کلمه جو
صفحه اصلی

اران

فرهنگ اسم ها

اسم: آران (پسر) (فارسی، کردی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: ārān) (فارسی: آران) (انگلیسی: aran)
معنی: نام پادشاه آذربایجان در عهد باستان، نام قدیمی ایران، ) نام سرزمینی در شمال غربی ایران و مغرب دریای خزر ( کشور آذربایجان )، ) نام شهری است که قباد آن را بنا کرده است، ) نام شهری در کاشان، درای طبیعت گرم، همچنین اسم شهری قدیمی که قباد ان را بنا کرد

اسم: اران (پسر) (فارسی) (تلفظ: aran) (فارسی: اران) (انگلیسی: aran)
معنی: شادی و نشاط، حنا که به دست و پا و محلسن زنند، نام قلعه ای قدیمی در قزوین

فرهنگ فارسی

( آران ) آرنج نام مرکز خره کویرات کاشان
شادی نشاط

لغت نامه دهخدا

اران . [ اَرْ را ] (اِ) حنّا که بدان دست و پای و محاسن خضاب کنند. (برهان قاطع).


اران . [ اَرْ را ] (اِخ ) آلبانی . (ایران باستان ص 2271 و 2401).


اران . [ اَ ] (اِخ ) شهریست که قباد آنرا بنا کرده است . حلوان :
اران خواند آن شارسان را قُباد
که تازی کنون نام حلوان نهاد.

فردوسی (از بعض لغت نامه ها).


و رجوع به ارّان شود.

اران . [ اَ نِن ْ ] (ع اِ) اَرانی . اَرانِب . ج ِ ارنب . خرگوشان . (منتهی الارب ).


اران . [ اَرْ را ] (اِخ ) نام قلعه ای از نواحی قزوین . (معجم البلدان ).


اران . [ اَ ] (اِخ ) جزیره ای در اسکاتلند بمسافت پنج میلی مشرق کنتیر و سیزده میلی مغرب اسکاتلند و بین آن دو خلیج کلَید فاصله است و معظم طول آن قریب 21 میل و عرض آن 12 میل است از احجار آن یشم و عقیق و بلور سنگی مشهور به الماس اران میباشد. || نام دو رشته جزایر در دو ساحل ایرلند و کنار اقیانوس اطلس که یکی را اران شمالی (نُرث اران ) و دیگری را اران جنوبی (سوث اران ) نامند و آن از کنت نشین گالوَی باشد.


اران . [ اَ ] (اِخ ) از نواحی کارکَنده ساری . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 121 و 129).


اران . [ اَرْ را ] (اِخ )لغتی است در حرّان . دمشقی در نخبةالدهر (ص 191) آرد: و صارت القصبة حرّان و نسبت الی بناء ارّان بن آزر و آزر ابو ابراهیم الخلیل (ع مص ) و کانت حران مدینةالصابیة - انتهی . و یاقوت گوید: ارّان اسم است حران بلد مشهور از دیار مضر را که در قدیم بدان جا خز بعمل می آوردند و بدین ناحیه منسوبست فقیه عبدالخالق بن ابی المعالی بن محمد الارّانی الشافعی . (معجم البلدان ).


اران . [ اِ ] (ع اِ) تخت مرده یا تابوت آن . جنازه ٔ چوبین . جنازه . (مهذب الاسماء). || شمشیر. || جایباش وحوش . خانه ٔ جانور وحشی . کناس الوحش . (تاج العروس ). || شاةُ اِران ؛ گاو نر. و سید مرتضی بلگرامی در اینجا صفت وحشی بر گاو افزوده است و جای دیگر نیافتیم . || (اِخ ) موضع ینسب الیه البقر. (تاج العروس ). جائی که گاوان را بدان نسبت کنند. موضعیست که نسبت کرده میشود بسوی آن گاوان . (منتهی الارب ).


اران . [ اِ ] (ع مص ) اَرَن . اَرین . شادی . نشاط. شادان شدن .


( آران ) آران. ( اِ ) آرنج. آرن. وارن. رونکک. مرفق.

آران. ( اِخ ) نام مرکز خرّه کویرات کاشان ، و خر و الاغ های آنجا از نوعی بزرگ باشد چون استری :
خوانی دو سه آراست که آرایش آن بود
یک کله گاو و دو سه دست خر آران.
شفائی.
بمعنی ولایت اَرّان نیز آورده اند. رجوع به ارّان شود.
اران. [ اَ نِن ْ ] ( ع اِ ) اَرانی. اَرانِب. ج ِ ارنب. خرگوشان. ( منتهی الارب ).

اران. [ اَ ] ( اِخ ) شهریست که قباد آنرا بنا کرده است. حلوان :
اران خواند آن شارسان را قُباد
که تازی کنون نام حلوان نهاد.
فردوسی ( از بعض لغت نامه ها ).
و رجوع به ارّان شود.

اران. [ اَ ] ( اِخ ) از نواحی کارکَنده ساری. ( سفرنامه مازندران و استراباد رابینو ص 121 و 129 ).

اران. [ اَرْ را ] ( اِ ) حنّا که بدان دست و پای و محاسن خضاب کنند. ( برهان قاطع ).

اران. [ اَرْ را ] ( اِخ ) اقلیمیست در آذربایجان ، همانجا که امروز از راه تسمیه جزء به اسم کل روسها بدان نام آذربایجان داده اند. صاحب برهان قاطع گوید: ولایتی است از آذربایجان که گنجه و بردع از اعمال آنست. گویند معدن طلا و نقره در آنجاست و بی تشدید هم گفته اند - انتهی. ولایتی است کثیرالأطراف در شمال غربی رود ارس و آنکه این سوی رود ارس باشد مقابل اران ، ابخاز نامند بتقدیم باء بر خاء. نام ولایت بزرگی است که بردع و گنجه و شمکور و بیلقان از شهرهای آنست و بین آن و آذربایجان رود ارس جاریست. امروزه قسمتی است از قفقازیه روس مشتمل بر دو شهر ایروان و نخجوان و در سال 1828 م. روسها بر این ناحیه تسلطیافتند. این شهر بدست سلمان بن ربیعة الباهلی بسال 25 هَ. ق. فتح شد و در اواخر قرن پنجم در قلمرو حکومت سلجوقیان درآمد و در اواسط قرن ششم گرجیان بعض شهرهای آن را تصرف کردند و در اواخر قرن ششم پهلوانان بر آن استیلا یافتند و متناوباً تاتارهای گرجیان بر آن میتاختند تا بسال 620 هَ. ق. جلال الدین بر آن مسلط شد. و ابن الاثیر گوید که زلزله ای شدید بسال 534 هَ. ق. بسیاری از ابنیه این ولایت را خراب کرد و خلقی کثیر در حدود 230 هزار تن بمردند. ( ضمیمه معجم البلدان ). دمشقی در نخبةالدهر گوید: و یقال ان قباد و نوشروان بنیا فی سهل ارّان مایزید علی ثلاثین مدینة و ارّان فی ارمینیة و بانیها ارّان بن کشلوجیم بن لیطی. و صاحب حدود العالم گوید: ناحیتی است که شهر بردع قصبه ٔآنست و شهرک بیلقان و باژگاه و شهر گنجه و شمکور و ناحیت خنان و شهر وردوقیه و قلعه و تفلیس و شکی و دِه مبارکی و شهر سوق الجبل و سنباطمان و ناحیت صنار و شهر بردیج و ناحیت شروان و خرسان و لیزان و شهرک کردوان و شاوران و دربند شروان و دربند خزران از این ناحیت است. و این ناحیتی است بسیارنعمت با آبهای روان و میوه های نیکو و از وی کرم قرمز و شلواربند و زیلوهای قالی و چوب و ابریشم و تود و روناس و شاه بلوط و کرویا و قندز و جامه های پشمین و نفط خیزد. - انتهی.

اران . [ اَرْ را ] (اِخ ) اقلیمیست در آذربایجان ، همانجا که امروز از راه تسمیه ٔ جزء به اسم کل روسها بدان نام آذربایجان داده اند. صاحب برهان قاطع گوید: ولایتی است از آذربایجان که گنجه و بردع از اعمال آنست . گویند معدن طلا و نقره در آنجاست و بی تشدید هم گفته اند - انتهی . ولایتی است کثیرالأطراف در شمال غربی رود ارس و آنکه این سوی رود ارس باشد مقابل اران ، ابخاز نامند بتقدیم باء بر خاء. نام ولایت بزرگی است که بردع و گنجه و شمکور و بیلقان از شهرهای آنست و بین آن و آذربایجان رود ارس جاریست . امروزه قسمتی است از قفقازیه ٔ روس مشتمل بر دو شهر ایروان و نخجوان و در سال 1828 م . روسها بر این ناحیه تسلطیافتند. این شهر بدست سلمان بن ربیعة الباهلی بسال 25 هَ . ق . فتح شد و در اواخر قرن پنجم در قلمرو حکومت سلجوقیان درآمد و در اواسط قرن ششم گرجیان بعض شهرهای آن را تصرف کردند و در اواخر قرن ششم پهلوانان بر آن استیلا یافتند و متناوباً تاتارهای گرجیان بر آن میتاختند تا بسال 620 هَ . ق . جلال الدین بر آن مسلط شد. و ابن الاثیر گوید که زلزله ای شدید بسال 534 هَ . ق . بسیاری از ابنیه ٔ این ولایت را خراب کرد و خلقی کثیر در حدود 230 هزار تن بمردند. (ضمیمه ٔ معجم البلدان ). دمشقی در نخبةالدهر گوید: و یقال ان قباد و نوشروان بنیا فی سهل ارّان مایزید علی ثلاثین مدینة و ارّان فی ارمینیة و بانیها ارّان بن کشلوجیم بن لیطی . و صاحب حدود العالم گوید: ناحیتی است که شهر بردع قصبه ٔآنست و شهرک بیلقان و باژگاه و شهر گنجه و شمکور و ناحیت خنان و شهر وردوقیه و قلعه و تفلیس و شکی و دِه مبارکی و شهر سوق الجبل و سنباطمان و ناحیت صنار و شهر بردیج و ناحیت شروان و خرسان و لیزان و شهرک کردوان و شاوران و دربند شروان و دربند خزران از این ناحیت است . و این ناحیتی است بسیارنعمت با آبهای روان و میوه های نیکو و از وی کرم قرمز و شلواربند و زیلوهای قالی و چوب و ابریشم و تود و روناس و شاه بلوط و کرویا و قندز و جامه های پشمین و نفط خیزد. - انتهی .
یاقوت گوید: ارّان بفتح و تشدید راء و الف و نون ؛ اسمی است اعجمی که بولایتی وسیع و بلاد بسیار اطلاق شود از جمله جنزه که عامه آنرا گنجه گویند و برذعة و شمکور و بیلقان . و بین آذربیجان و ارّان نهریست که آنرا ارس گویند و مواضعی که در مغرب و شمال آن واقع شده جزو ارّان محسوب میشود و آنچه در جهت مشرق واقع شده جزو آذربایجان است . نصر گوید ارّان از اصقاع ارمینیه است و با نام سیسجان ذکرشود. (معجم البلدان ) :
یکی دیگر به ارّان رفت و ارمن
فکند اندر دیار روم شیون .

(ویس و رامین ).


شهری که به از هزار ارّان باشد
کی لایق همچو توگران جان باشد
سرمه چه کنی که در صفاهان باشد
.................... فراوان باشد.

شرف الدین شفروه (در هجو مجیر بیلقانی ).



از فتح ارّان نام را، زیور زده ایام را
فتح عراق و شام را وقتی مهیا داشته .

خاقانی .


کجا گریزم سوی عراق یا ارّان
کجا روم سوی ابخاز یا بباب الباب .

خاقانی .


ارّان بتو شد حسرت غزنین و خراسان
چون گفته ٔ من رشک معزی و سنائی .

خاقانی .


همه اقلیم ارّان تا به ارمن
مسخر گشته در فرمان آن زن .

نظامی .


و رجوع به حبط ج 1 ص 170 و 384 و حبط ج 2 ص 25، 35، 47، 59، 69، 75، 78، 82، 83، 171، 186، 196، 197، 333، 335، 347، 353، 357 و لباب الالباب ج 1 ص 41 و نخبةالدهر دمشقی ص 189، 265 و تاریخ مغول ص 322، 330، 331، 332، 345، 356، 357، 358، 359، 365، 453، 457، 461، 462، 508، 532، 562، 570 و معجم البلدان یاقوت و حدودالعالم ص 23، 32، 92، 93، 94 و مجمل التواریخ ص 50، 101 و 462 و حدائق السحر ص 27 و ایران باستان ص 2402، 2478، 2642 و 2640 شود.

دانشنامه عمومی

آران (کنگاور). آران (کنگاور)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کنگاور در استان کرمانشاه ایران است.
احمد علی خان آرانی فرزند کرمعلی خان آرانی معروف به احمد علی خان خزایی. او از مادر برادر نظر علی خان امیری معروف به امیر والا بود. مادر احمد علی خان دختر مصطفی قلی خان و از نوادگان شاهزاده حسنعلی میرزا شجاع السلطنه بوده است.
این روستا در دهستان خزل قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۲۷ نفر (۱۸۲خانوار) بوده است.

اران یا آران:میان زار ، فاصله زار ، که به فاصله میان تالشستان و کوههای قفقاز اطلاق میشود که تقریباً بعد از رود ارس، همه ی جمهوری آذربایجان را شامل میشود. در ترکی نیز واژه ی آرا، آرالیق ، آرالیق لار از ریشه« اره یا آرا» تالشی است.


پیشنهاد کاربران

در زبان عبری آران به معنی کوه استقامت هست

پاک وبی غش . سالم. کامل. بدون هرگونه الودگی

( واژه ترکی ) معتدل و میانه

اسامی "آران"، "آرو"، "آرُ" ، "بیدگل" و "وِیگل" نامهای رسمی و محلی این منطقه است . درباره سبب این دو نامگذاری نظریات متعددی ابراز شده که به برخی از آنها اشاره می شود.
کلمه "آران" به معنای جایگاه مقدس ، مکان گرمسیر و . . . آمده و اصل آن از "آرین" ( نام دیگر قوم آریا یا "ایریا" ) بوده و "بیدگل" به معنای مکان بی گل یا از کلمه "بی بی گل" یا "ویگل و بی گل" گرفته شده است.
همچنین درباره نامگذاری آران چنین آمده است:
". . . و آران بن قاسان اکبر بوده است که پدر او قاسان اکبر باشد. بنابر قولی بانی اصل بلد کاشان بوده است و آران مذکور آن قریه را بنا کرد .

دین و آیین
درباره دین و آیین مردم آران و بیدگل در دورانهای قبل از اسلام خبر و اثری نیست ولی آثار باقیمانده از آتشکده های نیاسر و خرمدشت در اطراف کاشان و گورهای ساخته شده به شیوه آیین زرتشتی که در بعضی نقاط آران بر اثر گودبرداری نمایان گردیده، دلیل این مدعاست که مردم این منطقه قبل از اسلام دارای آیین زرتشتی بوده اند.
با طلوع خورشید اسلام و فتح نواحی غرب و مرکز ایران به دست سپاهیان اسلام، شهرهای قم، ری کاشان در زمره اولین مناطق مرکزی بودند که به اسلام گرویدند و از همان قرون اولیه به خاندان رسالت و امامت عشق و علاقه ورزیدند، چون روح اسلام واقعی را نزد آنان یافتند و ازآنها نیز پیروی نمودند.
قرار گرفتن آران و بیدگل در میان شهر های ری ، قم و کاشان و ارتباط این دیار با شهر های یاد شده و نیز مهاجرت سادات و علویان از حجاز و عراق به ایران و اقامت در این مرکز و وجود بقاع متبرک و زیارتگاههای آنان در این شهر و ابراز علاقه و ارادتهای خالصانه اهالی، از نشانه های بارز و آشکار گرایش به اسلام محمدی و تشییع علوی و مذهب جعفری بوده است.

موقعیت جغرافیایی و آب و هوا
شهرستان آران و بیدگل از توابع استان اصفهان با وسعت 6051 کیلومتر مریع، در شمالی‎ترین نقطه استان اصفهان واقع است که حدود 90000جمعیت را در خود جای داده است و در پنج کیلومتری شمال کاشان قرار دارد. این شهرستان که در حاشیه جنوب غربی کویر مرکزی ایران واقع شده از شمال به دریاچه نمک و استانهای سمنان و قم، از مشرق به شهرستان‎های نطنز و اردستان و از جنوب و غرب به شهرستان کاشان محدود می شود. ‎شود.
ارتفاع متوسط شهرستان از سطح دریا 912 متر و در مختصات 51 درجه و 29 دقیقه طول جغرافیایی و 34 درجه و 14 دقیقه عرض جغرافیایی میباشد. ‎باشد.
شهرستان آران و بیدگل بخش وسیعی از دشت آبرفتی حوضه جنوبی دریاچه نمک بوده و شیب آن از جنوب به شمال است. در قسمت‎های شرق و شمال آن، تپه‎ های ماسه ‎ای به صورت نوار از جنوب شرقی به شمال غرب کشیده شده که طول آن در حدود 120 کیلومتر و عرض متوسط ان 25 کیلومتر و ارتفاع آن بین 800 تا 1000 متر است و در اصطلاح محلی به «بندریگ» شهرت دارد.
در نواحی جنوب و جنوب غربی این شهرستان، دشت‎های کاشان و راوند واقع ‎ در میان آنها خشک رودهایی به وجود آمده که سیلابهای پراکنده و آبهای اضافی دامنه ‎های شمالی ارتفاعات جنوبی کاشان را به دریاچه نمک منتقل می کند. ‎کنند.
شهر آران و بیدگل با دارا بودن مرکزیت شهرستان به همین نام با مساحتی برابر 3/6051 کیلومتر مربع در شمال شرقی استان به نام دشت کاشان قرار گرفته که تا قبل از سال 1355 جز استان مرکزی بوده و پس از آن به استان اصفهان الحاق گردیده است.
فاصله این شهر تا مرکز استان 210 کیلومتر و نزدیکترین شهر به آن کاشان با کمتر از 6 کیلومتر می باشد. شهرستان آران و بیدگل در 50 درجه و 15 دقیقه تا 52 و 29 دقیقه طول شرقی و 33 درجه و 30 دقیقه تا 34 درجه و 27 دقیقه عرضی شمالی قرار دارد. ارتفاع متوسط شهر از سطح دریا 912 متر می باشد.
شهر آران و بیدگل در خط هم باران مابین 100 تا 150 میلی متر در سال قرار گرفته و با ضریب خشکی 5/4 جز منطقه فراخشک محسوب می گردد. با بررسی نقشه هم تبخیر ، شهر آران و بیدگل در گراف 3200 میلیمتری قرار گرفته یعنی پتانسیل تبخیر منطقه حدود 2/3 متر در طول سال می باشد. این شهرستان از شمال به کویر نمک و دریاچه قم از جنوب به شهرستانهای نطنز و برخوار و میمه از شرق به دشت کویر و از مغرب به شهرستان کاشان محدود می گردد.
پس از جدا شدن بخش آران و بیدگل ‏‏، دهستان سفید دشت به 9 آبادی و دهستان کویرات با 25 آبادی دارای سکنه از شهرستان کاشان ، شهرستان آران و بیدگل تشکیل یافته است.
این شهرستان از شمال به دریاچه نمک و استانهای تهران ‏, سمنان و قم , از غرب به شرستان کاشان ، از جنوب به نطنز و از شرق به شهرستان اردستان محدود می گردد. این شهرستان دارای دوبخش مرکزی وکویرات می باشد وشهرهای نوش آباد - سفید شهر وابوزید آباد از توابع آن است.
نفت در آران و بیدگل
به دنبال انتشار یک بلوک نفتی در منطقه مرکزی ایران، پس از حضور یک حلقه چاه اکتشافی در شهرستان آران وبیدگل در اوایل 1382، فوران نفت از چاه نفت شماره 1 آران نشان داد که پس از 50 سال از آخرین اکتشاف در منطقه مرکزی ایران می توان در این منطقه به نفت دست یافت.
نفت اکتشاف شده در آران و بیدگل که شرکت چینی ” ساینوپک شگنلی“ توانست در عمق 4 هزار متری به آن دست یابد با درجه سبکی 40 APL از نوع بسیار مرغوب در جهان است.
سومین چاه اکتشافی نیز از اوایل سال 1383 در منطقه فخره آران و بیدگل آغاز شده است که به نتایج مثبتی برای وجود نفت در این حوزه دست یافته اند، که شاهد تحولی بزرگ در مناطق مرکزی کشور به ویژه شهرستان آران و بیدگل خواهیم بود.

پیشنهاد معنی آران یعنی آراسته و پاک اطمینان کامل دارم . اسم پسرمو گذاشتم آران

آغا تقریبا درسته ولی عزیزم این اسم ترکی نه کردی لطفا اصلاح کنید
اصن معلوم نیس کی به کیه ها خداوکیلی
اران همون ایران که خاستگاهش از اذربایجان و ترکهای شیراز و اصفهانه عزیزم لطفا تصحیش کن
واژه های ترکی ایرمک وکیامک و ایرمکیان رو بهتون پیشنهاد مینک جستو جو کنید
ممنون با تشکر

1 - آران به معنی آر به معنی قهرمان و آن به معنی جایگاه است . یعنی سرزمین قهرمانان .
2 - نامی از فرزندان حضرت نوح بوده است. که موسس آران است .
3 - بمعنی سرزمین آفتاب است .

آران اسم کوردی و به معنیه اتش سوزان. ستودنی. بی نقص

آران یکی از اسامی پسرانه است و معنای متعددی دارد.
1 - آراسته و پاک
2 - سرزمین مقدس، سرزمین آریایی ، سرزمین خورشید

در اروپا اسم Aron با معنای استوار، مانند کوه، بلند قامت، و نورانی ذکر شده.

اران یک اسم ترکیه ن کوردی نام پادشاه اذربایجان هم بوده اسم دلنشینیه و دقت کردمو دیدم ک مخفف اسم منم هس😂❤

برابر نوشته های رومی و یونانی سرزمین های فراسوی رود ارس که گروهی از آریایی ها باشندگان آن بودند " آران " نام گرفت ولی پس از جدایی از ایران و با اندیشه های تاریخ سازی جعلی بجای آن آذربایجان برگزیده شدکه همواره به بخش جنوبی ارس گفته می شد.
رومی ها آران را ، آلبانیا نیز گفته اند ولی آن چیزی که مورد پذیرش همه نویسندگان درستکار و فرهیخته است ، همان " آران " می باشد.

آران کلمه ای تورکی وسومری هست به معنی دشت وسط. نام یونانی سومر یعنی بین النهرین که مسوپوتامیا است خود برگرفته از نام ترکی قدیمی تر یعنی پادان آرام است که در تورات هم آمده است. آران نام یه منطقه جغرافیایی است واسمی که برای منطقه گذاشته میشه باید باشرایط محیط همخوانی داشته باشد. برای درک بهتر معنی کلمه آران مقاله ی اسماعیل اسماعیل زاده بنام تئوری واسکونیک آران را مطالعه کنید

آران از ایران برگرفته شده، و مخفف آریا و آرین، به معنی پسر نجیب و آزاده و قهرمان است. و همچنین سرزمین مقدس و جایگاه نجبا که در شهر کاشان توسط قباد بنا شده.

آران متضاد کلمه زوزان است
آران به کردی به معنی قشلاق است
زوزان به معنی ییلاق است

آران در زبان ترکی به مناطقه گرم گفته میشود
یای در زبان ترکی به تابستان گفته میشو د ریشه
ییلاق است
قش در زبان ترکی به زمستان گفته میشود
ریشه قشلاق است
ییلاق و قشلاق در حقیقت ترکی. نه کردی

آران در گذشته همانگونه که در تاریخ آمده بوسیله
کشورهای ترک زبان وارد ایران شده آران به منطقه
گرم ومعتدل گفته میشه که شمال کشور ما این
خاصیت و داردریشه آذربایجان ایران آریا همین واژه است
مگرنه اینکه سه هزار سال پیش از میلاد اقوام
ایران از کشورهای شمال وارد ایران شدند.
لطفا به دنبال حقایق باشید.

آران کلمه ای که هزاران سال پیش توسط ماجران کشورهای شمال ایران وترک زبان مثل قفقاز
به سر زمین ایران گفته شده و به سرزمین گرم که زمستان کمتری دارد اطلاق میشودوطبقه گفته واژه نامه دهخدا
ریشه نام ایران که بعد ها توسط اعراب آران به ایران تبدیل شد.
هم اکنون نیز میلیونها ترک زبان از این
کلمه استفاده
می کنند.
حالها بعضی
به چه دلیل مخوان هر طور شده مسیر این واژه را تغییر بدن وریشه خود را انکار کنند من نمیدونم

نامی که در دوران کوچ عشایر شاهسون به منطقه ایی با آب و هوای گرمسیری و معتدل اتلاق میشده، قشلاق عشایر شاهسون آران نام داشته. هم اکنون نیز از کوچ عشایر در این منطقه ( مغان کنونی ) از اطلاح *آران ( قشلاق عشایر شاهسون ) و ییلاق یاد میشود. نام پسرانه با ریشه ی تورکی. نام عامیانه ی منطقه ایی گرم و معتدل ( پارس آباد، مغان )

آران بر خلاف عقیده برخی مورخان یا مردم عادی، نام قدیمی سرزمینهای شمالی رود ارس در آذر بایجان نیست. آران در زبان ترکی به معنی جلگه و دشت می باشد. معمولاً کشت دیم را را در کوهپایه و دامنه و کشت آبی را در جلگه و دشت انجام می دهند. مثلاً به زبان ترکی می گویند: بیر هیکتار " آران "دا سولو بوغدا اکمیشم و اون هیکتار " داغدا " دئم. = یک هکتار در " جلگه " گندم آبی کاشته ام و ده هکتار در "کوهستان " دیم. در تعریف جلگه و دشت به چهار پدیده کوهستان، سرزمین وسیع هموار با شیب ملایم، رودخانه و دریا یا دریاچه برمی خوریم. ( البته با کمی تفاوت در تعریف دشت و جلگه. )
مسلماً قسمتی از سرزمین آذربایجان جلگه و دشت یا همان " آران " می باشد ولی این دلیل نمی شود که در نامگذاری نام این قسمت را " آران " بگذاریم. آذربایجانی ها کلمه " آران " را به عنوان یک نوع ناهمواری و در مقابل کوهستان و دریا گفته اند، نه نام اختصاصی آنسرزمین. همه قسمتهای یک کشور از هر نوع ناهمواری که باشند، با نامی واحد خوانده می شوند بنابراین همه قسمتهای آذربایجان، آذربایجان است چه قسمت کوهستانی، چه دشتها و جلگه ها و چه دریا ها و دریاچه های آن. ما در کشور عزیزمان ایران هم دشتها و جلگه های زیادی داریم ولی این دشتها و جلگه ها را هم ایران می خوانیم.

فکر کنم تورکان بد جوری تو کون آدمین این سایت جعلی است همه اسامی تورکی را کوردی نوشته، ،

ئاران=آران نامی کردیست به معنای سرزمین آگران=سرزمین آتشها ( مکان و سرزمین مقدس در دین زرتشت ) از ریشه کردی ئار ان که ئار به معنای اتش و ان جمع برای نسبت دادن منطقه و جمع می باشد. جایگاه مقدس

ما آذری ها نیز یکی از اقوان ایران باستان هستیم و ریشه زبانی و نژادی ما ایرانیست نه ترکی. .

هرچند برادران ترک در تمام دنیا عزیزان ما هستند اما ما آذری ها فقط زبانمان در 8 الی 9 قرن گذشته از آذری به ترکی تعغیر کرده، اما اصالت ایرانی بودن و تمدن اجدادمان را فراموش نکرده ایم.

البته باید توجه داشت که آران نام الهه ی دین زرتشت در کتاب اوستا میباشد که این قدمت3 هزار ساله خود کردی بودن و ایرانی بودن ریشه و معنای اسم آران را برای کسانی که با تعصب کورکورانه سخن می گوند اثبات میکند.

قوم ترک عزیزمان کمتر از 1000 سال است از مغولستان به خاورمیانه ( بعضا ایران و ترکیه ) تشریف اورده اند. . چطور ادعای یک اسم 3000 ساله ایرانی، کردی را میکنند.

آران یعنی سروصدا، شلوغ، صحبت، حرف، زر، وِزوِز ( برای بچّه های زیر ۲۰ سال )

آخه کسی که میگه آران کردی چطوری آخه تو میای میگی آران شبیه ا فلان کلمه شماست بعد میشه کردی عزیزم ما این کلمه اسم پادشاه ما بود چندین هزار سال رو بچه هامون میزاریم درصورتی که شما از این اسم استفاده نمی کنید مثل این میمونه که من بگم کژال کردی نیست ترکی
نمی دونم چرا شما همه تون متهد شدید اصالت ما ترک ها رو از بین ببرید ویا دزدی کنید وبه اسم خودتون بزنید
ولی ترک واصلاتش ما خون ها دادیم تا این اصالت به کوری چشم دشمنانش بمونه ما کسایی همچون کورشاد داشتیم که خودشو توی این راه فدا کرد

اران به معنی ایران در زبان لکی اوستا

یکی از مناطق گردشگری

منطقه قفقاز ( آذربایجان. گرجستان. ارمنستان. جمهوری داغستان. جمهوری چچنستان و تقریبا قسمتهای از جمهوری کاباردینو - بالکاریا، روسیه ) اران نام داشته است و اران به معنی جزی از ایران است.

آران وبیدگل شهری در دل کویر مرکزی ایران بامردمانی خون گرم ومهمان نواز شهر با کلی جاهای دیدنی مردمانی با صفا باحال دوست داشتنی آران به معنی مکان مقدس وگرم یاد میشود

آران:نام ولایتی است از آذربایجان که گنجه و بردع از اعمال آن است

منبع:برهان قاطع

پس آران قسمتی از سرزمین آذربایجان بوده است

[آران] نه ترکی نه کردی بازمانده زبان پهلویه یه کم تاریخ بخونید مزخرف نگید ترکان کلن ۷۰۰ سال پیش از آسیا میانه اومدن وارد آذربایجان شدن پیش از اون پهلوی آذری صحبت میکردن کافیه سرچ کنید پهلوی آذری و ماد آذربایجان ماد کوچک بوده و برخیش در ترکی باقی مونده این زبان هنوز در خلخال اردبیل هست ولی گویشوران بسیار کمی دارد بیشتریا ترک زبان شدن و کرد هم در زبان پهلوی بمعنی عشایره و صد در صد اونطور که میگن ماد همه بر نمیگردن فقط واسه عوام پسندانه اینو میگن کافیه سرچ کنید سقز توضیح کاملی دربارش داده شده که پایگذارانش ماد نبودن سکا بودن که آنهام آریایین ولی شهری مثه بوکان شهروندانش احتمال زیاد مادن بوک ها از طایفه ماد بودن هنوز این نام بر روی شهر هست و ما باید مهاجرتها رو هم در نظر بگیریم برخی هم از سمت کاسپین اومدن ( سمت مازندران یا گیلان ) مانند گوران که بر پایه دانشنامه ایرانیکا پژوهشگرای خارجی نوشتنش میتونید جستجو ساده کنید خاستگاه زبان گورانی کاسپینه نه غرب ایران یا شمال غرب برخلاف کرمانجی که زبانهای غربیه پس یعنی گورانها یا تبعید شدن یا به صورت عادی مهاجرت کردن اینش مشخص نیس و نمونش در تاریخ اومده کردان پارس کردان کرمان کردان دیلم ربطی به هویت کنونی کرد که نداره پس از اسلام از حدود ۴۰۰یا ۵۰۰ سال پیش بار هویت گرفته هیچ ستیزیم ندارم ممکن کسی اینو بخونه بد برداشت کنه فکر کنه من دارم اختلاف میندازم یا همچین چیزی ولی هرگز اینطور نیس واقعا مسخرس مردم مطالعه نمی کنند بعد میخوان اوضاع کشور درست شه سر تورک و کورد هنوز شما بچه بازی در میارید توهم میزنید تعصب الکی دارید میخواین کشور درست کنید!!

ریشه اسم کردی است . نویسنده و پژوهشگر لغت نامه سواد نداره فقط شماها که دو تا مقاله توی گوگل سرچ کردین و دوتا منبع اینترنتی خوندید. . . . . . . . عزیزان دل اینجا مملکت ادعا و عقده و رگ گردن کلفت کردنه

خب تودیکشنری کوردی آران یا ( ئاران ) معنی [گرمسیر ، قشلاق، دشت وسیع]. رو میده ومتضادش هم زۆزان یا همون ییلاق، کوهستان و سردسیری رو میده
تا جائیکه بدونم ریشش کوردیه و اطلاعی از ادبیات ترکی ندارم ولی خب شاید تو زمانایه قدیم اسم یه مکانا و یه کسایی بوده باشه که متعلق به ترک ها بوده ولی اینجا ریشه و معنی و مفهومش رو خواسته پس ریشش میتونیم بگیم همون کوردیه

اسم آران اسم ترکی هس نه کوردی ، اسمایه ترکی روهم به اسم کردها نکنین ، من اسم پسرم آران هس

آران کلمه ی است ترکی ب معنی دشت و جلگه ی گرم و. . .

خب ممکنه تو زبان های دیگر هم همچین کلمه ای باشه ولی این اسم ربطی ب کلمه ی "ئاران" کردی نداره

آران همان طور ک گفته شده اسم پادشاه بوده و در زبان ترکی به اول اسم پادشاهان ترک کلمه ی ( "آر" ) آورده میشود مثل آر اسلان که میشه شاه شیر ارسلان یا آرسالان ک تلفظ ترکیش هست


مثل ارطغرل که از ( ار طغرل ) ار ب معنی پادشاه در زبان ترکی و طغرل ک اسم هست

آران همچین در ترکی ب کسی گفته میشه ک دنبال چیزی میگرده
از آراماک میاد ینی گشتن

فارس زبان ها ب ایران اران میگفتند ولی هر جور حساب کنیم نمیشه ریشش رو کردی حساب کرد

از دست اندر کاران آبادیس خواهشمندم معنای فارسی ترکی و کردیش رو بگن هر سه در یک جا تا اشتباه نشه 🙏🙏🙏




گویا خانم روژینا گفتن که این کلمه ریشش کردی هست

اولا ک دیوان لغات ترک قدیمی تر هست و در آنجا نوشته شده ودر ضمن این کلمه اگه تو لغات کردی پیدا کردین میبینین ک نوشتار و گویشش کلان متفاوته
کلمه های زیادی از ترکی ب سایر زبان ها راه یافتند ک زیادم هستند
آران ترکی هست و اونی ک شما میگین "ئاران" هست

این رو ب احتمال زیاد از مقاله های کردی خوندین ن لغت نامه 🙂🙏

در ثبت احوال کشور اگه به سایتش مراجعه کنید آران با ریشه ی ترکی آن مورد قبول بوده
بیشترین نامگذاری هم در منطقه آذربایجانی نشین هست

برید سایتش تا ببینید

نام آلبانیا و مردم آنجا از سده ۴ ق. م در جهان باستان شناخته بود. این نام نخستین بار در مآخذ اواخر سده ۴ و اوایل سده ۳ ق. م ذکر شده است. استرابن در اثر خود از آلبانیا یاد کرده است. آریان مورخ یونانی به شرکت آلبانیا در پیکار گوگمل در ۳۳۱ ق. م در زمره سپاهیان داریوش سوم اشاره دارد. شرق قفقاز در مآخذ پارتی به صورت �اَردان� ذکر شده است.

گمان می رود نام اردان که در سده ۳ قبل میلاد به سرزمین آلبانیای قفقاز اطلاق شده است، مربوط به همسایگان جنوبی آلبانیا بوده باشد. این نام تاریخی کهن با �اران� که در متون جغرافیایی عهد اسلامی آمده، نزدیک است. [۷]

ریشه واژه اران شناخته نیست. گروهی از مؤلفان آن را با افسانه هایی درآمیخته اند. موسی کاغان کاتواتسی مؤلف �تاریخ سرزمین الوانک� در سده ۱۰ م اران را مردی از نوادگان یافث فرزند نوح پیامبر دانسته که بر سرزمین آلوانک فرمانروایی می کرد. اران چون مردی ملایم و خوشخوی بود وی را آغو یا آلو می نامیدند که در زبان ارمنی به معنای خوش خلق است. از این رو سرزمین زیر فرمان او آغوانک یا آلوانک نام گرفته است[۸]

جوانشیر قراباغی مؤلف تاریخ قره باغی که در سال ۱۲۶۳ ه. ق/۱۸۴۷ م نگارش آن را آغاز کرده دربارهٔ وجه تسمیه اران چنین نوشته: "چون در زمان نوح پیغمبر که طوفان شد و بعد از مدتی که از طوفان گذشته بود، یکی از اولاد و احفاد نوح در این ولایتها که میان رود کر و ارس واقعند و عبارت باشد از شهر تفلیس و گنجه و ایروان و نخجوان و اردوباد و بردع و بیلقان که در خاک قراباغ اند و الحال هر دو خراب هستند، در این ولایتها و خاک ها حکمران و صاحب شده و آباد نموده و همه را نام خود گذاشته موسوم به اران کرد، چون نام خود او اران بوده است " در متون عربی به صورت الران نوشته شده است. در برخی متن ها به صورت آران نیز نوشته اند. یاقوت اران را نامی عجمی ذکر کرده است. در برخی مآخذ به صورت ران نیز آمده است. [۹]

نمونه دیگری که مؤید وجود اران و منطقه مرزبان نشین در دوران پیش از اسلام است، عنوان ارانشاه است که دربارهٔ فرمانروایان این سرزمین به کار رفته است. کاغان کاتواتسی ضمن شرح احوال دودمان مهران که از خویشاوندان خسروپرویز پادشاه ساسانی بوده اند، به وردان دلاور اشاره می کند و می نویسد که او قصد داشت دودمان کهن ارانشاهان را برافکند نکته قابل توجه آنکه مؤلف عنوان ارانشاهان را به کسر الف �ارانشاهیک� نوشته است.


کلمات دیگر: