فرهنگ فارسی ساره

<hr> مترادف ثابت : استوار، برقرار، پابرجا، پادار، پایدار، قائم، قرص، محکم، مستقر، مقاوم، باقی، دایم، لایتغیر، قطعی، محرز، محقق، مدلل، مسلم، یقین، واثق، جایگزین، بی حرکت، جایگیر <hr> متضاد ثابت : متحرک <hr> برابر پارسی : استوار، سخت، پایدار، پایا، ایستا، بادوام، پابرجا

مترادف ثابت : استوار، برقرار، پابرجا، پادار، پایدار، قائم، قرص، محکم، مستقر، مقاوم، باقی، دایم، لایتغیر، قطعی، محرز، محقق، مدلل، مسلم، یقین، واثق، جایگزین، بی حرکت، جایگیر متضاد ثابت : متحرک برابر پارسی : استوار، سخت، پایدار، پایا، ایستا، بادوام، پابرجا

ثابت

<hr> برابر پارسی : سوم، سوم آنکه | ( ثالثاً ) سوم این که، سوم

برابر پارسی : سوم، سوم آنکه | ( ثالثاً ) سوم این که، سوم

ثالثا

<hr> برابر پارسی : دوم، دوم آنکه، دیگر بار | ( ثانیاً ) دوم این که، دوم

برابر پارسی : دوم، دوم آنکه، دیگر بار | ( ثانیاً ) دوم این که، دوم

ثانیا

<hr> مترادف ثانیه : آن، دم، طرفه العین، لحظه، لمحه <hr> برابر پارسی : دمک، دُوُمک، دَمک

مترادف ثانیه : آن، دم، طرفه العین، لحظه، لمحه برابر پارسی : دمک، دُوُمک، دَمک

ثانیه

<hr> برابر پارسی : دمک شمار

ثانیه شمار

<hr> مترادف ثبات : آرام، استحکام، استقامت، استقرار، استواری، پابرجایی، پایداری، دوام، سکون، وقار | ثبت کننده، ضباط، کاتب، محرر <hr> متضاد ثبات : ناپایداری | <hr> برابر پارسی : پایداری، پا برجایی، استواری، آرامش، پای داری، پایستگی

مترادف ثبات : آرام، استحکام، استقامت، استقرار، استواری، پابرجایی، پایداری، دوام، سکون، وقار | ثبت کننده، ضباط، کاتب، محرر متضاد ثبات : ناپایداری | برابر پارسی : پایداری، پا برجایی، استواری، آرامش، پای داری، پایستگی

ثبات

<hr> مترادف ثبت : درج، ضبط، مرقوم، مندرج، کتابت، نگارش <hr> برابر پارسی : رونویس، پایستگی، نگارش

مترادف ثبت : درج، ضبط، مرقوم، مندرج، کتابت، نگارش برابر پارسی : رونویس، پایستگی، نگارش

ثبت

<hr> برابر پارسی : زاد نگاری

برابر پارسی : زاد نگاری

ثبت احوال

<hr> مترادف ثبت نام : اسم نویسی، نام نویسی <hr> برابر پارسی : نام نویسی

مترادف ثبت نام : اسم نویسی، نام نویسی برابر پارسی : نام نویسی

ثبت نام

<hr> برابر پارسی : نام نویسی کردم

برابر پارسی : نام نویسی کردم

ثبت نام کردم

<hr> برابر پارسی : شناخته شده

برابر پارسی : شناخته شده

ثبتی

<hr> مترادف ثروت : تمکن، تمول، دارایی، دولت، غنا، مال، مکنت، ملک، منال، نعمت، نوا، هستی <hr> برابر پارسی : دارایی، توانایی، سرمایه

مترادف ثروت : تمکن، تمول، دارایی، دولت، غنا، مال، مکنت، ملک، منال، نعمت، نوا، هستی برابر پارسی : دارایی، توانایی، سرمایه

ثروت

<hr> مترادف ثقل : بارسنگینی، سنگینی، گرانی، ورز، وزن، دشواری، سختی <hr> متضاد ثقل : سبکی <hr> برابر پارسی : سنگینی، گرانی

مترادف ثقل : بارسنگینی، سنگینی، گرانی، ورز، وزن، دشواری، سختی متضاد ثقل : سبکی برابر پارسی : سنگینی، گرانی

ثقل

<hr> مترادف ثقیل : سنگین، گران، وزین، هوار، دیرهضم، ناگوار، ناخوشایند <hr> متضاد ثقیل : سبک، خوش گوار، خوشایند <hr> برابر پارسی : سنگین، گرانبار

مترادف ثقیل : سنگین، گران، وزین، هوار، دیرهضم، ناگوار، ناخوشایند متضاد ثقیل : سبک، خوش گوار، خوشایند برابر پارسی : سنگین، گرانبار

ثقیل

<hr> مترادف ثمر بخش : اثربخش، عامل، کارگر، موثر <hr> متضاد ثمر بخش : بی اثر <hr> برابر پارسی : سودآور، سودمند

مترادف ثمر بخش : اثربخش، عامل، کارگر، موثر متضاد ثمر بخش : بی اثر برابر پارسی : سودآور، سودمند

ثمر بخش

<hr> مترادف ثمره : حاصل، ماحصل، نتیجه، بار، بر، ثمار، میوه <hr> برابر پارسی : بار، بازدهی، بهره، میوه، پی آمد، درخت، دستاورد، سود، فرجام

مترادف ثمره : حاصل، ماحصل، نتیجه، بار، بر، ثمار، میوه برابر پارسی : بار، بازدهی، بهره، میوه، پی آمد، درخت، دستاورد، سود، فرجام

ثمره

<hr> برابر پارسی : کرفه گر، کرفه کار

برابر پارسی : کرفه گر، کرفه کار

ثوابکار

<hr> برابر پارسی : کرفه گران، کرفه کاران

برابر پارسی : کرفه گران، کرفه کاران

واژه های حرف "ث" - فرهنگ فارسی ساره