کلمه جو
صفحه اصلی

جلال آباد

لغت نامه دهخدا

جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) از مزارع قدیمی بلوک زرند کرمان است . این ده 17 خانوار سکنه دارد. (مرآت البلدان ).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) از مزارع هیجروئیه بلوک زرند کرمان است . (مرآت البلدان ).


جلال آباد. [ج َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای براکوه قاینات . این ده تقریباً 260 تن سکنه دارد. (مرآت البلدان ج 4).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) از مزارع بلوک راین کرمان است . (مرآت البلدان ).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) از مزارع دشت آب کرمان . (مرآت البلدان ).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان عقدا بخش اردکان شهرستان یزد، واقع در 34هزارگزی شمال باختر اردکان و شش هزارگزی شوسه ٔ عقدا به نائین . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریایی است . سکنه ٔ آن 34 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، صیفی و شغل اهالی زراعت است .راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان . واقع درپنج هزارگزی شمال باختر فلاورجان و پنج هزارگزی جاده ٔ شهرکرد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 266 تن . آب آن از زاینده رود و قنات و محصول آن غلات و صیفی و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی است .راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تحت جلگه بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور واقعدر 21هزارگزی شمال فدیشه . موقع جغرافیایی آن جلگه وهوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 289 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 19هزارگزی شمال باختری الیگودرز و هفت هزارگزی شمال باختری خاور راه آهن دورود باراک . این ده در جلگه قرار گرفته و هوایی معتدل دارد. سکنه ٔ آن 225 تن . آب آن ازقنات و چاه و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . و صنایع دستی زنان قالی بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان شهرضا واقع در 15هزارگزی شمال خاوری شهرضا و 4هزارگزی خاور شوسه ٔ شهرضا باصفهان . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 125 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه ، انگور و انار وشغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کنارشهر بخش بردسکن شهرستان کاشمر و در 18هزارگزی جنوب باختری بردسکن و سر راه مالرو عمومی بردسکن بریک چاه واقع است . موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیری است . سکنه ٔ آن 556 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه ، زیره ٔ سبز و منداب و شغل اهالی زراعت است . راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان و بخش خفر شهرستان جهرم واقع در چهارده هزارگزی جنوب خاور باب انار و سه هزارگزی شمال شوسه ٔ جهرم بشیراز. این ده در دامنه واقع شده و هوایی گرمسیری مالاریایی دارد. سکنه ٔ آن 211 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، مرکبات و میوه جات و شغل اهالی زراعت و باغداری و صنایع دستی آنان قالی بافی است . راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دیههای سیستان که در مغرب رود هیرمند و در چهار فرسنگی آن واقع است . جلال آباد قدیمی یکی ازنارنج (نارین ) قلعه هایی است که در میان شهر زاهدان بوده و از آنجا که شهر زاهدان بسیار بزرگ بود چندین نارنج قلعه داشت . امیر تیمور این شهر را منهدم ساخت و پس از دویست سال مردم بتدریج در میان خرابه ها بنای زراعت و آبادی را گذاشتند از جمله ملک جلال الدین خان پسر ملک بهرام خان کیانی قلعه ٔ جلال آباد را آباد کرد. شصت سال قبل جلال آباد پایتخت حکومت پشت آب بود و چهل ودو قریه ٔ پشت آب جزء جلال آباد بود. حال جلال آباد قصبه ٔ معتبری است و 518 خانوار و تقریباً 2270 تن جمعیت دارد. دارای یک حمام و دو مسجد در میان قلعه و بفاصله ٔ 50 قدم یک مسجد و مقبره ٔ پیری واقع است . سیزده قریه جزو جلال آباد است .رجوع به مرآت البلدان ج 4 شود.


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است مخروبه از بخش سمیرم بالا شهرستان شهرضا. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


جلال آباد. [ ج َ] (اِخ ) قریه ای است از قرای نرماشیر. این ده 86 خانوار رعیت دارد. زراعت آن خوب است . (مرآت البلدان ).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نجف آباد شهرستان اصفهان ، واقع در هفت هزارگزی جنوب باختری نجف آباد و پنج هزارگزی جنوب شوسه ٔ اصفهان به نجف آباد. موقع جغرافیایی آن معتدل است . سکنه ٔ آن 773 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، بادام ،میوه جات ، حبوبات ، صیفی ، انگور و پنبه وشغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی است . راه ماشین رو ودبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران جلد 10).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای بلوک جویم و بیدشهر فارس . (مرآت البلدان ).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای بلوک خفرک و مرودشت فارس . (مرآت البلدان ).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای بلوک دربقاضی نیشابوردر سمت شرقی بلده در سه فرسنگی واقع است . آب آن از قنات و هوای آن در زمستان سرد و در تابستان گرم است .این ده 15 خانوار سکنه دارد. (مرآت البلدان ج 4).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای بلوک کربال فارس . (مرآت البلدان ).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) مزرعه و قلعه ای است در تربت سرجام . بنای قلعه از حسام السلطنه سلطان مرادمیرزا است آبش از چشمه ٔ چمن چاهی و هوایش گرمسیری است . این مزرعه تقریباً 50 تن سکنه دارد. (از مرآت البلدان ج 4).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) مزرعه ای از مزارع قریه ٔ توش آباد کاشان . (مرآت البلدان ج 4).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) مزرعه ای است در ناحیه ٔ فشارود قاینات مشتمل بردو قسمت که یکی را جلال آباد علیا و دیگری را جلال آبادسفلی گویند. آب آن از قنات و هوای آن معتدل است . این مزرعه 10 خانوار سکنه دارد. (مرآت البلدان ج 4).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ )از مزارع سعیدآباد سیرجان کرمان . (مرآت البلدان ).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ )دهی جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین واقع در 20هزارگزی شمال باختر معلم کلایه و 48هزارگزی راه عمومی . این ده کوهستانی و دارای هوایی معتدل است . سکنه ٔ آن 116 تن . آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و مختصر بنشن و شغل اهالی زراعت و مکاری گری است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین واقع در 12هزارگزی باختر نایین و چهارهزارگزی شمال شوسه ٔ اردستان به نائین . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 71 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است .راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد و در 5هزارگزی شمال خاوری فریمان واقع است . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 17 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است . وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هرم و کاریان بخش مرکزی شهرستان لار واقع در سی هزارگزی جنوب باختری لار و شمال کوه یاسین .این ده در جلگه قرار گرفته و هوایی گرمسیری مالاریایی دارد. سکنه ٔ آن 257 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، خرما و پنبه و شغل اهالی زراعت است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان فراهان علیا بخش فرمهین شهرستان اراک واقع در شش هزارگزی شمال باختر فرمهین و شش هزارگزی راه مالرو عمومی . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است .سکنه ٔ آن 511 تن . آب آن ازقنات و محصول آن غلات ، بنشن ، ارزن ، پنبه ، انگور و سیب زمینی و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالیچه بافی است . راه مالرو دارد و از فرمهین اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).



کلمات دیگر: