار»• «دنیا را از قلب ها ی خود خارج کنید و در دستان خود نگاه دارید، آنگاه دیگر به شما آسیب نمی رساند.»• «اسم اعظم خدا آن است که بگوئی «الله» و در قلبت غیر از خدا چیزی نباشد.»• «دربان قلب خود باشید. چیزی را که خدا دستور داده که وارد شود وارد سازید و چیزی را که دستور داده تا بیرون بیندازید بیرون کنید. هوای نفس را به دلتان راه ندهید زیرا هلاک میشوید.»• «به هیچکس ظلم نکنید حتی به اندازه یک بد گمانی، زیرا خداوند ازظلم ظالم نمیگذرد.»• «هرگاه با نفس خود خود مبارزه کنی و با طاعات خویش آن را بمیرانی در حقیقت زنده شده است و هرگاه به او احترام کنی و او را برای رضای خدا از بدی باز نداری در اصل مرده است. اینست معنی حدیث <ما از جهاد اصغر بازگشتیم و هنوز جهاد اکبر باقی است>.»• «ای فرزند تو را سفارش می کنم به تقوی و فرمان برداری خداوند و ملازمت شرع و حفظ حدود آن. بدان ای فرزندم خداوند ما و تو همهٔ مسلمین را موفق بدارد که راه ما بر کتاب قرآن و سنت پیامبر و سعهٔ صدور و بخشندگی و خودداری از ظلم و تحمل رنج و چشم پوشی از لغزش های برادران استوار است. فرزندم تو را سفارش می کنم به فقر، و آن عبارت است از حفظ احترام مشایخ و برخورد خوب با برادران و نصیحت کوچک تران و بزرگ تران و ترک دشمنی، نه ترک امور دین. پس بدان ای فرزندم خداوند ما و تو و همهٔ مسلمانان را موفق بدارد که حقیقت فقر این است که پیش امثال خودت اظهار فقر ننمایی و حقیقت بی نیازی آن است که نزد امثال خودت اظهار بی نیازی نکنی و تصوف حال است با قیل و قال به دست نیامده. هرگاه فقیر را دیدی با وی از در علم وارد مشو، بلکه با مدارا شروع کن، چون علم او را به وحشت می اندازد ولی مدارا مانوس می کند. و بدان ای فرزندم خداوند ما و تو و همهٔ مسلمین را موفق بدارد که تصوف بر هشت خصلت بنا شده: اولش بخشندگی است، دوم رضایت، سوم صبر، چهارم رایزنی، پنجم غربت، ششم پشمینه پوشی، هفتم سیاحت و هشتم فقر می باشد.»

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عبد القادر گیلانی، (۴۷۱- ۵۶۱ ق/ ۱۰۷۸- ۱۱۶۶ م)، عارف و شاعر ایرانی است. کنیه وی، ابو محمد و لقبش، محی الدین می باشد.
به شهادت اسناد معتبر تاریخی، نسبت ایشان بدون شک از جانب پدر به امام حسن علیه السّلام و از جانب مادر به امام رضا علیه السّلام می رسد.وی، در سنه ۴۷۱ ق، در گیلان، چشم به جهان گشود و تا هجده سالگی در آن سامان به سر برد و در سنه ۴۸۸ ق، به بغداد، مهاجرت کرد و تا پایان عمر در آن جا اقامت گزید و در باب ازج بغداد به خاک سپرده شد.


کلمات دیگر: