کلمه جو
صفحه اصلی

خوزی

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به خوزستان از مردم خوزستان خوزستانی . ۲ - شعب. بیست و سوم از شعب بیست و چهارگان. موسیقی قدیم. ۳ - کوفته کباب.
دهی است از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر کنار راه فرعی لار به گله دار . این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری و ۴۱٠ تن سکنه .

فرهنگ معین

(ص نسب . ) از مردم خوزستان .

لغت نامه دهخدا

خوزی . [ ] (اِ) کوفته شده مانند گوشت . (ناظم الاطباء). کوفته . (برهان ). نوعی غذا :
آن مثل کز پیش گفتند ای پسر
من بشعر آرم کنون ازبهر تو
گنده پیری گفت چون خوزی بریخت
مر مرا نان تهی بود آرزو.

ناصرخسرو.



خوزی . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر، کنار راه فرعی لار به گله دار. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری و 410 تن سکنه . آب آن از قنات و باران و محصول غلات و کنجد و تنباکو و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


خوزی . [ ] (ص نسبی ) منسوب به خوزستان است . (یادداشت بخط مؤلف ) :
در مدت فراخی نوش لبان تو
دل تنگ تنگ شکّر خوزی و عسکری .

؟ (از شرفنامه ٔ منیری ).


|| زبان خوزستانی که ملوک و اشراف ایران در خلوات و در حمام و امثال آن بدان متکلم بوده اند. (ازابن المقفع از ابن الندیم ). الخوز لغة منسوبة الی کور خوزستان و بها یتکلم الملوک و الاشراف فی الخلا و مواضع الاستفراغ و عند التعری فی الحمام . (مفاتیح ص 75). || منسوب به شعب الخوز که محلتی است در مکه . (از انساب سمعانی ). || منسوب به سکةالخوز اصفهان . (ناظم الاطباء).

خوزی. [ ] ( اِ ) کوفته شده مانند گوشت. ( ناظم الاطباء ). کوفته. ( برهان ). نوعی غذا :
آن مثل کز پیش گفتند ای پسر
من بشعر آرم کنون ازبهر تو
گنده پیری گفت چون خوزی بریخت
مر مرا نان تهی بود آرزو.
ناصرخسرو.

خوزی. [ ] ( ص نسبی ) منسوب به خوزستان است. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
در مدت فراخی نوش لبان تو
دل تنگ تنگ شکّر خوزی و عسکری.
؟ ( از شرفنامه منیری ).
|| زبان خوزستانی که ملوک و اشراف ایران در خلوات و در حمام و امثال آن بدان متکلم بوده اند. ( ازابن المقفع از ابن الندیم ). الخوز لغة منسوبة الی کور خوزستان و بها یتکلم الملوک و الاشراف فی الخلا و مواضع الاستفراغ و عند التعری فی الحمام. ( مفاتیح ص 75 ). || منسوب به شعب الخوز که محلتی است در مکه. ( از انساب سمعانی ). || منسوب به سکةالخوز اصفهان. ( ناظم الاطباء ).

خوزی. [ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر، کنار راه فرعی لار به گله دار. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری و 410 تن سکنه. آب آن از قنات و باران و محصول غلات و کنجد و تنباکو و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ عمید

۱. از مردم خوزستان.
۲. تهیه شده در خوزستان: خرمای خوزی.
۳. (اسم ) نوعی شکر: آن که از تجویف نال ساقی احسان او / جام گه خوزی نهد بر دست ها گه عسکری (انوری: ۴۷۳ ).

دانشنامه عمومی

خوزی (ابهام زدایی). خوزی (ابهام زدایی) ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
زبان خوزی
خوزی (مهر)


کلمات دیگر: