کلمه جو
صفحه اصلی

گنجه


مترادف گنجه : اشکاف، دولاب، قفسه

فارسی به انگلیسی

buffet, closet, cupboard, larder, pantry

larder, cupboard, pantry


buffet, closet, cupboard, larder


فارسی به عربی

دولاب

مترادف و متضاد

armoire (اسم)
گنجه، دولابچه، جای اغذیه

closet (اسم)
گنجه، پستو، صندوق خانه

cupboard (اسم)
گنجه، قفسه، گنجه ظروف غذا و غیره

cuddy (اسم)
گنجه، صندوق خانه، اطاقک کشتی

اشکاف، دولاب، قفسه


فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن ( اصفهان ) واقع در ۱۱ کیلومتری شمال باختر داران جلگه و سردسیر دارای ۱۶۳۶ تن سکنه محصول غله بنشن صنعت دستی قالی بافی .
( اسم ) اشکاف دولاب قفسه .
قصبه این ناحیه را گنجه گویند به مسافت بیست و چهار فرسخ از بهبهان دور افتاده است .

فرهنگ معین

(گَ جِ ) (اِ. ) اشکاف ، قفسه ، کمد کوچک .

لغت نامه دهخدا

گنجه . [ گ َ ج َ ] (اِخ ) دهی است از جزء دهستان رستم آباد بخش رودبار شهرستان رشت که در 9هزارگزی شمال رودبار، کنار سفیدرود و راه شوسه ٔ و در 68هزارگزی رشت واقع شده است . هوای آن معتدل مرطوب و مالاریایی و سکنه اش 520 تن است . آب آن از نهر تولی و چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات ، زیتون و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و کسب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


گنجه . [ گ َ ج َ / ج ِ ] (اِ) اشکاف . اشکاب . دولاب . دولابچه . قفسه (قفصه ). محفظه . کمد. || (ص ) خر و الاغ دم بریده را نیزگویند و به عربی ابتر خوانند. (جهانگیری ) (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). ظاهراً به این معنی با کاف تازی و به ضم اول است ، چنانکه رشیدی نوشته :
هرگز مثل زند کسی از وی حسود را
نسبت کند به عیسی کس هیچ گنجه (کنجه ) را؟

شمس فخری .


رجوع به کنج و کنجه شود. || (اِ) خرجین ترکی که بر ترک ستور بندند. (ناظم الاطباء).

گنجه . [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اقشار بخش اسدآباد شهرستان همدان که در 16000گزی جنوب باختری قصبه ٔ اسدآباد و 1000گزی آلنجه واقعشده است . هوای آن سرد و سکنه اش 197 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیبافی و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


گنجه . [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 42هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 5هزارگزی خاور راه شوسه ٔ شاه زند به ازنا واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 715 تن است . آب آن از قنات و چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


گنجه . [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شاپور بخش مرکزی شهرستان کازرون که در 26000گزی شمال باختری کازرون و 1000گزی راه شوسه ٔ کازرون به فهلیان واقع شده است . هوای آن گرم مالاریایی و سکنه اش 120 تن است . آب آن از رودخانه ٔ شاپور و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و صیفی جات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


گنجه . [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان علیشروان بخش بدره ٔ شهرستان ایلام که در 65000گزی خاور ایلام و 9000گزی جنوب راه مالرو بدره به ایلام واقع شده است . هوای آن سرد و سکنه اش 100 تن است . آب آن از رودخانه ٔ گنجه است . محصول آن غلات ، توتون و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


گنجه. [ گ َ ج َ / ج ِ ] ( اِ ) اشکاف. اشکاب. دولاب. دولابچه. قفسه ( قفصه ). محفظه. کمد. || ( ص ) خر و الاغ دم بریده را نیزگویند و به عربی ابتر خوانند. ( جهانگیری ) ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). ظاهراً به این معنی با کاف تازی و به ضم اول است ، چنانکه رشیدی نوشته :
هرگز مثل زند کسی از وی حسود را
نسبت کند به عیسی کس هیچ گنجه ( کنجه ) را؟
شمس فخری.
رجوع به کنج و کنجه شود. || ( اِ ) خرجین ترکی که بر ترک ستور بندند. ( ناظم الاطباء ).

گنجه. [گ َ ج َ / ج ِ ] ( اِخ ) نام شهری است مشهور مابین تبریزو شیروان ( اصح شروان است ) و گرجستان و مولد شیخ نظامی علیه الرحمه از آنجاست. ( برهان ). نام شهری است از ولایات اران در اواخر آذربایجان منسوب بدانجا را گنجوی گویند. ( انجمن آرا ). شهری است [ به اران ] با کشت وبرز بسیار و آبادان و بانعمت و از وی جامه های پشمین خیزد از هرگونه. ( حدود العالم ). شهر بزرگی است که قصبه بلاد اران است و اهل ادب آن را جنزه می نامند. ( ازمعجم البلدان ). گنجه از اقلیم پنجم است طولش از جزایر خالدات «فج » و عرض از خط استوا «م لد» شهر اسلامی است در سنه تسع و ثلاثین هَ. ق. ساخته شد شهری خوش و مرتفع بود و در این معنی گفته اند بیت :
چند شهر است اندر ایران مرتفعتر از همه
بهتر و سازنده تر از خوشی آب و هوا
گنجه پرگنج در ارّان ، صفاهان در عراق
در خراسان مرو و طوس در روم باشد اقسرا.
( نزهةالقلوب مقاله ثالثه چ لسترنج صص 91-92 ).
... از قراباغ تا گنجه سی وچهار فرسنگ و از اردبیل شصت ونه فرسنگ و از سلطانیه صدوشش فرسنگ و از گنجه تا شهر شمکور که اکنون خراب است دو فرسنگ. ( ... ایضاً ص 181 ). برخی از شهرهای قدیم ایران بمناسبت وفور ثروت و ذخایر به «گنجه - غزنه » نامیده شده اند، مانند شهر گنجه در شمال آذربایجان و شهر غزنه ( غزنین ) در افغانستان. ( مزدیسنا تألیف معین چ 1 ص 203 ).... در ایران زمین قدیم اسم گنجک تخصیصی به یک شهر معین آذربایجان نداشته بسا از شهرهای دیگرهم چنین نامیده میشده اند، از آنجمله است گنجه در اران ( در قفقاز ) و غزنه یا غزنین در زابلستان ( در افغانستان ) گنجه و غزنه نیز اصلاً گنجک بوده است. گنجک راکه یکی از شهرهای بسیار قدیم ایران و پایتخت آذربایجان محسوب میشده غالباً مورخین و جغرافی نویسان یونان و روم به اسم غزکا یا گنزکا و به اشکال مختلف دیگر ذکر کرده اند. آذربایجان در قدیم دو پایگاه داشته ، یکی همین گنجک بوده که معرب آن جزن یا جزنق است... ( یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 246 ). این شهر تا سال 1219هَ. ق. / 1804 م. گنجه نامیده میشد، روسها بعد از اشغال آنرا یلی زاوت پل یا الی زابت پل خواندند و چون بلشویکها بر سر کار آمدند آن را کیروف آباد نامیدند. گنجه یکی از شهرهای آذربایجان شوروی است که مرکز ناحیه گنجه است و در کنار رودخانه گنجه چای ، شعبه رودکر، در 180 هزارگزی جنوب شرقی تفلیس واقع شده است. سکنه آن در حدود 116هزار تن است که از نژاد تاتار و ارمنی اند. این شهر در قرون 6 و 5 میلادی بنا شده است. از قرن 4 هجری ( 10 میلادی ) تا ابتدای قرن 7 هجری ( 13 میلادی ) یکی از شهرهای مهم آذربایجان و مرکز تجارت و صنعت بود. در سال 481 هَ. ق. / 1088 م. ) به وسیله ترکهای سلجوقی و سپس در سال 633 هَ. ق. ( 1235 م. ) به دست مغولان فتح و ویران شد. از آغاز قرن هشتم ایرانیان آن را اشغال و سرانجام در سال 1219 روسها آن را فتح کردند. گنجه امروز در آذربایجان شوروی مقام دوم را داراست و انواع و اقسام دستگاههای متعدد خیاطی ، ندافی ، روغن کشی و تهیه اغذیه و مشروبات گوناگون در آنجا وجود دارد. آثار بازمانده گنجه سابق در 5 هزارگزی شمال غربی گنجه کنونی قرار گرفته و برجها، باروها، پلها، دیوار ارگ ، مسجدجامع ، کاروانسرای شاه عباس و آثار دیگری از آن به چشم میخورد. ناحیه گنجه در شمال ، کوهستانی و شاخه های جنوبی جبال قفقاز از آن عبور میکند و به واسطه درّه های علیای کر و شعباتش یعنی آلزان و یورا مشروب میشود. در قسمت شرقی ، گنجه دارای استپهای پرعلف است. و در ضمن نمکزار و با آب و هوای خشک میباشد.

گنجه . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قمرود بخش حومه ٔ شهرستان قم که در 25هزارگزی شمال قم و 4هزارگزی خاور راه شوسه ٔ قم به تهران واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 320 تن است . آب آشامیدنی آن از قره چای تأمین میشود. محصول آن لبنیات و شغل اهالی گله و شترداری ، هیزم کشی ، کارگری و صنایع دستی زنان جاجیم و قالیچه بافی است . ساکنین از طایفه ٔ شاهسون هستند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


گنجه . [ گ َ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) از نواحی لرستان است میان خوزستان و اصفهان . (از معجم البلدان ).


گنجه . [ گ َ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) قصبه این ناحیه [ ناحیه تل خسروی از کوه گیلویه فارس ] را گنجه گویند به مسافت بیست وچهار فرسخ از بهبهان دور افتاده است . (فارسنامه ٔ ناصری گفتار دوم ص 266).


گنجه . [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن که در 11هزارگزی شمال باختری داران و 2هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ ازنا به اصفهان واقع شده است . هوای آن سرد و سکنه اش 1636 تن است . آب آن از چشمه و رودخانه است . محصول آن غلات ، حبوبات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم و قالی بافی است . راه شوسه و دبستان دارد و در حدود 20 باب دکان بدانجاست . تپه ٔ مخروطی شکلی که در آنجاست بنابه گفته اهالی در زمان قدیم آتشکده بوده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


گنجه . [گ َ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) نام شهری است مشهور مابین تبریزو شیروان (اصح شروان است ) و گرجستان و مولد شیخ نظامی علیه الرحمه از آنجاست . (برهان ). نام شهری است از ولایات اران در اواخر آذربایجان منسوب بدانجا را گنجوی گویند. (انجمن آرا). شهری است [ به اران ] با کشت وبرز بسیار و آبادان و بانعمت و از وی جامه های پشمین خیزد از هرگونه . (حدود العالم ). شهر بزرگی است که قصبه ٔ بلاد اران است و اهل ادب آن را جنزه می نامند. (ازمعجم البلدان ). گنجه از اقلیم پنجم است طولش از جزایر خالدات «فج » و عرض از خط استوا «م لد» شهر اسلامی است در سنه ٔ تسع و ثلاثین هَ . ق . ساخته شد شهری خوش و مرتفع بود و در این معنی گفته اند بیت :
چند شهر است اندر ایران مرتفعتر از همه
بهتر و سازنده تر از خوشی ّ آب و هوا
گنجه ٔ پرگنج در ارّان ، صفاهان در عراق
در خراسان مرو و طوس در روم باشد اقسرا.
(نزهةالقلوب مقاله ٔ ثالثه چ لسترنج صص 91-92).
... از قراباغ تا گنجه سی وچهار فرسنگ و از اردبیل شصت ونه فرسنگ و از سلطانیه صدوشش فرسنگ و از گنجه تا شهر شمکور که اکنون خراب است دو فرسنگ . (... ایضاً ص 181). برخی از شهرهای قدیم ایران بمناسبت وفور ثروت و ذخایر به «گنجه - غزنه » نامیده شده اند، مانند شهر گنجه در شمال آذربایجان و شهر غزنه (غزنین ) در افغانستان . (مزدیسنا تألیف معین چ 1 ص 203). ... در ایران زمین قدیم اسم گنجک تخصیصی به یک شهر معین آذربایجان نداشته بسا از شهرهای دیگرهم چنین نامیده میشده اند، از آنجمله است گنجه در اران (در قفقاز) و غزنه یا غزنین در زابلستان (در افغانستان ) گنجه و غزنه نیز اصلاً گنجک بوده است . گنجک راکه یکی از شهرهای بسیار قدیم ایران و پایتخت آذربایجان محسوب میشده غالباً مورخین و جغرافی نویسان یونان و روم به اسم غزکا یا گنزکا و به اشکال مختلف دیگر ذکر کرده اند. آذربایجان در قدیم دو پایگاه داشته ، یکی همین گنجک بوده که معرب آن جزن یا جزنق است ... (یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 246). این شهر تا سال 1219هَ . ق . / 1804 م . گنجه نامیده میشد، روسها بعد از اشغال آنرا یلی زاوت پل یا الی زابت پل خواندند و چون بلشویکها بر سر کار آمدند آن را کیروف آباد نامیدند. گنجه یکی از شهرهای آذربایجان شوروی است که مرکز ناحیه ٔ گنجه است و در کنار رودخانه ٔ گنجه چای ، شعبه رودکر، در 180 هزارگزی جنوب شرقی تفلیس واقع شده است . سکنه ٔ آن در حدود 116هزار تن است که از نژاد تاتار و ارمنی اند. این شهر در قرون 6 و 5 میلادی بنا شده است . از قرن 4 هجری (10 میلادی ) تا ابتدای قرن 7 هجری (13 میلادی ) یکی از شهرهای مهم آذربایجان و مرکز تجارت و صنعت بود. در سال 481 هَ . ق . / 1088 م .) به وسیله ٔ ترکهای سلجوقی و سپس در سال 633 هَ . ق . (1235 م .) به دست مغولان فتح و ویران شد. از آغاز قرن هشتم ایرانیان آن را اشغال و سرانجام در سال 1219 روسها آن را فتح کردند. گنجه ٔ امروز در آذربایجان شوروی مقام دوم را داراست و انواع و اقسام دستگاههای متعدد خیاطی ، ندافی ، روغن کشی و تهیه ٔ اغذیه و مشروبات گوناگون در آنجا وجود دارد. آثار بازمانده ٔ گنجه ٔ سابق در 5 هزارگزی شمال غربی گنجه ٔ کنونی قرار گرفته و برجها، باروها، پلها، دیوار ارگ ، مسجدجامع ، کاروانسرای شاه عباس و آثار دیگری از آن به چشم میخورد. ناحیه ٔ گنجه در شمال ، کوهستانی و شاخه های جنوبی جبال قفقاز از آن عبور میکند و به واسطه درّه های علیای کر و شعباتش یعنی آلزان و یورا مشروب میشود. در قسمت شرقی ، گنجه دارای استپهای پرعلف است . و در ضمن نمکزار و با آب و هوای خشک میباشد.
معادن : گنجه دارای معادن آهن و سنگ طلا است .
کشاورزی : کشاورزی در گنجه بسیار پیشرفت کرده است و محصول آن غلات و کار کشاورزان دامپروری است . تاک در اغلب نقاط مخصوصاً در حوالی گنجه کاشته میشود و محصول قابل ملاحظه ای میدهد. کشت و پرورش توت و کرم ابریشم گنجه نیز قابل ذکر است :
ز گنجه چون به سعادت نهاد روی به راه
فلک سپرد بدو گنج و ملک وافسر و گاه .

معروفی بلخی .


نظّاره به پیش در کشیده صف
چون کافر روم بر در گنجه .
منوچهری (دیوان چ 1 دبیرسیاقی ص 181).
گویند که سلطان مهین بر در گنجه ست
در گنجه کنون بین که ز بغداد فزون شد.

خاقانی .


گاه از سگ گنجه ام به فریاد
گاه از خر آوه جفت افغان .

خاقانی .


رنج دلم را سبب ، گردش ایام نیست
فعل سگ گنجه ست قدح خر روستا.

خاقانی .


ز گنجه فتح خوزستان که کرده ست
ز عمان تا به اصفاهان که خورده ست .

نظامی .


رکاب از شهربند گنجه بگشای
عنان شیرداری پنجه بگشای .

نظامی .


چو درگرچه در بحر گنجه گمم
ولی از قهستان شهر قمم .

(منسوب به نظامی ).


آن مادر شوم چون زاد ترا (کذا)
از گنجه به ابخاز فرستاد ترا.

مجد همگر.


یکی پادشه زاده در گنجه بود
که دور از تو ناپاک سرپنجه بود.

سعدی (بوستان ).


از گنجه چو گنج آن گهرریز
در هند چو طوطی این شکرریز.

جامی .



فرهنگ عمید

دولابچه، اشکاف.

دانشنامه عمومی

گنجه (که در زمان شوروی کیروف آباد نامیده شده بود) شهری در شمال غربی جمهوری آذربایجان است. جمعیّت این شهر در حدود ۳۱۳٬۳۰۰ نفر است.بخشی از دیوار تاریخی گنجه   حمام تاریخی در گنجه   حسینیه تاریخی در گنجه   ساختمان دولت جمهوری دمکراتیک آذربایجان در سال ۱۹۱۸   موزه باستان شناسی گنجه   تالار شهر     امامزاده ابراهیم (گؤی امامزاده) گنجه   مرکز شهر گنجه   خیابانی در گنجه   مسجد شاه عباس     خانه های تزئین شده گنجه   آرامگاه نظامی گنجوی
نام گنجه از گنج پارسی برگفته شده است و در منابع عربی «جنزه» آمده است.
بنابر قول گیراگوس گاندزاکِتسی (تاریخ نگار و کشیش ارمنی همزمان با نظامی گنجوی)، پیش از حملهٔ مغولان به شهر گنجه، شهر گنجه دارای انبوه جمعیّت پارسیان و اقلّیّتی از مسیحیان بود. باید توجّه داشت که گیراگوس بین ایرانی و عربی و ترک و مسلمان تفاوت می گذاشته است و وقتی در متن خود ساکنان شهر گنجه را ایرانی می خواند منظورش ایرانی است نه نام عمومی برای تمام مسلمانان. او برای اعراب از واژهٔ «تاچیک» (Tachik همان تاجیک یا تازیک = تازی = عرب = مسلمان) استفاده می کند و عربان را تاچیک می خواند (همانند نوشتارهای پهلوی). او ترکان را تئورک (T'urk) می نویسد. برای نمونه در فصل ۱۸ می نویسد که «جلال الدین محمد خوارزمشاه سپاهیان خود را از میان ایرانیان و تاچیکان و تئورکان گرد آورد.». در این کتاب به نام تاریخ ارمنیان که مربوط به سدهٔ هفتم ق. / سیزدهم م. یعنی بسیار نزدیک به روزگار شاعر بزرگ ایرانی نظامی گنجه ای است، نگارندهٔ ارمنی که خود زادهٔ شهر گنجه است، بین اعراب، ترک، پارسی (در ترجمهٔ انگلیسی به نام ایرانی آمده است) تفاوت گذاشته است و تنها به انبوه پارسیان و اقلّیّتی از مسیحیان در گنجهٔ پیش از مغولان تأیید کرده است. کتاب نزهت المجالس نیز بیست و چهار شاعر پارسیگو پیش از حمله مغولان به گنجه ذکر کرده است و وجود این تعداد شاعر که در قرن ششم و هفتم و هشتم در شمال غرب ایران قدم به عرصهٔ هستی گذاشته اند و در زبان همگانی ایرانیان ـ فارسی ـ شعر سروده اند، مؤید آن است که در اران و آذربایجان، زبان و ادب فارسی، زبان مردم کوچه و بازار و دربار بوده است
شهر گنجه بنابر نظر این تاریخ نگار همزمان با حمله مغولان، بدست مغول ها نابود شد و تنها اندکی از مردم شهر که موفق به فرار شدند، پس از پایان حمله مغول در دوران بازسازی شهر به شهر برگشتند.

دانشنامه آزاد فارسی

گَنْجه
شهری بزرگ و تاریخی در غرب جمهوری آذربایجان بر رود گنجه، از ریزابه های رود کورا. دومین شهر بزرگ این کشور و دارای صنایع نساجی و غذایی و معادن مهمی نظیر مس و منگنز است. زادگاه نظامی گنجوی، شاعر بزرگ ایرانی، مهستی گنجوی و چند شاعر و ادیب فارسی گوی دیگر است. نام این شهر در ۲۰۰ سال اخیر چند بار تغییر کرده است. بعضی اخبار حاکی از آن است که شهر گنجه در قرون ۵ـ۶م ساخته شده و اخبار دیگری حکایت از آن دارند که این شهر در ۲۴۵ق/۸۵۹م به دست محمد بن خالد بن یزید بن مزید شیبانی، حاکم موروثی شروان و دربند، ساخته شده است. گنجه در طول قرن ۴ق از شهرهای کوچک و آباد بود. در ۳۶۰ق، به تصرف علی لشکری بن محمد بن شداد درآمد و پایتخت شدادیان شد. ابوالاسوار شاوور بن فضل، امیر گنجه، در ۴۶۶ق به اطاعت طغرل سلجوقی درآمد. گنجه در ۴۸۶ق تیول محمد بن ملکشاه شد. این شهر در ۵۳۳ق ویران و دوباره به دست قراسنقر، امیر آذربایجان و اران، ساخته شد. در ۶۲۲ق به تصرف قوای سلطان جلال الدین خوارزمشاه درآمد. مردم گنجه پس از چندی بر او شوریدند و شهر را به دست گرفتند، اما سلطان جلال الدین دوباره شهر را تصرف کرد. مغولان در ۶۲۷ق شهر را به آتش کشیدند و آن را نابود کردند. گرجیان پس از انتشار خبر مرگ تیمور لنگ به گنجه حمله و آن را غارت کردند. این شهر تا دوران صفویه در قلمرو شروانشاهان قرار داشت و از آغاز سلطنت شاه اسماعیل اول به دولت ایران پیوست و از نخستین سال های سلطنت شاه طهماسب اول تحت حکومت شاهوردی خان زیاد اوغلی، پسر امت بیگ زیاد اوغلی قاجار گنجه ای، قرار گرفت و به صورت موروثی در خانواده او باقی ماند. گنجه در سال های سلطنت شاه محمد خدابنده تا سال های اول سلطنت شاه عباس و همچنین پس از سقوط دولت صفوی به اشغال دولت عثمانی درآمد، اما شاه عباس و نادر آن را دوباره به تصرف ایران درآوردند. حکومت موروثی گنجه، پس از قتل نادرشاه به صورت خانات گنجه درآمد و تا ۱۲۱۸ق دوام آورد. در این سال جواد خان زیاد اوغلی، آخرین حاکم موروثی گنجه، در جنگ با ارتش روسیه کشته شد و شهر به تصرف روس ها در آمد و بر طبق قرارداد گلستان ۱۲۸۸ق/۱۸۱۳ به دولت روسیه واگذار و نام آن به یِلیزاوِتْپول تبدیل شد. پس از تشکیل دولت شوروی و جمهوری آذربایجان نام این شهر در ۱۹۲۴ دوباره به گنجه تغییر کرد و در ۱۹۳۵ به یاد کیروف، از رهبران حزب کمونیست شوروی که به دست یکی از مخالفان خود کشته شده بود، کیروف آباد نام گرفت و در سال های اخیر دوباره نام سابق خود را بازیافت. جمعیت آن ۳۰۳هزار نفر است (۲۰۰۳).

گویش مازنی

/ganje/ خوک کوچک – بچه ی خک

خوک کوچک – بچه ی خک


جدول کلمات

کمد

پیشنهاد کاربران

گَنجَه در گویش یزدی به کمد دیواری کوچک گفته میشود

اشکاف:به کمد دیواری قفسه دار گویند. این واژه از زبان روسی اخذ شده است.


گنجه , کمد ( Locker ) [اصطلاح دریانوردی] :کابینتهائی فلزی و مجهز به قفل بر روی کشتی جهت نگهداری وسائل و تجهیزات .

گجنه شیره درختچه وحشی است گران قیمت جمع اوریش سخته

گنجه شیره درختچه ای هست گران قیمت جمع اوریش خیلی سخته

گنجه نام روستایی در جاپلق شرقی استان لرستان شهر ازنا قرار دارد که مردم ان ب زبان لری ثلاثی یا گاپله ای صحبت میکنن و اغلب کاشت انان لوبیا گندم است

در گویش شهرستان بهاباد به گَنجِه، گَنجینِه یا گَنجینِاُو گفته می شود که یک کمد کوچک دیواری با درب تقریبا مربعی شکل، چوبی و دو لنگه ای است.

ریشه یابی:
واژه گنج در پهلوی ساسانی با همین ریخت و چم به کار میرفته است. این واژه در پهلوی مانوی به ریخت گنز درآمد و کاربرد یافت. سپس به صورت کنز، غنز و خنز درون زبان عربی شد. کنز همان گنج در زبان عربی است. غنز و خنز به خزن و غزن دگرش یافتند و واژه های غزنه و غزنین ( به چم گنجه و گنجین، گنجخانه ) و مخزن و خزانه و مخازن را پدید آوردند. واژه های المخزن و مخازن به اروپا رفتند و واژه های almacen در اسپانیایی، magazin در آلمانی و روسی و magasin در فرانسوی را پدید آوردند. واژه فرانسوی مغازه وارد فارسی شد و همینگون چم magazine در انگلیسی به نشریه و مجله دگرش یافت.

گنجه: جای پارچه و لباس.
گن: پارچه و لباس، گن لاغری، گونی.
جه:جا، محل نگهداری.
چون در کمد پارچه ها و البسه را نگهداری می کنند به گنجه یعنی محل نگهداری پارچه نام گزاری شده است

اشکاف


کلمات دیگر: