کلمه جو
صفحه اصلی

گلچین گیلانی

دانشنامه عمومی

دکتر سید مجدالدین میرفخرایی، متخلص به گلچین گیلانی، (۱۱ دی ۱۲۸۸ در سبزه میدان رشت - ۲۹ آذر ۱۳۵۱ در لندن) از سرایندگان شعر نو به فارسی است.
به بهانه افقی شدن جسم خاکی گلچین گیلانی در ۲۹/۹/۱۳۵۱
GOLČIN GILĀNI – Encyclopaedia Iranica
با گلچین گیلانی دوباره کودک می شویم.. بازدید در تاریخ ۵ آوریل ۲۰۱۱.
پدرش، سید مهدی میرفخرایی زادهٔ تفرش و مدتی فرماندار قم و سبزوار بود. مجدالدین تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش و متوسطه را در تهران به پایان رسانید و در رشتهٔ فلسفه و علوم تربیتی موفق به اخذ لیسانس شد. سپس به انگلستان رفت و در رشتهٔ طب به دریافت درجهٔ دکترا نایل گردید. پس از آن در لندن اقامت گزید و دیگر به ایران نیامد. او در گورستان پاتنی ویلPutney Vale Cemetery خاکسپاری شده (Block U, Number 28).
گلچین از نوجوانی به شاعری پرداخت و کم کم اشعارش مورد توجه قرار گرفت و برای اولین بار در ۱۳۰۷ ش در مجلهٔ «ارمغان» به سردبیری وحید دستگردی و بعدها در مجله های «روزگار نو»، «فروغ» و مجله سخن انتشار یافت. شعر «باران» او یکی از معروفترین شعرهایی است که قسمت هایی از آن در کتاب های کودکان به چاپ رسید. او اولین شاعر نوپردازی است که شعرش به کتاب های دورهٔ ابتدائی راه یافت.
از آثارش: سه مجموعهٔ شعری، «گلی برای تو»؛ «مهر و کین»، و «نهفته» یا «نهضت»، که در ۱۹۴۸ م در لندن به چاپ رسید؛ «دیوان» شعر.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:میرفخرایی، مجدالدین (رشت ۱۲۸۸ـ لندن ۱۳۵۱ش)

نقل قول ها

سیّد مجدالدین میرفخرایی با تخلُّص گلچین و شهرت فراگیر گلچین گیلانی (۱ ژانویه ۱۹۱۰، رشت - ۲۰ دسامبر ۱۹۷۲، لندن) پزشک و شاعر ایرانی بود.
• «باز باران،با ترانه،با گهرهای فراوانمی خورد بر بام خانه.من به پشت شیشه تنهاایستادهدر گذرها،رودها راه اوفتاده.شاد و خرمیک دو سه گنجشک پر گو،باز هر دممی پرند، این سو و آن سومی خورد بر شیشه و درمشت و سیلی،آسمان امروز دیگرنیست نیلی.یادم آرد روز باران:گردش یک روز دیرین؛خوب و شیرینتوی جنگل های گیلان.کودکی ده ساله بودمشاد و خرمنرم و نازکچست و چابکاز پرنده،از خزنده،از چرنده،بود جنگل گرم و زنده.آسمان آبی، چو دریایک دو ابر، اینجا و آنجاچون دل من،روز روشن.بوی جنگل،تازه و ترهمچو می مستی دهنده.بر درختان می زدی پر،هر کجا زیبا پرنده.برکه ها آرام و آبی؛برگ و گل هر جا نمایان،چتر نیلوفر درخشان؛آفتابی.سنگ ها از آب جسته،از خزه پوشیده تن را؛بس وزغ آنجا نشسته،دم به دم در شور و غوغا.رودخانه،با دو صد زیبا ترانه؛زیر پاهای درختانچرخ می زد، چرخ می زد، همچو مستان.چشمه ها چون شیشه های آفتابی،نرم و خوش در جوش و لرزه؛توی آنها سنگ ریزه،سرخ و سبز و زرد و آبی.با دو پای کودکانهمی دویدم همچو آهو،می پریدم از سر جو،دور می گشتم ز خانه.می کشانیدم به پایین،شاخه های بید مشکیدست من می گشت رنگین،از تمشک سرخ و مشکی.می شنیدم از پرنده،داستانهای نهانی،از لب باد وزنده،رازهای زندگانیهر چه می دیدم در آنجابود دلکش، بود زیبا؛شاد بودممی سرودم:“روز، ای روز دلارا!داده ات خورشید رخشاناین چنین رخسار زیبا؛ورنه بودی زشت و بیجان.این درختان،با همه سبزی و خوبیگو چه می بودند جز پاهای چوبیگر نبودی مهر رخشان؟روز، ای روز دلارا!گر دلارایی ست، از خورشید باشد.ای درخت سبز و زیبا!هر چه زیبایی ست از خورشید باشد. ”اندک اندک، رفته رفته، ابرها گشتند چیره.آسمان گردید تیره،بسته شد رخسارهٔ خورشید رخشانریخت باران، ریخت باران.جنگل از باد گریزانچرخ ها می زد چو دریادانه ها ی گرد بارانپهن می گشتند هر جا.برق چون شمشیر برانپاره می کرد ابرها راتندر دیوانه غرانمشت می زد ابرها را.روی برکه مرغ آبی،از میانه، از کرانه،با شتابی چرخ می زد بی شماره.گیسوی سیمین مه راشانه می زد دست بارانبادها، با فوت خوانامی نمودندش پریشان.سبزه در زیر درختانرفته رفته گشت دریاتوی این دریای جوشانجنگل وارونه پیدا.بس دلارا بود جنگل،به، چه زیبا بود جنگل!بس فسانه، بس ترانه،بس ترانه، بس فسانه.بس گوارا بود بارانبه، چه زیبا بود باران!می شنیدم اندر این گوهر فشانیرازهای جاودانی، پندهای آسمانی.“بشنو از من، کودک منپیش چشم مرد فردا،زندگانی – خواه تیره، خواه روشن -هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا.» ”

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از اثر آفرینان است
پزشک و شاعر، متخلص به گلچین. معروف به گلچین گیلانی در رشت به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش و متوسطه را در تهران به پایان رساند و در رشته ی فلسفه و علوم تربیتی موفق به اخذ لیسانس شد. سپس به انگلستان رفت و در رشته ی طب به دریافت درجه دکترا نایل گردید.
پس از آن در لندن اقامت گزید و دیگر به ایران نیامد. گلچین از نوجوانی به شاعری پرداخت و کم کم اشعارش مورد توجه قرار گرفت و برای اولین بار در 1307 ش در مجله «ارمغان» و بعدها در مجله های «روزگار نو»، «فروغ» و «سخن» انتشار یافت. شعر باران او یکی از معروفترین شعرهایی است که قسمتی از آن در کتاب های ابتدایی کوکان به چاپ رسید.
در واقع او اولین شاعر نوپردازی است که شعرش به کتاب های ابتدایی راه یافت. از آثارش: سه مجموعه ی شعری: «گلی برای تو»، «مهر و کین» و «نهفته» یا «نهضت» که در 1948 م در لندن به چاپ رسید؛ «دیوان» شعر.


کلمات دیگر: