پیشنهاد کاربران

DISA

DPRK

Danaus plexippus

Dermochelyidae

Dermochelys coriacea

Diomedea nigripes

Dioscoreaceae

Dipsacaceae

Dipsacus

Down syndrome

Dracocephalum

Dugong dugon

Durer

Duse

<hr> (شماره نویسی رومی) پانصد، (آموزش) نمره ی ((دال)) یا ((د))، (از نظر چگونگی) زیر متوسط، زیر میانگین، (موسیقی) کلید ((دی)) در میزان ((سی ماژور))، (سازها) تار یا کلیدی که این صدا را بدهد، (نت) ر، پیشوند: گردنده به سوی راست (مطابق عقربه های ساعت) [d-limonene]، مخفف:، (دودمان نامه ی حیوانات) مادر، تاریخ، دختر، روز(ها)، مرده، درجه، رتبه، (فیزیک) چگالی، عازم است، عزیمت، (دایره) قطر، فوت کرد، بخش، لشکر، دلار، پشتی، عقبی، میزان دارو، دز، (داروسازی) بدهید، دسامبر، دموکرات، دموکراتیک، (شیمی) دوتریم، (به ویژه روی دسته ی دنده ی خودکار اتومبیل) رجوع شود به: drive، راندن به جلو، پزشک، دکتر، دوشس، دوک (عنوان اشرافی)، هلندی، شکل کوتاه شده ی واژه های: had و would، حرف چهارم الفبای انگلیسی، علامت عدد 05 در اعدادرومی، (noun) چهارمین حرف الفبای انگلیسی (noun) صدای "د" و "دال" (مثلا در واژه ی: dog) (noun) (ترتیب چیزها) چهارم، چهارمین (noun) هر چیزی به شکل: d

(شماره نویسی رومی) پانصد، (آموزش) نمره ی ((دال)) یا ((د))، (از نظر چگونگی) زیر متوسط، زیر میانگین، (موسیقی) کلید ((دی)) در میزان ((سی ماژور))، (سازها) تار یا کلیدی که این صدا را بدهد، (نت) ر، پیشوند: گردنده به سوی راست (مطابق عقربه های ساعت) [d-limonene]، مخفف:، (دودمان نامه ی حیوانات) مادر، تاریخ، 

d and c

d boys

d camphoroxim

<hr> روز مهم (به ویژه از نظر نظامی)، روز شروع بکاری، اولین روز اغاز بکار

روز مهم (به ویژه از نظر نظامی)، روز شروع بکاری، اولین روز اغاز بکار

d day

d joint

d l p

<hr> (جغرافی و نجوم) لایه ی دی، لایه ی دال (زیرین ترین لایه یون سپهر)

(جغرافی و نجوم) لایه ی دی، لایه ی دال (زیرین ترین لایه یون سپهر)

d layer

d link

d litt

d printing

d process

d quantitative structure activity relationship

d scanner

d structure

d value

d0 small things with great love

<hr> مخفف:، دختر، فرهنگ اصطلاحات امریکایی، (حقوق) بازپرس بخش، مخفف: (انجیل) دانیال

مخفف:، دختر، فرهنگ اصطلاحات امریکایی، (حقوق) بازپرس بخش، مخفف: (انجیل) دانیال

da cape

daal bhat

<hr> معنی : تکه، قطعه، اندکی، ضربت مختصر، تر کردن، ضربه زدن، رنگ زدن، کهنه را نم زدن، اهسته زدن <hr> معانی دیگر : مخفف: فرهنگ زیست نامه های امریکاییان، با ضربه (های) تند و خفیف زدن، آهسته زدن، لمس کردن، (تند ولی به طور سطحی و سبک) مالیدن، (مقدار بسیار کم) کمی، یک خرده، یک ذره، ضربه (تند و سطحی و سبک)، زنش، (جانورشناسی) ماهی لیماند (انواع ماهی های پهن و کرانه زی به ویژه limanda proboscidea)، (انگلیس - عامیانه) ماهر، دارای ید طولی، با چیزنرمی کسی رازدن یانوازش کردن

معنی : تکه، قطعه، اندکی، ضربت مختصر، تر کردن، ضربه زدن، رنگ زدن، کهنه را نم زدن، اهسته زدن معانی دیگر : مخفف: فرهنگ زیست نامه های امریکاییان، با ضربه (های) تند و خفیف زدن، آهسته زدن، لمس کردن، (تند ولی به طور سطحی و سبک) مالیدن، (مقدار بسیار کم) کمی، یک خرده، یک ذره، ضربه (تند و سطحی و سبک)، زنش، (ج

<hr> (انگلیس - عامیانه) ماهر، دارای ید طولی (در کاری)، صد مرده حلاج

(انگلیس - عامیانه) ماهر، دارای ید طولی (در کاری)، صد مرده حلاج

dab hand

dab on

dabangg

dabauchery

dabbawallah

dabbawallahs

<hr> نم زدن، ضربه زدن، رنگ زدن، الت نم زدن

نم زدن، ضربه زدن، رنگ زدن، الت نم زدن

dabber

dabbing in

<hr> معنی : نم زدن، تر کردن، رنگ پاشیدن، سرسری کارکردن، در اب شلپ شلپ کردن، بطور تفریحی کاری را کردن <hr> معانی دیگر : (با پاشیدن یا فرو کردن) نم زدن، (به ویژه با دست) با آب بازی کردن، شلپ شلوپ کردن، (با: at یا in) ور رفتن، (به طور سطحی و تفننی) کار کردن، (از روی بلهوسی) به کاری پرداختن، (دست یا انگشت خود را کمی در آب) فرو کردن و درآوردن، (کمی) خیس کردن، (کمی) آغشتن، کم کم تر کردن

معنی : نم زدن، تر کردن، رنگ پاشیدن، سرسری کارکردن، در اب شلپ شلپ کردن، بطور تفریحی کاری را کردن معانی دیگر : (با پاشیدن یا فرو کردن) نم زدن، (به ویژه با دست) با آب بازی کردن، شلپ شلوپ کردن، (با: at یا in) ور رفتن، (به طور سطحی و تفننی) کار کردن، (از روی بلهوسی) به کاری پرداختن، (دست یا انگشت خود را 

واژه های حرف "d" - پیشنهاد کاربران