کلمه جو
صفحه اصلی

سه قطره خون

دانشنامه عمومی

«سه قطره خون» نام داستانی کوتاه از صادق هدایت است که در مجموعهٔ داستان کوتاهی به همین نام در سال ۱۳۱۱ خورشیدی (۱۹۳۲ میلادی) چاپ شد. این داستان از داستان های سوررئالیستی هدایت محسوب می شود. در این داستان که در دارالمجانین می گذرد یکی از شخصیت ها عادت به خواندن مسمطی دارد که شهرت فراوانی یافته است:

دانشنامه آزاد فارسی

نوشتۀ صادق هدایت، مجموعۀ یازده داستان ذهنی و واقع گرایانه، در ۱۳۱۱ ش. نویسنده در داستان سه قطره خون، که نام کتاب نیز برگرفته از آن است، با ابداع شیوه ای تازه در نگارش داستان ذهنی، گسستن رابطه ای عاطفی را در ساختاری نمادین، بازتاب می دهد. حسِ طردشدن و فریب خوردن در داستان های واقع گرایانۀ کتاب مانند دا ش آکل و طلب آمرزش نیز مشهود است. مسعود کیمیایی، با اقتباس از داستان داش آکل فیلمی به همین نام ساخته است (۱۳۵۰ش).

نقل قول ها

سه قطره خون (مجموعه داستان). سه قطره خون نام مجموعه داستانی از صادق هدایت است. در این مجموعه، یازده داستان کوتاه نوشته صادق هدایت با نام های سه قطره خون، گرداب، داش آکل، آینه شکسته، طلب آمرزش، لاله، صورتک ها، چنگال ها، مردی که نفسش را کشت و گجسته دژ وجود دارد. سه قطره خون پس از بوف کور، یکی از معروف ترین آثار هدایت است.
• دیروز بود که اطاقم را جدا کردند، آیا همان طوری که ناظم وعده داد من حالا به کلی معالجه شده ام و هفته دیگر آزاد خواهم شد؟ آیا ناخوش بوده ام؟ یکسال است، در تمام این مدت هرچه التماس می کردم کاغذ و قلم می خواستم به من نمی دادند. همیشه پیش خود گمان می کردم که هر ساعتی که قلم و کاغذ به دستم بیفتد چقر چیزها که خواهم نوشت... ولی دیروز بدون این که خواسته باشم کاغذ و قلم را برایم آوردند. جیزی که آنقدر آرزو میکردم، چیزی که آنقدر انتظارش را داشتم...! اما چه فایده؟از دیروز تا حالا هر چه فکر می کنم چیزی ندارم که بنویسم.مثل این است که کسی دست مرا می گیرد یا بازویم بی حس میشود. حالا که دقت میکنم مابین خط های درهم و برهمی که رو کاغذ کشیدم تنها چیزی که خوانده می شود این است: «سه قطره خون»• هنوز یک ساعت یگر مانده تا شام مان را بخوریم، از همان خوراکهای چاپی: آش ماست، شیربرنج، چلو، نان و پنیر، آن هم به قدر بخور و نمیر، - حسن همه آرزویش این است یک دیگ اشکنه را با چهار تا نان سنگک بخورد، وقت مرخصی اون که برسد عوض قلم و کاغذ باید برایش دیگه اشکنه بیاورند. او هم یکی از آدم های خوشبخت اینجاست، با آن قد کوتاه، خنده احمقانه، گردن کلفت، سر طاس، و دست های کمخته بسته برای ناوه کشی آفریده شده.


کلمات دیگر: