مترادف رساله : جزوه، دفتر، صحیفه، کتاب، پایان نامه، تز، توضیح المسایل، رقیمه، مرقومه، مکتوب
برابر پارسی : نوشته، نوشتار، نامک، ماتیکان
epistle, thesis, treatise
discourse, disquisition, dissertation, essay, graphy _, monograph, pamphlet, paper, thesis, tract, treatise
نامه , رساله , نامه منظوم , حرف , نويسه , پيام , پيغام دادن , رسالت کردن , پيغام
جزوه، دفتر، صحیفه، کتاب
پایاننامه، تز
توضیحالمسایل
رقیمه، مرقومه، مکتوب، نامه
۱. جزوه، دفتر، صحیفه، کتاب
۲. پایاننامه، تز
۳. توضیحالمسایل
۴. رقیمه، مرقومه، مکتوب، نامه
رسالة. [ رَ ل َ ] (ع اِمص ، اِ) رِسالة. به تمام معانی رِسالَة. (ناظم الاطباء). رجوع به رِسالة شود.
رسالة. [ رِ ل َ ] (ع مص ) مصدر به معنی مراسلة. (ناظم الاطباء). رجوع به مراسلة شود. || مصدر به معانی رَسَل . (منتهی الارب ). و رجوع به رسل شود.
رسالة.[ رِ ل َ ] (ع اِ) رساله . رجوع به رساله و رسالت شود. || (اِمص ) پیغامبری و فرستگانی . (ناظم الاطباء). پیغامبری . (منتهی الارب ). پیغامبری و بدین معنی بالفتح هم آمده است . (آنندراج ). نبوت . رسولی . رسالت . (یادداشت مؤلف ). || (اِ) پیغام . (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). در اصل ، سخنانی که بسوی غیر فرستاده و ابلاغ شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ) : فبلغ الرسالة و ادی الامانة و جاهد فی سبیل اﷲ. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298). و رجوع به رسالت و رساله شود.
- اُم ّرسالة ؛ کرکس . رَخَمة، و آن به علت عَلَم بودن و مؤنث بودن غیرمنصرف است . (از اقرب الموارد).
|| گروه اسبان . ج ، رَسائل . (ناظم الاطباء).
ماتیکان