آران
فرهنگ اسم ها
لغت نامه دهخدا
آران . (اِ) آرنج . آرن . وارن . رونکک . مرفق .
آران . (اِخ ) نام مرکز خرّه ٔ کویرات کاشان ، و خر و الاغ های آنجا از نوعی بزرگ باشد چون استری :
خوانی دو سه آراست که آرایش آن بود
یک کله ٔ گاو و دو سه دست خر آران .
بمعنی ولایت اَرّان نیز آورده اند. رجوع به ارّان شود.
خوانی دو سه آراست که آرایش آن بود
یک کله ٔ گاو و دو سه دست خر آران .
شفائی .
بمعنی ولایت اَرّان نیز آورده اند. رجوع به ارّان شود.
کلمات دیگر: