کلمه جو
صفحه اصلی

صابون


برابر پارسی : ساون، برهو، کَفزا

فارسی به انگلیسی

soap

فارسی به عربی

صابون

عربی به فارسی

صابون , صابون زدن


مترادف و متضاد

soap (اسم)
صابون

فرهنگ فارسی

جسمی برای شستشوی بدن وجامه، بعربی صابون
( اسم ) جسمی است که از ماده چربی ساخته می شود و آن را در شستشوی بدن و لباس به کار برند . توضیح صابونها مخلوطی از نمکهای سه اسید آلی یعنی اولئات پالمیتات و استارات سدیم هستند . برای تهیه صابون اسیدهای چربی دار را با سود سوز آور در دیگهای بزرگ - حرارت می دهند و پس از ۲۴ ساعت در قالبهای چوبی بزرگ وارد می کنند و سپس به شمشهای کوچکتر می برند و عاقبت بر اثر جریان هوای گرم خشک می کنند و به صورت قالبهای کوچک که علامت کارخانه روی آن نقش شده قالب می کنند . یا صابون سلطانی . صابونی بود از جنس پست وردی که به طرح یکسان می داده اند و به مناسبت پستی جنس کسی آن را نمی خریده .
صابی است در حالت رفع و در حالت نصبی و جری صابین خوانند

فرهنگ معین

[ یو. ] (اِ. ) محصولی است ساخته شده از نمک های پتاسیم و اسیدهای چرب که در ترکیب با آب ایجاد کف می کنند و از آن برای شستشوی لباس و بدن استفاده می شود. ، ~ کسی به تن کسی خوردن کنایه از: با آن کس سر و کار داشتن و خسارت و آسیب دیدن .

لغت نامه دهخدا

صابون . (اِخ ) ج ِ صابی در حالت رفع (به قرائت مردم مدینه ) و در حالت نصبی و جری صابین خوانند. رجوع به تاج العروس ، نهایة و تفسیر ابوالفتوح شود.


صابون. ( معرب ، اِ ) سابون است. گرم و خشک ، مفرح جسد، منضج ، ملین ، مدرّ و جالی است. ( منتهی الارب ). از مخترعات هرمس است ، و طریق ساختن او آن است که از قلی یک جزو و از آهک نصف او، نرم سائیده در ظرفی یا حوضی کرده با پنج مثل آن آب و تا دو ساعت بر هم زنند و باید سوراخی در بن ظرف باشد و مسدود کرده که بعد از ته نشین شدن ، سوراخ را باز کرده آب صافی به ظرف دیگر رود، و باز آب تازه ریخته بر هم زده و تکرار عمل کنند تا تندی در جرم او نماند، و آبها را جداگانه ضبط کرده ، و بقدر ده مثل آب اول روغن زیتون را بر روی آتش گذاشته بتدریج اول از آب آخر به خورد او دهند تا مجموع آبها تسقیه شود و مثل خمیر گردد، پس خشک کرده ریزه کنند و بعضی بجای روغن زیتون روغن دنبه و روغن کنجد و روغن قرطم و بیدانجیر و امثال آن میکنند، و بهترین همه اقسام قسم اول است. در آخر سیم گرم و خشک و مقطع و معفن و اَکّال و منضج و ملین أورام و جالی و حمول او مخرج جنین زنده و مرده و مُدِرّ حیض و در این امور مجرب است و ضماد او با مثل آن حنّا جهت درد زانو و عرق النسا و نمش و کلف. و با زیبق و سلیمانی جهت درد مفاصل مزمنه مجرب و با روغن گل سرخ جهت خشک کردن زخمهای سر اطفال و قروح شهدیه که بهر چند روز ازاله و تجدیدکنند، و با سرگین کبوتر و امثال آن جهت گشودن دمل وشستن موی با آن جهت رفع چرک و قمل و رشک ، و با لعابها جهت حکه و جرب و رفع آثار، نافع و شیاف او مسهل ورافع قولنج و مخرج کرم مقعد و مدرّ بول و شرب دو مثقال او تا چهار درهم کشنده به جراحت امعاء و احشا است. ( تحفه حکیم مؤمن ). معروف است و آن چیزی باشد که بدان جامه و امثال آن شویند و مسهل خلط خام است. ( برهان قاطع ). گرم و خشک بود در چهارم و مفرح اعضا بودو بحکم ، قولنج بگشاید، و مسهل خلط خام بود و چون شافه از وی به خود برگیرند ورمها را نضج دهد. و شریف گوید: چون در میان خرقه صوف نهند و حزاز و قوبا را بدان بمالند بحکم زایل کند، و اگر با هم چندِ آن نمک بیامیزند و در حمام بمالند حکه و جرب ریش شده را نافع بود. و اگر هم چندان حنا بیامیزند و بر زانو طلا کنند درد زانو ساکن کند و بر نمش طلا کردن زود زایل کند و چون طلا کنند بر ریشهاء شهدیه و هفت روز رها کنند پس به آب گرم بشویند هیچ دوا بهتر از این نبود. و چون دو درم از وی با هم چندِ آن باسلیقون و هم چند آن نوره ٔآب دیده بر ریش خضاب کنندو در حمام بعد از آن که شسته باشد پاک و نیم ساعت صبر کنند موی را سیاه کند و چون بر اورام بلغمی دشخوار نضج نهند با ادویه که موافق بود، نضج دهد. و چون بر اورام نهند با ادویه که گشاینده اورام بود، مانند حُرْف و سرگین کبوتر و اصل قثاءالحمار، فعل وی قوی گرداند، و بر سر جراحتها طلا کردن بگشاید، و آب وی اگر بخورند کشنده بود، نزدیک به خوردن نوره است و مداوای وی به قی کنند، به آب گرم و روغن کنجد و بعد از آن ، آبگوشت از مرغ و روغن بادام. ( اختیارات بدیعی ). از صناعت قدیمه است ، قیل وجد فی کتب هرمس و انه وحی و هو الاظهر. و بهترین نوع آن آن است که از زیت خالص و قلی پاکیزه و نوره پاک ساخته محکم بپزند و خشک کرده به وضع مخصوصی ببرند و آن را عراقی نامند، نه از آنجهت که در عراق سازند بلکه این صفت بر آن غلبه یافته و آن را در اعمال حلب وشام پزند و صابون مغربی آن است که نبریده و محکم نپخته باشند و مانند نشاسته پخته است. ( تذکره ضریر انطاکی ). در زبان عبری آن را بوریت گویند، و بمعنی پاک کننده باشد. در أرمیا 2:22 در میان صابون و نطرون تفاوت میگذارد. در ایام قدیم و حالیه آب یا خاکستر بعض از نباتات را از برای پاک کردن استعمال کرده و میکنند، نباتاتی که در شوره زار و نم»زارها میروید دارای نمک قلیا میباشد و در عمل شیشه گری و صابون سازی مستعمل است. خاکستر درخت صنوبر و برخی نباتات دیگر دارای نمک شوره هستند. مردمان سلف این املاح و قلیا را باروغن و دهنیات دیگر مخلوط کرده صابونی مایع ترتیب میدادند، و از برای شستن تن و لباس و تصفیه فلزات نیز استعمال میکردند. صابون منجمدی که فعلاً در فلسطین فراوان است در قدیم الایام در نزد مصریان و اغلب قدماءمعروف نبود... ( قاموس کتاب مقدس ص 553 ). و در طب صابون هایی بکار است که هر یک بنام جزء عامل آن بدان نام مشهور است : صابون گوگرد. صابون سوبلیمه. صابون قطران. صابون گلسیرین و غیره : و این شهر ترمذ بارگه ختلان و چغانیان است و از وی صابون نیک و بوریای سبز و بادبیزن خیزد. ( حدود العالم ص 66 ). و از او [از بست ] کرباس و صابون خیزد. ( حدود العالم ص 63 ).

صابون . (معرب ، اِ) سابون است . گرم و خشک ، مفرح جسد، منضج ، ملین ، مدرّ و جالی است . (منتهی الارب ). از مخترعات هرمس است ، و طریق ساختن او آن است که از قلی یک جزو و از آهک نصف او، نرم سائیده در ظرفی یا حوضی کرده با پنج مثل آن آب و تا دو ساعت بر هم زنند و باید سوراخی در بن ظرف باشد و مسدود کرده که بعد از ته نشین شدن ، سوراخ را باز کرده آب صافی به ظرف دیگر رود، و باز آب تازه ریخته بر هم زده و تکرار عمل کنند تا تندی در جرم او نماند، و آبها را جداگانه ضبط کرده ، و بقدر ده مثل آب اول روغن زیتون را بر روی آتش گذاشته بتدریج اول از آب آخر به خورد او دهند تا مجموع آبها تسقیه شود و مثل خمیر گردد، پس خشک کرده ریزه کنند و بعضی بجای روغن زیتون روغن دنبه و روغن کنجد و روغن قرطم و بیدانجیر و امثال آن میکنند، و بهترین همه ٔ اقسام قسم اول است . در آخر سیم گرم و خشک و مقطع و معفن و اَکّال و منضج و ملین أورام و جالی و حمول او مخرج جنین زنده و مرده و مُدِرّ حیض و در این امور مجرب است و ضماد او با مثل آن حنّا جهت درد زانو و عرق النسا و نمش و کلف . و با زیبق و سلیمانی جهت درد مفاصل مزمنه مجرب و با روغن گل سرخ جهت خشک کردن زخمهای سر اطفال و قروح شهدیه که بهر چند روز ازاله و تجدیدکنند، و با سرگین کبوتر و امثال آن جهت گشودن دمل وشستن موی با آن جهت رفع چرک و قمل و رشک ، و با لعابها جهت حکه و جرب و رفع آثار، نافع و شیاف او مسهل ورافع قولنج و مخرج کرم مقعد و مدرّ بول و شرب دو مثقال او تا چهار درهم کشنده به جراحت امعاء و احشا است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). معروف است و آن چیزی باشد که بدان جامه و امثال آن شویند و مسهل خلط خام است . (برهان قاطع). گرم و خشک بود در چهارم و مفرح اعضا بودو بحکم ، قولنج بگشاید، و مسهل خلط خام بود و چون شافه از وی به خود برگیرند ورمها را نضج دهد. و شریف گوید: چون در میان خرقه ٔ صوف نهند و حزاز و قوبا را بدان بمالند بحکم زایل کند، و اگر با هم چندِ آن نمک بیامیزند و در حمام بمالند حکه و جرب ریش شده را نافع بود. و اگر هم چندان حنا بیامیزند و بر زانو طلا کنند درد زانو ساکن کند و بر نمش طلا کردن زود زایل کند و چون طلا کنند بر ریشهاء شهدیه و هفت روز رها کنند پس به آب گرم بشویند هیچ دوا بهتر از این نبود. و چون دو درم از وی با هم چندِ آن باسلیقون و هم چند آن نوره ٔآب دیده بر ریش خضاب کنندو در حمام بعد از آن که شسته باشد پاک و نیم ساعت صبر کنند موی را سیاه کند و چون بر اورام بلغمی دشخوار نضج نهند با ادویه که موافق بود، نضج دهد. و چون بر اورام نهند با ادویه که گشاینده ٔ اورام بود، مانند حُرْف و سرگین کبوتر و اصل قثاءالحمار، فعل وی قوی گرداند، و بر سر جراحتها طلا کردن بگشاید، و آب وی اگر بخورند کشنده بود، نزدیک به خوردن نوره است و مداوای وی به قی کنند، به آب گرم و روغن کنجد و بعد از آن ، آبگوشت از مرغ و روغن بادام . (اختیارات بدیعی ). از صناعت قدیمه است ، قیل وجد فی کتب هرمس و انه وحی و هو الاظهر. و بهترین نوع آن آن است که از زیت خالص و قلی پاکیزه و نوره ٔ پاک ساخته محکم بپزند و خشک کرده به وضع مخصوصی ببرند و آن را عراقی نامند، نه از آنجهت که در عراق سازند بلکه این صفت بر آن غلبه یافته و آن را در اعمال حلب وشام پزند و صابون مغربی آن است که نبریده و محکم نپخته باشند و مانند نشاسته ٔ پخته است . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). در زبان عبری آن را بوریت گویند، و بمعنی پاک کننده باشد. در أرمیا 2:22 در میان صابون و نطرون تفاوت میگذارد. در ایام قدیم و حالیه آب یا خاکستر بعض از نباتات را از برای پاک کردن استعمال کرده و میکنند، نباتاتی که در شوره زار و نم»زارها میروید دارای نمک قلیا میباشد و در عمل شیشه گری و صابون سازی مستعمل است . خاکستر درخت صنوبر و برخی نباتات دیگر دارای نمک شوره هستند. مردمان سلف این املاح و قلیا را باروغن و دهنیات دیگر مخلوط کرده صابونی مایع ترتیب میدادند، و از برای شستن تن و لباس و تصفیه ٔ فلزات نیز استعمال میکردند. صابون منجمدی که فعلاً در فلسطین فراوان است در قدیم الایام در نزد مصریان و اغلب قدماءمعروف نبود... (قاموس کتاب مقدس ص 553). و در طب صابون هایی بکار است که هر یک بنام جزء عامل آن بدان نام مشهور است : صابون گوگرد. صابون سوبلیمه . صابون قطران . صابون گلسیرین و غیره : و این شهر ترمذ بارگه ختلان و چغانیان است و از وی صابون نیک و بوریای سبز و بادبیزن خیزد. (حدود العالم ص 66). و از او [از بست ] کرباس و صابون خیزد. (حدود العالم ص 63).
گویی بطّ سپید جامه به صابون زده ست
کبک دری ساقها در قدح خون زده ست .

منوچهری .


توبه کن از هربدی که بر تنت و دین
جانْت چو پیراهن است و توبه چو صابون .

ناصرخسرو.


به صابون دین شوی مر جانْت را
بیاموز کاین بس نکو گازری است .

ناصرخسرو.


دل ز بدیها به دین بشوی ازیراک
پاک شود دل به دین چوجامه به صابون .

ناصرخسرو.


جامه به صابون شده ست پاک و خرد
جامه ٔ جان را بزرگ صابون شد.

ناصرخسرو.


جان به صابون خرد بایدت شستن کاین جسد
تیره ماند گر مر او را جمله در صابون کنی .

ناصرخسرو.


باهجو تو من مدح نیامیزم ازیرا
بقال نیامیزد صابون به شکر بر.

سوزنی .


به وفا جمع را چو صابون باش
نیست گردی چو گردها شویی .

خاقانی .


قرصه ٔ خورشید که صابون تست
شوخ گن جامه ٔ پرخون تست .

نظامی .


قرص خورشید در این طشت فلک صابونی است
که از او جامه ٔ ارواح مطهر گردد.

نظام قاری .


جهان که شست به صابون مهر جامه ٔ چرخ
چه رشک میبرد از رختهای گازر ما.

نظام قاری .


در عین چرک و چربی رختم ز دست صابون
گه کف زنانْست بر سر گه پای مانده در گل .

نظام قاری .


جانم از تن چو تن ز جان شده کاهان
صابون از جامه کاست ، جامه ز صابون .

ادیب نیشابوری .


و صابونهای معروف ایران در آشتیان ، یزد، اطراف تهران ، قم ، اسپاهان تهیه میشود. اخیراً هم کارخانه ٔ صابون پزی در تهران ، تبریز، اسپاهان دایر شده . (جغرافیای اقتصادی کیهان ص 218).
- جاصابونی ؛ ظرفی است که در آن صابون نهند.
- حلوای صابونی ؛ روغنجوش . زُلنبع. مشخته . مشاش .نوعی از حلواست که با عسل و نشاسته و در بعض جاها با دوشاب و روغن کنجد کنند : و اغلب حلواهاءنیکو چون هاشمی و صابونی و لوزینه ... نهادند. (نوروزنامه ص 13).
نه هر بیرون که بینندی درونش همچنان باشد
بسا حلوای صابونی که زهرش در میان باشد.

سعدی (مفردات ).


کند وعده مرا یک دم به ذوق وصلتش دلبر
زهی حلوای صابونی ، زهی پالوده ٔ شکّر.

؟


- صابون او به جامه ٔ کسی خوردن ؛ زیان و آسیبش بدو رسیدن : صابونش به جامه ٔ همه خورده است ؛ همه کس را فریفته است . به همه زیان رسانیده است . نظیر: تل پاک نگذاشته . (امثال و حکم ).
- صابون به پای (زیر پای ) کسی مالیدن ؛ او را فریفتن .
- صابون رَقّی ؛ صابون عراقی است که در قریه ٔ رَقّة از اعمال شام سازند و آن مصنوع از زیت و پیه است . (فهرست مخزن الادویة ص 26).

فرهنگ عمید

جسمی مرکب از سود، پتاس، روغن نباتی، یا مادۀ چربی دار دیگر که برای شستشوی بدن و جامه به کار می رود.

دانشنامه عمومی

صابون، در شیمی، نمک یک اسید چرب است. صابون عمدتاً برای شست وشو، حمام کردن و پاکیزگی استفاده می شود، ولی در ریسیدن پارچه هم از صابون استفاده می گردد و جزء مهمی از روان سازها است. به ترکیب صابون با روغن به صورت نسبتاً جامد «گریس» گفته می شود. صابون های تمیزکاری و تطهیر عمدتاً از جمع آوری روغن ها و چربی های گیاهی و حیوانی با محلول شدید سود سوز آور(sodium hydroxide)به دست می آیند. چربی ها و روغن ها ترکیبی از تری گلیسریدها هستند: سه مولکول اسید چرب به یک مولکول گلیسرول متصل شده است.صابون ها، با ایجاد امولسیون پایدار ولی ناهمگن از چرکها که چربی اند، باعث ایجاد یک کلوئید امولسیون و در نتیجه اتصال مولکول های صابون به چربی ها از بخش آلکیل (زنجیره بلند کربنی) و اتصال صابون از سرقطبی خودبه مولکول های آب باعث شسته شدن چربی ها می شوند. (قسمت باردار صابون، چربی ها را در آب پخش می کند و با آب، که «قطبی» است، جاذبه برقرار می نماید و قسمت هیدروکربنی هم با چربی ها جاذبه ایجاد می کند)
به احتمال زیاد، صابون را اولین بار مصریان باستان در درهٔ نیل ساختند. در حدود ۶۰۰ سال پیش از میلاد، ملوانان فینیقی ها، فن صابون سازی (یا صابون پزی) را به سواحل مدیترانه بردند. در قرن اول میلادی، بهترین صابون از چربی بز و خاکسترهای به دست آمده از سوزاندن چوب «درخت آلش» به دست می آمد. تا پایان قرن هجدهم، صابون را از چربی حیوانی و خاکستر چوب تهیه می کردند. در همان هنگام، معلوم شد که می توان به جای خاکستر چوب، از سود سوزآور، که قلیای حاصل از نمک معمولی است، استفاده کرد. در همین زمان، روغن های گیاهی نظیر روغن زیتون، روغن نخل، روغن نارگیل، روغن کنجد و روغن سویا جانشین چربی های حیوانی شدند.
در ایران از حدود ۱۵۰ سال پیش شهر مراغه به عنوان مرکز مهم صابون پزی شناخته می شود. در برخی کشورها نظیر ترکیه فروش صابونهایی با رنگ و بوی خاص (فانتزی) به توریست ها معمول است
۱-روش ناپیوسته:یکی از روش های قدیمی تولید صابون می باشد که در واحدهای تولیدی با ظرفیت نسبتاً کم و برای تولید محصولات خاص مورد استفاده قرار می گیرد.ماده اولیه اصلی مورد استفاده در تولید صابون شامل انواع چربی ها بوده که می تواند منشأ حیوانی (مانند تالو) یا گیاهی (مانند روغن پالم و نارگیل) داشته باشد. حدود ۷۵ درصد از کل چربی مصرفی در صنایع صابون سازی دنیا را تالو (Tallow) تشکیل می دهد که دارای منشأ حیوانی است. این ماده شامل مخلوطی از گلیسیرین ها بوده و از چربی های جامد که به وسیله بخار پالایش شده است، به دست می آید.در این روش اسید چرب درون مخزن ریخته شده و توسط سدیم هیدروکسید (صابون جامد) یا پتاسیم هیدروکسید (صابون مایع)، خنثی می شود.۲-روش پیوسته:امروزه با پیشرفت تکنولوژی، تولید صابون بیشتر به صورت پیوشته انجام می گیرد. در این روش ابتدا چربی توسط آب در دما و فشار بالا هیدرولیز می شود و تولید اسید چرب و گلیسیرین می نماید. اسید چرب به دست آمده، توسط محلول سدیم هیدروکسید (محلول سود) خنثی شده و صابون تشکیل می شود.همهٔ صابون های دستشویی با اضافه کردن روغن نباتی یا چربی حیوانی (عمدتاً دنبه و پیه) به یک قلیای قوی ساخته می شوند. این کار در دما و فشار بالا صورت می گیرد. آنچه حاصل می شود، صابون و مادهٔ دیگری به نام گلیسیرین یا گلیسرول است. گلیسیرین را با یک محلول غلیظ نمک جدا می کنند. سپس صابون مذاب را در دستگاه همزن می ریزند. در آنجا عطر و مواد نگهدارنده یا رنگ به آن اضافه می کنند. بالاخره صابون مذاب را سرد می کنند و در اندازهٔ معین قالب گیری می کنند یا بُرش می دهند.

دست اشنان.


دانشنامه آزاد فارسی

صابون (soap)
مخلوطی از نمک های سدیم حاصل از انواع اسیدهای چرب، ازجمله اسید پالمیتیک، اسید استئاریک، و اسید اولئیک. صابون براثر واکنش هیدروکسید سدیم (سودسوزآور) یا هیدروکسید پتاسیم (پتاس سوزآور) با چربی حیوانات یا چربی هایی با منشأ گیاهی به دست می آید. صابون مادۀ شوینده ای است که چرک و آلودگی و چربی را با آب ازبین می برد. رومیان با مخلوطی از ماسه و روغن شست و شو می کردند، ولی جالینوس در قرن ۲م نام مواد قلیائی را که برای شست وشوی بدن از آن استفاده می شد، صابون نامید. صابون واژه ای لاتینی است که از آن زبان وارد زبان عربی و فارسی شده است. در ایران در گذشته خاکستر چوب و پیه همراه با آب برای شست و شو به کار می رفت. این خاکستر که حاوی مواد قلیایی بود از سوزاندن برخی گیاهان مانند اُشنان به دست می آمد و به آن شَخار می گفتند. از گیاه چوبک هم برای شست و شو و پاک کردن چرک و چربی استفاده می شد. نیز← چوبک

فرهنگ فارسی ساره

کَفزا


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صابون، از مواد شوینده است.
از احکام مرتبط با آن به مناسبت در باب هایی چون طهارت و نکاح سخن گفته اند.
احکام مرتبط
موادی چون صابون که قابل فشردن نیستند، در صورت نجس شدن، چنانچه نجاست به درون آن ها نفوذ نکرده باشد، با شستن با آب کثیر همچون کر و جاری ، پاک می شوند و اگر با آب قلیل شسته شوند، در پاک شدن آن ها اختلاف است. اما اگر نجاست به درون آن ها نفوذ کرده باشد، آیا با فرو بردن آن ها در آب و نفوذ آب پاک به درون آنها، پاک می شوند یا نه؟ مسئله اختلافی است ظرفی که با ولوغ سگ نجس شده است، بنابر قول مشهور ، ابتدا باید خاک مالی و سپس دو بار با آب شسته شود. در صورت یافت نشدن خاک ، برخی شستن با صابون و مانند آن را به جای خاک کافی دانسته اند لیکن بسیاری غیر خاک را کافی ندانسته اند از نفقه واجب زن بر شوهر ، تهیه وسایل نظافت و بهداشت او همچون صابون است

پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری با تلفظ
صاوون. ساوین. صاوین

Savon. savin

این واژه در یونانی سپون sapon در لاتین سپو sapo در فرانسه سون savon در انگلیسی سوئاپ soap بوده و نگارش آن سابون است.

در پارسی " برهو barho " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .

در باره تاریخ سابون ( صابون ) در متن های آلمانی چیزهای گوناگونی نوشته اند. ۳۰۰۰ هزار سال پیش از میلاد سومری ها که قوم ایرانی* بودنند ( *براساس نوشته دکتر جهانشاه درخشانی از دانشگاه ایروان ارمنستان ) سابون درست کردنند که از خاکستر چوب که قلیایی است و چربی تشکیل می شد. در آزمایشگاه شیمی [یکی از دانشگاههای آلمان] ما دانشجویان با این روش سابون درست کردیم. دو قرن پس از میلاد رومی ها از سابون برای شستشوی بدن خود استفاده کردنند. در قرن هفتم پس از میلاد اعراب نمک های قلیایی و چربی را با هم مخلوط می کردنند و آنقدر با آب آنرا می پختند تا سفت شود. این روش را عربهای سوریه بکار می برند و به این خاطر سابون حلب معروف است و چون برای شستن پوست بدن و موی سر خوب است آنرا گرانقیمت می فروشند. Savon de Marseille یا سابون مارسه از کارخانه Marius Farbre که در فرانسه تولید می شود و آنهم بسیار قیمتی است از سابون حلب سر چشمه می گیرد یا بهتر بگوییم از سوریه یاد گرفته اند. در سوریه از روغن زیتون و Lorbeer درست می کنند ولی این روغن در اروپا استفاده نمی شود. Plinius درکتاب خود به نامNaturalis Historia می نویسد که Gallier ترکیبی از گچ و خاکستر را استفاده می کرد تا موهای خود را به رنگ قرمز در آورد این سابون به عنوان یک ژل برای سر بکار می رفت. پس از سال ۱۳۷۱ میلادی که نمک پتاسیم از خاکستر چوب بوسیله Crescas Davin بدست آمدکه خود سابون ساز بود از این نمک به جای خاکستر استفاده شد. سابون های سنتی ایران در شهر های بروجرد رودبار, مراغه, تهران و تبریز درست می شود که چربی آن از گاو و گوسفند است آنرا با سود سوز آور ترکیب می کنند و تا ۲۴ ساعت آنرا می پزند و در قالبهای بزرگ می ریزند سپس آنرا می برند و در آفتاب خشک می کنند. این سابون ها برای سر و بدن بسیار مفید است. از شامپو نباید برای شستن موی سر استفاده کرد چون همه اش ماده شیمیایی است و به پوست سر آسیب می رساند.

کمی در باره فرآوردن سابون ( صابون ) :
Ludwig XIV یا لودویگ چهاردم کمک کرد تا تولید سابون به شکوفایی خود برسد. او بهترین سابون سازها را به محل زندگی خود آورد. در پایان قرن ۱۷ میلادی که مردم به پاکیزگی زیاد توجه می کردنند. یک سابون با ارزش میبایستی دستکم از ۷۲٪ روغن مرغوب درست شده باشد. شیمی دان فرانسوی به نام Nicolas Leblanc در سال ۱۷۹۲ میلادی به روش شیمیایی NAOH ( تیز آب ) بدست آورد و این باعث شد که سابون سازان بتوانند به صورت بسیار انبوه این ماده پاک کننده را تولید کنند. با آغاز قرن ۱۹ میلادی مردم خیلی زیاد به پاکیزگی توجه کردند و این باعث تولید به روش صنعتی سابون شد. در آلمان یک قالب ۱۵۰ گرمی سابون که به روش صنعتی و از چربی خوک و روغن پالم درست می کنند, در سوپرمارکتهای زنجیره ایی می شود تا ۴۰ یورو - سنت خرید. تک و توکی هم سابون سازان سنتی هستند که هر ۱۰۰ گرم آنرا ۶ یورو می فروشند. با این نوع سابون می شود موی سر را هم شست و مانند سابونهای سنتی ایران از ریزش مو جلو گیری می کند و ریشه موها را تقویت می کند. در شامپو مواد شیمیایی نفتی و از جمله سولفات هست که به موی سر آسیب می رساند. اینکه سابون چه کیفتی باید داشته باشد بسته به نوع روغنی که برای ساخت آن می شود و در سد ( در صد ) ماده کف کننده دارد. ماده کف کنند در سابون روغن نارگیل یا روغن پالم است که روغن نارگیل خیلی بهتر است. دیگر اینکه مقدارSodium hydroxide که در چربی یا روغن ریخته می شود نقش بسیار اساسی را بازی می کند. اگر زیاد ریخته شود سابون بسیار تیز می شود و پوست را می سوزاند. باید به آن اندازه ریخت که ۱۰ تا ۱۵٪ چربی به سابون تبدیل نشود در زیر یک مثال می نویسم:
اگر بخواهیم سابونی درست کنیم که ۳۵۰۰ گرم آن از کره کاکائو ( که گران است ) و ۱۳۲۰ گرم آن از روغن نارگیل درست شده باشد چه اندازه باید سود سوز آور یا NAOH بریزیم؟ هر روغنی یک ضریب دارد برای کره کاکائو 0, 1380 و برای روغن نارگیل 0, 1830 است.
3500g. 0, 1380=483g NAOH //برای روغن نارگیل 1320g. 0, 1830=241g NAOH //جمع آن می شود 724 گرم که رقم اعشار آنرا حساب نمی کنیم. این مقدار برای ۱۰۰٪ سابون شدن یا Saponification است ما می خواهیم ۹۰٪ سابون داشته باشیم که به پوست آسیب نرسد پس
724g NAOH. 90%=651, 6g NAOH رقم اعشار را حساب نمی کنیم. چون سود سوز آور به شکل نمک است باید آنرا با آب مخلوط کنیم *** باید توجه شود که هیچگاه آب را روی NAOH نریزیم چون انفجار رخ می دهد و روی صورت و بدن می ریزد. همیشه باید با احتیاط و زدن عینک حفاظ و پوشیدن دستکش و روپوش NAOH را به آب مقطر اضافه کرد که گرمای آن تا ۹۵ درجه سلسیوس می رسد و گاز آزاد می شود که باید ماسک هم زد.
اینکه چقدر آب باید ریخت به این روش حساب می شود: 651g NAOH تقسیم بر 0, 3 می شود 2170g آب آنگاه آنرا با چربی باید مخلوط کرد و با مخروط کن دستی به آرامی مخروط کرد تا مانند ماست سفت شود. پس از آن می شود آنرا در قالب ریخت و ۲۴ ساعت گذاشت تا سفت شود و آنرا برید. این روش درست کردن سابون سرد است که کیفیت ندارد. بهتر است آنرا با آب مقطر تا ۷۵٪ حجم آن آب ریخت و آنقدر پخت تا سفت شود و آنگاه آنرا توی قالب ریخت این سابون دارای کیفیت بسیار عالی است و مدت چندین سال می شود آنرا نگه داری کرد و هر قالب آن ۱۰ یورو ارزش دارد!

طایفه ی عمله قشقایی . . . . . . . امله . . . امل در تورکی آرزو. . . . . . اور آباد ( عور آباد ) . . . . . . . . ابهر ( عبهر ) . . . . . اوقاپ ( عقاب ) . . . . . شمع ( شام ) . . . . . . . . . . عاشق ( آشیق از فعل آشماق، او کی حدین آشیب مثلا سئودادا ) عین مخصوص عربی دی تورکی ده عین یوخدی. . . . . . . روستای بابا طاهر عریان ( اوریان بر وزن دریان ( شبستر ) ) معلون رضاپالانی، در پی تحریف نامهای تورکی دستور داده نامهای تورکی را با حروف مخصوص عربی ( ح. ع. ث. ص. ض. ذ. ط. ظ ) بنویسند. تا ما تورکها شاش باش بمانیم. این حروف مخصوص زبان عربی است. و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. . . . امل در تورکیه اسم دخترانه به معنای آرزو و هد ف است. . . . . . . . . . . . صابون=سابین ( فعل سابیدن فارسی از آن گرفته شده است.

وسیله ای که برای شست و شو دستها یا پاکیزه و منزه کردن بدن استفاده میشود
چیزی است که برای شست و شوی لباس ها هم به کار میرود و معادل انگلیسی آن[Soap]است

صابون : تحریف سابان به معنای سابنده فارسی در اصطلاح چهارمحالی کیسه کشیدن به بدن و شستن آنرا سویدن یا سابیدن می گفتند که این کلمه ریشه در باستان دارد و در انگلیسی ساب تلفظ می شود که با کلمه فارسی صابون از یک ریشه است.

واژه ای پارسی از ریشه ی ساب. ساباندن:سابان مانند تاباندن و تابان. سابان کم کم سابون تلفظ شده مانند نان که نون یا خانه که خونه تلفظ می شه برای راحتی بیشتر. شوربختانه بسیاری از واژگان پارسی با حروف اربی نوشته شده اند. این اشتباه عمدی یا سهوی باعث شده انگلهای پارسی ستیز واژگان پارسی را از آن خود بنامند. برای نمونه سایه نخست با ت تانیث اربی نوشته شده سپس به سایت و کم کم به ساعت تبدیل شده ریشه ی پارسی دارد. همانگونه که می دانید نیاکانمان زمان را از روی جابجایی و بلندای سایه اندازه گیری می کرده اند. زبان پارسی دومین زبان کلاسیک دنیاست و هزاران هزار بن واژه ی زایا دارد و هیچ نیازی به وام گیری از زبانهای بی بته و بی اصالت و جعلی مانند ترکی ندارد.


ریشه واژه سابون از سابیدن پارسی هست، این را به برخی پان ترکها بگویم ک بیشتر واژگان پارسی ک میگویند از ترکی هست دروغی بزرگ است میدانید چرا چون اینها از زبان پهلوی گرفته شده و در پهلوی به ریخت دیگری نوشته میشده برای نمونه دم ک گفتند از دمپاق ترکی بوده در پهلوی تم بوده سپس واک ت به د بنگردانده شده ، پس دمپاق شما باید تمپاق بوده باشد خخخ بس کنید و برای زبان بی مایه و ناتوان ترکی آبروی بیهوده نسازید ، ترکی چهل درصد واژگانش از آن خودشه دیگر واژگان پارسی و تازی هستند

در زبان کردی
صاوان می گویند


کلمات دیگر: