صفحه اصلی
اصطلاحات
واژه های حرف "ا" - اصطلاحات
اب سر چشمه گل الود است
اب شدن و به یا در زمین فرورفتن
اب شده رفته تو زمین
اب غوره گرفتن یا غوره چکاندن
اب نطلبیده مراد است
اب نمی بینه اگر نه شناگر قابلی است
اب نکشیده
اب ها از اسیاب افتاد
اب و روغن یا اب وروغن قاطی کردن
اب ورنگ داشتن
اب پاکی رو دست کسی ریختن
اب پاکی روی دست کسی ریختن
اب کردن
اب کسی با دیگری به یا توی یک جوی یا جوب رفتن
اب کفن کسی خشک نشدن
اب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
اب که زیاد یک جا بمونه بو می گیره
اب که سر بالا بره قورباغه ابوعطا می خونه
اب یا ابی زیر پوست کسی رفتن
ابتدابه ساکن
ابرو
ابرو امدن یا انداختن
ابرو برای کسی نگذاشتن یا ابروی کسی را ریختن یا به باد دادن
ابرو ترش کردن
ابرو پاچه بزی
ابرو ی کسی را خریدن
ابغوره گرفتن
ابمان در یک جو نمی رود
ابوالحسن نجفی
ابی از کسی گرم نشدن
ابی ازش گرم نمی شه
ابی با کسی گرم کردن
اتش اول خودش را می سوزاند
اتش به خرمن کسی افتادن
اتش بیار معرکه
اتش زیر خاکستر
اتش که بیفتد خشک و تر با هم می سوزد
اتفاق کردن بر کسی یا چیزی
اتمام حجت کردن با کسی
اتو دست کسی دادن
اتو کشیده
اتوب
اثاث خونه به صاحب خونه
اجاره نشین خوش نشینه
اجاق کسی کور بودن
اجاق کور بهتر از بچه بی نور
اجر
اجل دور سرش می چرخد
بیشتر