گيج يا گمراه کردن , مغشوش کردن , دستپاچه کردن , بي نتيجه کردن , پريشاني , اهانت , گيجي , دست پاچگي , سردرگمي , بهت , حيرت , درهم ريختگي , اغتشاش , بي ترتيبي , گيج سازي , مشکل وپيچيده سازي
حیره
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
همان مناذره اند که بملوک لخمی و بنو لخم نیز معروفند .
لغت نامه دهخدا
حیرة. [ رَ ] (ع اِ) حویر. حویرة.جواب . (اقرب الموارد). رجوع به حویر و حویرة شود.
حیره . [ رَ ] (اِخ ) دهی است به فارس . (از منتهی الارب ). شهرکی است بناحیت پارس از حدود گور بسیار نعمت و آبادان و با آبهای روان . (حدود العالم ).
حیره . [ رَ ] (اِ) در نصاب الصبیان ابونصر فراهی این بیت آمده است :
ریه شش قفا حیره [ یا هیره ] و وجه روی
فخذ ران عقب پاشنه رجل پای .
مرحوم ادیب پیشاوری میفرمودند که درنواحی ما حیزه ، به معنی پشت و قفاست و معنی بدکاره یا مأبون یا پشت که بکلمه ٔ حیز داده میشود مأخوذ از همین معنای قفا و پشت است . (از یادداشت مرحوم دهخدا). و در آنندراج و غیاث اللغات آمده : اکثر شارحان نصاب در تحقیق این لفظ عاجز شده اند و نوشته اند که ظاهراً قومی پس سر را بفارسی حیره میگفته باشند و شارحی نوشته که چیره به جیم فارسی است ، به معنی پس سر و این زبان قومی است از بلاد ماوراءالنهر. (آنندراج ) (ازغیاث ).
حیره . [ رَ ] (اِخ ) شهری است نزدیک کوفه . حیری و حاری (بر غیر قیاس ) منسوب است به آن . (منتهی الارب ). بلده ای بناحیه ٔ کوفه و نهرسدیر بدانجا بوده است . شهرکی است بعراق بر کران بادیه و هوای وی بهتر است از آن کوفه . (حدود العالم ).
حیرة. [ ح َ رَ ] (ع اِ) سبز گیاه ناک . (منتهی الارب ). اصبحت الارض حیرة، یعنی سبز و گیاه ناک شد. (منتهی الارب ). || (مص )بسوی چیزی دیده سرگشته شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سرگشته شدن . (ترجمان عادل ). || ندانستن راه راست و صواب را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گم کردن راه و هدایت نشدن به آن . (اقرب الموارد). || گرد برگشتن آب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به حیر و حیران شود.
حیرة. [ رَ ] (اِخ ) (ملوک ...) همان مناذره اند که بملوک لخمی و بنولخم نیز معروفند. رجوع به طبقات سلاطین اسلام شود.
حیرة. [ رَ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی است تاریخی تغلب را بر لخم و عمروبن هند. رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.
حیرة. [ رَ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی تاریخی است خالدرا بر بنی نفیله . رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.
ریه شش قفا حیره [ یا هیره ] و وجه روی
فخذ ران عقب پاشنه رجل پای.
مرحوم ادیب پیشاوری میفرمودند که درنواحی ما حیزه ، به معنی پشت و قفاست و معنی بدکاره یا مأبون یا پشت که بکلمه حیز داده میشود مأخوذ از همین معنای قفا و پشت است. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ). و در آنندراج و غیاث اللغات آمده : اکثر شارحان نصاب در تحقیق این لفظ عاجز شده اند و نوشته اند که ظاهراً قومی پس سر را بفارسی حیره میگفته باشند و شارحی نوشته که چیره به جیم فارسی است ، به معنی پس سر و این زبان قومی است از بلاد ماوراءالنهر. ( آنندراج ) ( ازغیاث ).
حیره. [ رَ ] ( اِخ ) شهری است نزدیک کوفه. حیری و حاری ( بر غیر قیاس ) منسوب است به آن. ( منتهی الارب ). بلده ای بناحیه کوفه و نهرسدیر بدانجا بوده است. شهرکی است بعراق بر کران بادیه و هوای وی بهتر است از آن کوفه. ( حدود العالم ).
حیره. [ رَ ] ( اِخ ) دهی است به فارس. ( از منتهی الارب ). شهرکی است بناحیت پارس از حدود گور بسیار نعمت و آبادان و با آبهای روان. ( حدود العالم ).
دانشنامه عمومی
دکتر: السید عبدالعزیز، بن سالم، (تاریخ العرب فی العصر الجاهلیة) ، دارالنهضة العربیة چاپ سال ۱۹۷۸ میلادی به (عربی).
آذرنوش، آذرتاش، راه های نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، چاپ سوم. تهران: انتشارات توس، ۱۳۸۸. شابک ۳-۴۳۶-۳۱۵-۹۶۴-۹۷۸
تورج دریایی، شهران جلیلیان، شهرستان های ایرانشهر، چاپ سوم. تهران: انتشارات توس، ۱۳۸۸. شابک ۲-۷۰۱-۳۱۵-۹۶۴-۹۷۸
این شهر پایتخت ملوک لخمی بود که آن ها نیز خود فرمان بردار پادشاهان ساسانی بودند. با بزرگ شدن شهر کوفه، از آبادانی حیره کاسته شد و سپس به تدریج از میان رفت. نام حیره از ریشه ای آرامی به معنی اردوگاه مرکب از خیمه ها است.
این منطقه از مراکز مهم فرهنگی اعراب بوده و از این مرکز ساز ایرانی بربط به دنیای عرب معرفی گردید.
همزمان با سقوط پارت ها و اغتشاشاتی که در بخش غربی امپراطوری روم و به خصوص در شهر تدمیر پیدا شد، شهری در کرانه فرات به وجود آمد که در تاریخ تازیان از یک سو و از سوی دیگر، در تاریخ ایران نقشی چشم گیر بازی کرد و مرکزآمیزش این دو نژاد گردید.در یک فرسخی جنوب کوفه شهر حیره قرار داشت. نام این شهر در کتاب های سریانی و رومی نیز علاوه بر کتب عربی به عنوان شهری ایرانی فراوان ذکر شده. تاریخ این شهر اساساً از تاریخ ایران جدا نیست. چیزی که تا حدی تاریخ های عرب را سر و سامان می بخشد، تاریخ های یونانی و لاتینی است که خود در جنگ های ایران و روم دخالت مستقیم داشتند و در این باره خاموش ننشسته اند. این تاریخ ها از اعراب حیره به نام (اعراب ایران) و از غسانیان به عنوان (اعراب روم) نام می برند.هیچ وسیله ای نیست که بتوانیم در مورد اصل اعراب یا دیگر ساکنان حیره نظری دقیق ارائه دهیم. زیرا روایات موجود سخت مبهم و افسانه آمیز است. در میان این قبایل نام تَنوخ بیستر به چشم می خورد و ایشان در حدود حیره و انبار در چادرهای خود می زیستند. این اعراب ممکن است در زمان اغتشاشات داخلی اشکانیان در عراق جای گرفته باشند. لکن تردید نیست که آمدن ایشان به عراق آرام و بدون خون ریزی رخ نداده است. اما همین که بدویان در این نواحی جای می گزیدند، دیگر بیرون راندن آنان سخت دشوار می گشت. به این جهت شاهان ایرانی می کوشیدند از این بدویان، شهرنشینانی بسازند که ضمناً سدی در مقابل دیگر تازیان بیابان گرد شوند.گروه بزرگی از ساکنان حیره را عباد می خواندند و اینان بدون تردید همان مسیحیان حیره بودند. در اینکه اصل واژه عباد چیست و عباد خود از کجا آمده اند، سخن بسیار رفته است که اغلب خالی از افسانه نیست. گویند گروهی نزد کسری انوشیروان رفتند که نامشان همه با عبد شروع می شد. کسری گفت: پس شما همه عباد هستید. یا چون شاهپور به آنان حمله کرد، ایشان شعاری از این قرار برگزیدند: یا آل عبادالله، از آنجا آن ها را عباد خواندند. لکن ایشان گروهی شهرنشین بودند که به قول روتشتاین از قبایل گوناگون تشکیل یافته بودند زیرا خانواده هایی بزرگ که از آن میان نامشان باقی مانده همه از قبایل گوناگون بودند مانند: خانواده عدَیِ بن زید (از تمیم)، بنومَرِینا (از لَخم) و بُقَیله (از ازد).حلیفیان مردمان نقاط گوناگونی بودند که به حیره روی آورده با ساکنان آن هم پیمان شده بودند و خود را تحت حمایت ایشان نهاده بودند. ظاهراً این حلیفان از دزدان و غارتگران وجانیان که زندگی فقیرانه ای داشتند تشکیل یافته بود.علاوه بر آنچه گذشت تردیدی نیست که دسته های دیگری به صورت اقلیت در شهر حیره ساکن شده بودند. از آن جمله اند ساکنان عراق قدیم که از بقایای بابلیان و سریانیان بوده و به نام نبطی شهرت داشتند. لهجه خاص این افراد در لهجه عربی اصیل حیره بی تاثیر نبوده است.اگرچه از ساکنان ایرانی حیره اطلاع دقیقی نداریم، لکن به قطع می توان گفت که خانواده های متعددی از پارسیان به حیره کوچیده بودند. از سوی دیگر می دانیم که برخی از پادشهان ایران دسته هایی سپاه که مسلماً ورزیدگی فراوان داشتند در اختیار امیران حیره قرار می دادند. برخی از این سپاه ها مدتی نزد ایشان می ماندند و سپس جای خود را به دسته های تازه ای می سپردند. از آن جمله است سپاهی که به شهباء یا وضائع شهرت یافته بود و تحت فرمان نعمان اول قرار داشت.علاوه بر ایرانیان دسته هایی از یهودیان نیز بودند که ظاهراً بعد از اسارت بزرگ بابل در این ناحیه ساکن بودند و برای خود مدارسی ساخته بودند و رییسی داشتند. همچنین گروهی از بت پرستان که شاید اکثریت اهل حیره را تشکیل می دادند در آن جا ساکن بودند. از سوی دیگر گروه بیشماری از اهل حیره به آیین مسیحیت گرویده بودند که به دسته های مختلفی تقسیم می شدند و هر دسته از یکی از مذاعب نصاری پیروی می کردند. در این میان نسطوریان بزرگترین جمعیت مسیحی را تشکیل می دادند. دلیل آن نیز پناهنده شدن گروهی از ایشان به دربار ایران و حمایت ساسانیان از آیین آنان بوده است.
تاریخ نیشابور
نیشابور
حیره
پژوهش های باستان شناسی در نیشابور
قاهره
1972, The Paticians of Nishapur: A Study in Medieval Islamic Social History, Cambridge, Mass*۱۹۶۶, The Topography and Topographic History of Nishapur, PhD diss, Harvard University*
۱۹۵۰, Life in Early Nishapur. Bull. of the Metropolitan Museum of Art, n.s. 9, pp. ۶۰–۷۲*
دانشنامه اسلامی
حیره، شهری در نزدیکی کوفه را می گویند و برای حائر حسینی نیز حیره بکار می رود.
احکام حیره
به قول معروف میان فقها، سرزمین عراق ازسرزمینهای مفتوح عنوه است. جز حیره که- بنابر آنچه از بعضی نقل شده- با صلح فتح شده، نه با قهر و غلبه.
این شهر در دوران ساسانی محل سکونت اعرابی شد به نام لخمی ها که تابع دولت شاهنشاهی ایران بودند و در واقع مانند حصاری ایران را از تاخت و تاز بدویان چادرنشین محفوظ می داشت.
ابن خرداذبه از حیره هنگام وصف راه کوفه تا دمشق نام برده است. به نوشته ابن رسته، از نعمانیه که شهری از شهرهای حیره است، قالی و فرش های حیری صادر می شد.
یعقوبی می نویسد: حیره منازل خاندان بقیله و غیر از آنها و پادشاهان بنی لخم یعنی خاندان نعمان بن منذر بود و ایشان اشراف حیره و نصرانی بودند.
نولد که به نقل از طبری می نویسد: حیره و انبار هر دو در زمان بخت النّصّر ساخته شده بود؛ حیره ویران شد و مردم آن به انبار رفتند... تا آن که در زمان عمرو بن عدیّ از نو آباد شد؛ چون او در حیره سکونت گزید. از آن زمان به بعد پانصد و سی سال و اندی آباد بماند.
گویند، نعمان پادشاه حیره، کاخ خورنق را برای بهرام گور... ساخت. به نوشته بلاذری، وقتی خالد بن ولید به عراق رسید... به حیره رفت و مردم آنجا در کاخ های سفید، ابن بقیله و عدسیان حصار گرفتند... و سرانجام با خالد صلح کردند.
اصطخری در نیمه اول قرن چهارم هجری قمری در وصف حیره می نویسد: شهری است قدیمی واقع بر کرانه بیابان. چون کوفه را بنا کردند، حیره خالی شد؛ اما خاک و هوای حیره بهتر است و از آنجا تا کوفه یک فرسنگ راه است.
گویش مازنی
تخت کوچک روی ایوان خانه های روستایی