صئی

<hr> مترادف صائب : بحق، حق، درست، راست، رسا <hr> متضاد صائب : خاطی

مترادف صائب : بحق، حق، درست، راست، رسا متضاد صائب : خاطی

صائب

صائبه

صائت

صائغ

صائغ افریقی

<hr> مترادف صایم : روزه دار، روزه گیر، صائم <hr> متضاد صایم : روزه خور

مترادف صایم : روزه دار، روزه گیر، صائم متضاد صایم : روزه خور

صائم

صائم الدهر

صائمه

صائمین

صائن الدین

صائن سمنانی

صائن ملکشاه

صائین

صائین کلایه

صاب

صابئه

صابئون

صابئی

صابئین

<hr> مترادف صابر : بردبار، پرشکیب، حمول، خویشتن داررزین، شکیبا، صبور، متحمل <hr> متضاد صابر : ناشکیبا <hr> برابر پارسی : شکیبا، بردبار، خونسرد

مترادف صابر : بردبار، پرشکیب، حمول، خویشتن داررزین، شکیبا، صبور، متحمل متضاد صابر : ناشکیبا برابر پارسی : شکیبا، بردبار، خونسرد

صابر

صابر سمرقندی

صابر نیثا

صابرالدین برکه

صابره

صابرون

<hr> مترادف صابری : بردباری، تحمل، شکیب، شکیبایی <hr> متضاد صابری : صبوری، کم حوصلگی

مترادف صابری : بردباری، تحمل، شکیب، شکیبایی متضاد صابری : صبوری، کم حوصلگی

صابری

صابرین

صابه

<hr> برابر پارسی : ساون، برهو، کَفزا

برابر پارسی : ساون، برهو، کَفزا

صابون

صابون الهم

صابون انفاق

صابون زدن

صابون سازی

صابون سلطانی

صابون فروش

صابون پز

صابون پزخانه

صابون پزی

صابونی

صابونی شدن

صابونیه

صابی

صابین

صات

صاح

<hr> مترادف صاحب : معاشر، همراه، هم سفر، هم صحبت، همنشین، آقا، ارباب، مخدوم، مولا، خداوند، دارنده، ذی حق، مالک، موجر، خواجه، وزیر <hr> متضاد صاحب : خادم، نوکر <hr> برابر پارسی : دارنده، خداوند، کدیور

مترادف صاحب : معاشر، همراه، هم سفر، هم صحبت، همنشین، آقا، ارباب، مخدوم، مولا، خداوند، دارنده، ذی حق، مالک، موجر، خواجه، وزیر متضاد صاحب : خادم، نوکر برابر پارسی : دارنده، خداوند، کدیور

صاحب

فرهنگ فارسی

واژه های حرف "ص" - فرهنگ فارسی