کلمه جو
صفحه اصلی

راوه

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان پشت گدار بخش حوم. شهرستان محلات .

لغت نامه دهخدا

راوه . [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت گدار بخش حومه ٔ شهرستان محلات ، واقع در 42هزارگزی شمال محلات و 11هزارگزی باختری راه شوسه ٔ قم باصفهان . این ده در جلگه قرار گرفته و هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 500 تن است . آب راوه از چشمه سار تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن : غلات ، پنبه و لبنیات است . پیشه ٔ مردم کشاورزی و دامپروری و شترداری است و کارهای دستی زنان پلاس بافیست .چند مزرعه ٔ کوچک جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). و رجوع به تاریخ قم ص 137 و 116 شود.


راوه . [ وُه ْ ] (اِ) ناله و زاری . (از شعوری ج 2 ورق 14) :
کند راوه بهر شام و سحرگاه
نمیگیرد بسویش گوش آن ماه .

میرنظمی (از شعوری ).


آیا مصحف لابه نیست ؟ بهر حال جای دیگر دیده نشد.

راوه. [ وُه ْ ] ( اِ ) ناله و زاری. ( از شعوری ج 2 ورق 14 ) :
کند راوه بهر شام و سحرگاه
نمیگیرد بسویش گوش آن ماه.
میرنظمی ( از شعوری ).
آیا مصحف لابه نیست ؟ بهر حال جای دیگر دیده نشد.

راوه. [ وَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پشت گدار بخش حومه شهرستان محلات ، واقع در 42هزارگزی شمال محلات و 11هزارگزی باختری راه شوسه قم باصفهان. این ده در جلگه قرار گرفته و هوای آن معتدل و سکنه آن 500 تن است. آب راوه از چشمه سار تأمین میشود و محصول عمده آن : غلات ، پنبه و لبنیات است. پیشه مردم کشاورزی و دامپروری و شترداری است و کارهای دستی زنان پلاس بافیست.چند مزرعه کوچک جزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ). و رجوع به تاریخ قم ص 137 و 116 شود.

دانشنامه عمومی

راوه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
راوه (چالوس)
راوه (دلیجان)

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی رَأَوْهُ: آن را دیدند (ببینند (برای واقعیت حتمی))
ریشه کلمه:
رئی (۳۲۸ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

پیشنهاد کاربران

روستای راوه یکی از بزرگترین روستاهای استان مرکزی با جمعیت بالغ بر 1900 نفر واقع در شهرستان دلیجان می باشد قدمت این روستا به دوران قبل از میلاد باز میگردد

راوه در زبانهای زاگرسی به معنی شکارگاه


کلمات دیگر: