کلمه جو
صفحه اصلی

ترزه

لغت نامه دهخدا

ترزه . [ ت َ زَ ] (اِخ ) قریه ای است کوچک در کوه فیمابین بسطام دامغان ، و در آنجا مدفونند بیست ویک کس از اولاد عمادالدین عبدالوهاب بارسینی که بعقیده ٔ شیخ علاءالدوله ٔ سمنانی از اولیای آن عهد بوده و هفتادوشش سال عمر نموده ... (انجمن آرا).


ترزه . [ ت َ زِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان موگویی در بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن که در 27هزارگزی باختر آخوره و متصل به راه مالرو کمران واقع است و 37 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


ترزه. [ ت َ زَ ] ( اِخ ) قریه ای است کوچک در کوه فیمابین بسطام دامغان ، و در آنجا مدفونند بیست ویک کس از اولاد عمادالدین عبدالوهاب بارسینی که بعقیده شیخ علاءالدوله سمنانی از اولیای آن عهد بوده و هفتادوشش سال عمر نموده... ( انجمن آرا ).

ترزه. [ ت َ زِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان موگویی در بخش آخوره شهرستان فریدن که در 27هزارگزی باختر آخوره و متصل به راه مالرو کمران واقع است و 37 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

دانشنامه عمومی

تُرزه، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان فریدون شهر در استان اصفهان ایران است.
این روستا در دهستان پشتکوه موگوئی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۷ نفر (۹خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: