کلمه جو
صفحه اصلی

نظافت


مترادف نظافت : پاک سازی، پاکی، پاکیزگی، تمیزی، تنظیف، طهارت

متضاد نظافت : کثافت

برابر پارسی : پاکیزگی، پاکیزه کردن، رفت و روب

فارسی به انگلیسی

cleanliness, cleanness, hygiene

cleanliness


مترادف و متضاد

پاک‌سازی، پاکی، پاکیزگی، تمیزی، تنظیف، طهارت ≠ کثافت


فرهنگ فارسی

نظیف بودن، پاک بودن ازچرک وپلیدی، پاکی وپاکیزگی
۱ - ( مصدر ) پاک بودن ازچرک وپلیدی . ۲ - (اسم ) پاکیزگی تمیزی. یا نظافت عرض . آبرومندی عفت: مشاهدت کند چگونه پادشاهست بلطافت سخن و ذلاقت زبان و نظافت عرض آراسته . توضیح در تداول بکسر اول تلفظ کنند .

فرهنگ معین

(نَ فَ ) [ ع . نظافة ] (اِمص . ) پاکیزگی ، تمیزی .

لغت نامه دهخدا

نظافت. [ ن َ ف َ ]( ع اِمص ) پاکیزگی. ( بحر الجواهر ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). پاکی. ( ناظم الاطباء ). مقابل قذارت. ( یادداشت مؤلف ). نظافة. رجوع به نظافة شود.
- نظافت دادن ؛ پاک و پاکیزه کردن. رفت و روب کردن :
همه به سجده نظافت دهد مساجد را
بلی منظف مسجد بود دم روباه.
خاقانی.
- نظافت کردن ؛ در تداول ، نظافت دادن. پاک و پاکیزه کردن.

نظافة. [ ن َ ف َ ]( ع اِمص ) پاکیزگی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نقاوة. ( متن اللغة ). نظافت. رجوع به نظافت شود. || ( مص ) پاک شدن. ( دهار ). پاکیزه گردیدن و نظیف شدن. ( از ناظم الاطباء ). پاک و پاکیزه شدن از چرک و آلودگی و تمیز شدن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ).

نظافت . [ ن َ ف َ ](ع اِمص ) پاکیزگی . (بحر الجواهر) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). پاکی . (ناظم الاطباء). مقابل قذارت . (یادداشت مؤلف ). نظافة. رجوع به نظافة شود.
- نظافت دادن ؛ پاک و پاکیزه کردن . رفت و روب کردن :
همه به سجده نظافت دهد مساجد را
بلی منظف مسجد بود دم روباه .

خاقانی .


- نظافت کردن ؛ در تداول ، نظافت دادن . پاک و پاکیزه کردن .

فرهنگ عمید

نظیف بودن، پاک بودن از چرک و پلیدی، پاکی، پاکیزگی.

فرهنگ فارسی ساره

پاکیزگ


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نظافت در اسلام دارای اهمیت فراوانی است که از جمله نظافت بدن، نظافت مو، نظافت دهان و...می باشد. و روایات زیادی هم در مورد آن ذکر شده است.
از این نظر که مسلمان دوست می دارد با مردم معاشرت کند و با آنان آمیزش داشته باشد، به نظافت بدن و لباسش می رسد زیرا لباس نظیف غم و اندوه را از بین می برد، طهارت برای نماز نیز هست، لباس پاکیزه موجب خواری و ذلت دشمن می گردد، مسلمان برای برادر مسلمانش لباس های خوبش را می پوشد، همان گونه که دوست دارد افراد بیگانه او را در قیافه ای نیک مشاهده کنند. مسلمان از قذارت و کثافت به دور است زیرا بنده چرک و کثیف بد بنده ای است، بلکه در نظافت و پاکیزگی می کوشد که این خود از ایمان محسوب می گردد و خداوند پاکیزگان را دوست می دارد.
نظافت بدن
مسلمان بدنش را از چرک پاک می کند، به هنگامی که داخل حمام می شود لنگ می بندد، عورتش را حفظ می کند، به عورت دیگران نگاه نمی کند، با لنگ صورتش را خشک نمی کند که طراوت صورت را از بین می برد، هنگامی به حمام می رود که شکمش پر از غذا نباشد زیرا موجب ضعف بدن می گردد، در حمام به پشت نمی خوابد که موجب آب شدن پیه کلیه ها است، در حمام آب سرد نمی نوشد که موجب فساد معده است.موهای زیر بغل و پشت عورت را با نوره از بین می برد که موجب پاکیزگی بدن، طرد میکرب های مضر، امنیت از بیماری ها و از بین رفتن فقر است. و ازاله این موها را بیش از چهل روز تاخیر نمی اندازد زیرا این سنت است. سر را با سدر می شوید که موجب جلب روزی و از بین بردن وسوسه های شیطان است.
نظافت مو
موی سپید نور است و خضاب و رنگ، سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم)، خضاب با رنگ مشکی موجب محبت همسران و ترس در قلوب دشمنان می باشد. محاسن را با شانه، شانه می کند که موجب از بین رفتن ضعف بدن و استحکام دندان ها است، بلندی موی سر وبا را از بین می برد، روزی را زیاد می کند و بر قدرت آمیزش جنسی می افزاید، گرچه تراشیدن آن موجب ازدیاد زیبائی، جلای چشم و استراحت بدن می شود. مسلمان اگر موی گذاشت باید در شستشو و شانه آن بکوشد و آن را تمیز نگهدارد که موی خوب از کسوت و پوشش خداوند است.
مسواک و فوائد آن
...

واژه نامه بختیاریکا

جِک و جارو؛ رُفتِن

پیشنهاد کاربران

زدایش

جاروب - جاروفت - درروفت - درروب


واژه فـتن ( فت=حال ـَن=پسوند کنشمندی ) به ماناکِ هالت ساخته شده از فت به ماناک هال و وضع که در واژگان لتافت/لیتاپت ( لطافت ) و نزافت ( نظافت ) و بارفتن ( بار=باریک، بارفتن=ظریف - نازک ) به کار رفته است. فت در سنسکریت به شکل پسوند पद pada به ماناک وضعیت آمده است.


کلمات دیگر: