کلمه جو
صفحه اصلی

ثمره


مترادف ثمره : حاصل، ماحصل، نتیجه، بار، بر، ثمار، میوه

برابر پارسی : بار، بازدهی، بهره، میوه، پی آمد، درخت، دستاورد، سود، فرجام

فارسی به انگلیسی

fruit, fruition, product, result, resultant, offspring, [fig.] offspring

fruit, [fig.] offspring


fruit, fruition, product, result, resultant


فرهنگ اسم ها

اسم: ثمره (دختر) (عربی) (طبیعت) (تلفظ: samare) (فارسی: ثَمره) (انگلیسی: samare)
معنی: میوه، ( به مجاز ) نتیجه و حاصل، حاصل، نتیجه

(تلفظ: samare) (عربی) میوه ؛ (به مجاز) نتیجه و حاصل.


مترادف و متضاد

حاصل، ماحصل، نتیجه


بار، بر، ثمار، میوه


۱. حاصل، ماحصل، نتیجه
۲. بار، بر، ثمار، میوه


فرهنگ فارسی

واحد ثمر، میوه، یک دانه میوه، نسل و فرزند
( اسم ) واحد ثمر. ۱- یکی میوه یک بر. ۲- نتیجه حاصل . ۳- نسل فرزند.
یا صد کلم. بطلمیوس فصوص مقتبس از کتاب بطلمیوس فلکی در احکام نجوم

فرهنگ معین

(ثَ مَ ر ِ ) [ ع . ثمرة ] (اِ. ) واحد ثمر. ۱ - یک دانه میوه . ۲ - نتیجه ، حاصل . ۳ - نسل ، فرزند.

لغت نامه دهخدا

ثمره . [ ث َ م َ رَ ] (اِخ ) یا صد کلمه ٔ بطلمیوس . فصوص مقتبس از کتاب بطلمیوس فلکی در احکام نجوم . حاج خلیفه گوید اسم آن بیونانی انطرومطا یعنی صد کلمه است و آن ثمره ٔ کتب چهارگانه آن است که بطلمیوس برای شاگردش سورس تألیف کرد. شروح چند بر ثمره نوشته اند مانند شرح ابی یوسف الاقلیدسی و شرح ابی محمدالشیبانی و شرح ابی سعیدالثمالی و شرح ابن طبیب الجاثلیقی السرخسی و شرح بعض منجمین که چنین آغاز میشود: احمداﷲ حمداً لایبلغ الافکار حده . الخ . آن منجم گوید که آن شرح را از امیر ابی شجاع رستم بن المرزبان در سال 485 هَ . ق . فرا گرفته و در آن بین شروح مذکور جمع کرده است . دیگر شرح علامه ٔ نصیرالدین محمدبن محمد طوسی متوفی بسال 672 هَ . ق . که آن شرح مفید به فارسی است و خواجه آن را برای صاحب دیوان محمدبن شمس الدین تألیف کرده است - انتهی .


ثمرة. [ ث َ م َ رَ ] (ع اِ) ثمرت . یکی ثمر. میوه . حاصل . بار. ج ، ثَمر. ثَمَرات . ثِمار. ثمراء. || نتیجه : و تعبیه ها کردند تا بروی مشرف باشد [ طغرل ] و هر چه رود می بازنماید تا ثمرت این خدمت بیابد بپایگاهی بزرگ که یابد. (تاریخ بیهقی ). و چون از لذات دنیا... آرام نمی باشد هر آینه تلخی اندک که شیرینی بسیار ثمرت دهد به از شیرینی اندک کزو تلخی بسیار زاید. (کلیله و دمنه ). از ثمرت رای در وقت آفت تمتعی زیادت نتوان یافت . (کلیله و دمنه ). ثمرت آن تجربت آن بود که هر روز گرسنه میماند. (کلیله و دمنه ). و الحق اگر در آن سعی پیوسته آید و مؤنتی تحمل رود ضایع و بی ثمرت نماند. (کلیله و دمنه ). || درخت . || اثر دوستی . || اثر چیزی . || پوست سر. || کناره ٔ زبان . || گره تازیانه . || نسل . || فرزند. || پیمان بی آمیغ.


ثمرة. [ ث َ م ِ رَ ] (ع اِ) گویند،ما نفسی لک بثمرة؛ یعنی نیست ترا در دل من حلاوتی .


ثمره. [ ث َ م َ رَ ] ( ع اِ ) میوه. بار :
مدحت تو شرف دهد ثمره
خدمت تو سعادت آرد بار.
مسعودسعد.
نکته حکمتش ثمره ای از شجره طوبی و بذله سخنش شکوفه ای از روضه خلد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || سود. نفع. فایده. جدوی. || حاصل. نتیجه : و ثمره این اعتراف ورضا آن است که احاطه کند زیادتی فضل خدا را. ( تاریخ بیهقی ). در این روزگار که به هرات آمدیم [ مسعود ] وی [ آلتونتاش ] را بخواندیم تا ما را ببیند و ثمره ٔکردارهای خویش را بیابد. ( تاریخ بیهقی ). عاقل... بداند که خواهش دنیوی... بجز پشیمانی ثمره ای ندارد. ( کلیله و دمنه ). و میخواستیم ثمره آن از حطام دنیوی هرچه تمامتر بیابد. ( کلیله و دمنه ). و ثمره و محمدت آن متوجه شده. ( کلیله و دمنه ). || در عبارت ذیل ظاهراً بمعنی نخبه آمده است : سلطان را از فوائد آن ثمره غرائب و زبده حقائب روی نمود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 274 ). || تمتع. ج ، اَثمار. ثَمر. ثِمار. ثمرات. ثُمُر. ( زمخشری ). || ثمرةالنخل ؛ بار نخل.

ثمره. [ ث َ م َ رَ ] ( اِخ ) یا صد کلمه بطلمیوس . فصوص مقتبس از کتاب بطلمیوس فلکی در احکام نجوم. حاج خلیفه گوید اسم آن بیونانی انطرومطا یعنی صد کلمه است و آن ثمره کتب چهارگانه آن است که بطلمیوس برای شاگردش سورس تألیف کرد. شروح چند بر ثمره نوشته اند مانند شرح ابی یوسف الاقلیدسی و شرح ابی محمدالشیبانی و شرح ابی سعیدالثمالی و شرح ابن طبیب الجاثلیقی السرخسی و شرح بعض منجمین که چنین آغاز میشود: احمداﷲ حمداً لایبلغ الافکار حده. الخ. آن منجم گوید که آن شرح را از امیر ابی شجاع رستم بن المرزبان در سال 485 هَ. ق. فرا گرفته و در آن بین شروح مذکور جمع کرده است. دیگر شرح علامه نصیرالدین محمدبن محمد طوسی متوفی بسال 672 هَ. ق. که آن شرح مفید به فارسی است و خواجه آن را برای صاحب دیوان محمدبن شمس الدین تألیف کرده است - انتهی.

ثمره . [ ث َ م َ رَ ] (ع اِ) میوه . بار :
مدحت تو شرف دهد ثمره
خدمت تو سعادت آرد بار.

مسعودسعد.


نکته ٔ حکمتش ثمره ای از شجره ٔ طوبی و بذله ٔ سخنش شکوفه ای از روضه ٔ خلد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || سود. نفع. فایده . جدوی . || حاصل . نتیجه : و ثمره ٔ این اعتراف ورضا آن است که احاطه کند زیادتی فضل خدا را. (تاریخ بیهقی ). در این روزگار که به هرات آمدیم [ مسعود ] وی [ آلتونتاش ] را بخواندیم تا ما را ببیند و ثمره ٔکردارهای خویش را بیابد. (تاریخ بیهقی ). عاقل ... بداند که خواهش دنیوی ... بجز پشیمانی ثمره ای ندارد. (کلیله و دمنه ). و میخواستیم ثمره ٔ آن از حطام دنیوی هرچه تمامتر بیابد. (کلیله و دمنه ). و ثمره و محمدت آن متوجه شده . (کلیله و دمنه ). || در عبارت ذیل ظاهراً بمعنی نخبه آمده است : سلطان را از فوائد آن ثمره ٔ غرائب و زبده ٔ حقائب روی نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 274). || تمتع. ج ، اَثمار. ثَمر. ثِمار. ثمرات . ثُمُر. (زمخشری ). || ثمرةالنخل ؛ بار نخل .

فرهنگ عمید

۱. = ثمر
۲. [مجاز] نتیجه.
۳. حاصل.

دانشنامه عمومی

یدالله ثمره از زبانشناسان ایرانی
مجتبی ثمره هاشمی سیاستمدار ایرانی

فرهنگ فارسی ساره

بهره، دستاورد، سود، پی آمد، پسامد، فرجام


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ثمره، رساله کوچکی شامل حدود یکصد جمله کوتاه درباره احکام نجوم و تأثیر آن در شئون گوناگون زندگی، منتسب به بطلمیوس، که مترجمان دوره اسلامی، در جریان نهضت ترجمه آن را از یونانی به عربی ترجمه کردند.
علاوه بر متن عربی ثمره و چند شرح آن به فارسی و عربی، متن هایی به یونانی، سریانی و لاتینی نیز از آن به جای مانده است. رایج ترین نام این کتاب در عربی و فارسی، ثمره یا کتاب الثمرة، عیناً برگردان عنوان یونانی آن : (Karpئs) به معنای میوه است. در عین حال، در شرح و ترجمه نصیرالدین طوسی از این رساله از آن به نام المائة الکلمة (یکصد کلمه - گفتار) و با اسم رومی (در واقع یونانی) «آنْطرومِطا» یا «آنطوریطا» نیز یاد شده است به نوشته بلوشه ، این عنوان، صورت نادرستی از دو واژه کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء (hekaton reta) و به معنای «صد کلمه» است. عنوان ترجمه لاتینی این کتاب، یعنی Centiloquium، نیز ناظر به همین معنی است. مفصّل ترین گزارش درباره چگونگی ترجمه این کتاب به عربی، در رساله احکام نجومِ ابوریحان بیرونی، به نام مقاله فی سَیر سَهْمَیِ السَّعادة، آمده که او در آن از سه ترجمه کتاب ثمره یاد کرده است: دو ترجمه عربی از یونانی، یکی ترجمه مترجمی ناشناس برای خالدبن یزید اموی (متوفی ۸۵) و دیگری از حنین بن اسحاق، مترجم مشهور قرن دوم و سوم؛ و ترجمه عمربن فَرُّخان (طبری، ابوفحص)، ستاره شناس قرن سوم از فارسی (در واقع پهلوی) به عربی. ابوریحان بیرونی نوشته که برای نگارش مقاله فی سیر سهمی السّعادة از هر سه ترجمه استفاده کرده است، اما معلوم نیست ترجمه عربی ثمره که امروز به دست ما رسیده کدامیک از آنهاست. از ثمره ترجمه ای به سریانی نیز وجود دارد که احتمالاً هنگام ترجمه این کتاب به عربی، مترجمان دوره اسلامی از آن استفاده کرده اند. در کهن ترین منابع کتاب شناسی دوره اسلامی، ثمره را کتابی از بطلمیوس دانسته اند، بدون آن که نام مترجمِ آن را ذکر کنند.شرحی که قِفطی، با استفاده از نوشته ابن ندیم ، درباره کتاب الاربعة بطلمیوس و بدون اشاره به نام کتاب الاربعة داده است، به قرینه ذکر نام سوری (سورس، کسی که بنا بر منابع اسلامی ثمره برای او نوشته شده است) باعث شده تا گروهی ابراهیم بن صَلْت را نیز مترجم ثمره بدانند، در حالی که شرح قفطی معطوف به کتاب الاربعة است نه ثمره.
اختلاف در مولف کتاب
بر اساس آنچه در نخستین سطور ترجمه عربی کتاب ثمره ذکر شده و به سایر شرح ها و ترجمه های این کتاب (از جمله شرح و ترجمه نصیرالدین طوسی، ص ۲) نیز راه یافته است، ثمره نوشته بطلمیوس و خلاصه کتاب الاربعة او دانسته شده است. اما پژوهش های تقریباً یک قرن اخیر درباره این کتاب، نشان می دهد که ثمره نمی تواند نوشته بطلمیوس باشد. بسیاری از موضوعاتی که در ثمره مطرح شده است، هیچ شباهتی با موضوعات کتاب الاربعة ندارد. از سوی دیگر، بررسی موضوع های متفاوت تنجیمی ذکر شده در ثمره نشان می دهد که این کتاب بیش از آن که اثری بر گرفته از آرای بطلمیوس و نگرش ارسطویی حاکم بر آثارش باشد، از آثار هِرمِسی و بر گرفته از آرا و افکار منسوب به هرمس، فیلسوف و دانشمند مجعول، است. تلقی ویژه هرمسیان از عقل منشأ تفاوت نگرش آنان با ارسطوییان، درباره مسائل سه گانه خدا و انسان و طبیعت بوده است. بین محتوای ثمره و آنچه از قول هرمس در بسیاری از مهمترین کتاب های احکام نجوم نقل شده است (مطالب کتاب ابن هبنتا بسیار شبیه آرای ذکر شده در ثمره است) شباهت های بسیاری وجود دارد. همچنین بسیاری از این آرای هرمسی در مجموعه رسائل اخوان الصفا نیز آمده که با مطالب ثمره کاملاً تطبیق دارد، از جمله، جمله ۵۳ ثمره درباره موقعیت طالع بروج و ارتباط آن با نطفه (جنین)، که درباره آن در رسائل اخوان الصفاء مفصّل بحث شده است و به سبب تطبیق نداشتن این جمله از ثمره با آرای بطلمیوس، نصیرالدین طوسی هنگام شرح این جمله، از آرای هرمس در این باره سخن گفته و از او یاد کرده است. به نوشته روسکا آرای هرمس قبل از ظهور اسلام به پهلوی ترجمه شده بوده و در احکام نجوم ایران ساسانی نیز تأثیر گذاشته است. این امر علاوه بر این که نشان دهنده قدمت آرای هرمسی در جوامع اسلامی است، مؤید نظر ابوریحان بیرونی در باره وجود ترجمه پهلوی این کتاب، که منشأ ترجمه عربی آن شده، نیز می باشد. همچنین در جُنگی خطی در اسپانیا، بلافاصله پس از ترجمه لاتینی ثمرة منتسب به بطلمیوس، ترجمه لاتینی کتابی به همین نام منسوب به هرمس وجود دارد. موضوع های مختلفِ ثمره، بدون ترتیب خاص و فقط بر اساس پنج اصل کلی احکام نجوم بیان شده اند. از میان جمله های مختلف کتاب، فقط از جمله یکم تا شانزدهم در قالبی کلی به طرح مسائل اساسی احکام نجوم پرداخته است. سایر جملات بدون نظمی خاص ذکر شده اند، به طوری که نمی توان کتاب را به بخش های خاصی تقسیم نمود. از جمله موضوعات کتاب، حوادث جَوّ ، احکام موالید ، خسوف و کسوف ، مطالع بروج ، خوردن داروهای مسهل و عمل های جراحی است.
از مهمترین تالیفات نجومی
ثمره، به عنوان یکی از مهمترین آثار احکام نجوم، بسیار مورد توجه نویسندگان مختلف قرار گرفت و بسیاری از آنان در نوشته های خود از آن یاد کرده اند. از جمله مَسلَمَة بن احمد مَجْریطی، ستاره شناس و ریاضیدان اندلسی (متوفی ح۳۹۸) در کتاب غایة الحکیم ــ که در رواج اندیشه های هرمسی در ((اسپانیا)) سهم بسیار مهمی داشت ــ جمله های مختلفی از ثمره را ذکر کرده است. ابوحَیّان توحیدی (قرن چهارم) نیز در المُقابِسات عیناً جمله ای از ثمره را نقل کرده و محمدبن مسعود غزنوی در کفایة التعلیم فی صناعة التنجیم (تألیف ۵۴۰) بیش از هر نویسنده دیگر از این کتاب مطالبی نقل کرده است.بر ثمره شروح متعددی نوشته شده که حاجی خلیفه تعدادی از آن ها را معرفی کرده و سزگین چهار مورد از آن ها را بر شمرده است. علاوه بر این، باید از شرح ابوالعباس احمدبن یوسف بن کَمّاد، مشهور به ابن کمّاد (ستاره شناس اهل تونس ، زندگی در قرن هفتم) یاد کرد از میان شروح ثمره، شرح ابوجعفر احمدبن یوسف بن ابراهیم مصری (طولونی) مشهور به ابن دایه (متوفی ۳۴۰) از همه مشهورتر است. تقریباً تمام کسانی که از ثمره یاد کرده اند، شرح ابن دایه بر این کتاب را نیز بر شمرده اند (که از این شرح، با عنوان «ترجمه» یاد کرده است). نصیرالدین طوسی در ترجمه ثمره و شرح بر آن (محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، شرح ثمره بطلمیوس در احکام نجوم، ص ۲ـ۳)، از این شرح استفاده کرده است. احمدبن یوسف تیفاشی (متوفی ۶۵۱) در کتاب ازهار الافکار فی جواهر الاحجار و ابومنصور سلیمان بن حسین موصلی حاسب نیز در المختار من کتب الاختیارات الفلکیة از این شرح یاد کرده اند. به نوشته نالینو ابن دایه در این شرح کوشیده است تا با آوردن اضافات و تغییراتی، عبارات دشوار کتاب اصلی را تفسیر یا پاره ای از ناسازگاری های آن با کتاب الاربعة بطلمیوس را رفع کند. از این شرح نسخ خطی متعددی باقی مانده است نسخه خطی کهنی نیز به خط حسین صوفی ــ فرزند عبدالرحمان صوفی ریاضیدان و ستاره شناس مشهور قرن چهارم ــ در کتابخانة مَلِک وجود دارد.
شرح ابن دایه
...

[ویکی الکتاب] معنی ثَمَرَةٍ: میوه
معنی ثَمَرِهِ: میوه اش
ریشه کلمه:
ثمر (۲۴ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

میوه. بخورید از میوه آن آنگاه که میوه می‏دهد. واحد آن ثَمَرَة است مثل جمع آن ثمرات است نظیر . در اصطلاح قرآن به گُل هم ثمر گفته شده چنان که درباره زنبور عسل آمده می‏دانیم که اکثر استفاده زنبور عسل از گلهاست. در عرف عرب ثمره در غیر ثمره درخت نیز بکار می‏رود گویند: ثمره علم، عمل صالح و ثمره عمل صالح بهشت است در نهج البلاغه هست:( حکمت181) ولی تتب‏ع در قرآن مجید نشان می‏دهد که در آن فقط در ثمره درخت به کار رفته است.

پیشنهاد کاربران

دسترنج

باارزش وگرانبها

نتیجه کار. . . . . میوه. . . بار. . . . دسترنج. . . . . فایده. . .


کلمات دیگر: