کلمه جو
صفحه اصلی

آخوند

فارسی به انگلیسی

theologian, tutor


priest


مترادف و متضاد

مدرس، معلم


۱. روحانی، روضهخوان، شیخ، عالم، فقیه، ملا
۲. مدرس، معلم



فرهنگ معین

(ص . اِ.) 1 - ملا، معلم مکتب خانه . 2 - پیشوای مذهبی .


لغت نامه دهخدا

آخوند. [ خو / خُن ْ ] (ص ، اِ) (شاید مخففی از آغا + خوندگار، به معنی خداوندگار) ملا. منلا. عالم . طالب علوم دینیه . || مکتب دار کودکان . معلم کُتّاب .
- آخوندبازی ؛ توسل بحیل شرعی .
آخوند نباشد درد و غم ، گفتن ؛ کسی را که بیمار نیست به القاء بیمار کردن .


فرهنگ عمید

۱. ملاّ.
۲. معلم.
۳. عالِم روحانی؛ واعظ و پیشوای مذهبی.


گویش مازنی

۱شیخ آخوند ۲روضه رضوان



کلمات دیگر: