weater forcast

weaterforecast

<hr> معنی : هوا، اب و هوا، تغییر فصل، در معرض هوا گذاشتن، باد دادن، تحمل یا برگزار کردن <hr> معانی دیگر : آب و هوا، وضع هوا، شرایط جوی، در معرض هوا قرار دادن، هوا دادن، هوا زده کردن یا شدن، (در اثر آفتاب یا باد و باران و غیره) تغییر رنگ دادن، در معرض باد و باران، در معرض آب و هوا، بی سقف، جان سالم به در بردن، جستن، (به سلامت) گذشتن از، پشت سر گذاشتن، تحمل کردن، در جهت باد، باد سوی، سمت باد، (کشتی) در جهت باد حرکت کردن، از سمت بادگیر رفتن، باد و باران، هوای بد، توفان، (زیر پنجره یا سر دیوار و غیره را برای جاری شدن آب باران) شیب دار کردن، ساییده شدن، ساییدن، سایند شدن، در معر­ هواگذاشتن

معنی : هوا، اب و هوا، تغییر فصل، در معرض هوا گذاشتن، باد دادن، تحمل یا برگزار کردن معانی دیگر : آب و هوا، وضع هوا، شرایط جوی، در معرض هوا قرار دادن، هوا دادن، هوا زده کردن یا شدن، (در اثر آفتاب یا باد و باران و غیره) تغییر رنگ دادن، در معرض باد و باران، در معرض آب و هوا، بی سقف، جان سالم به در بردن،

weather

weather anchor

weather bow

weather calamities

weather checking

weather deck

<hr> پیش بینی وضع هوا، پیش بینی هواشناسی

پیش بینی وضع هوا، پیش بینی هواشناسی

weather forecast

weather forecaster

weather forecasting

weather girl

weather inversion

weather is hot

weather like

weather obseration

weather protection

weather quarter

weather radar

weather related

weather report

weather roll

weather seal

weather side

<hr> وسایل (نوار یا لایه یا زاموسقه و غیره) عایق سازی

وسایل (نوار یا لایه یا زاموسقه و غیره) عایق سازی

weather stripping

weather the storm

weather tide

<hr> معنی : الت بادنما <hr> معانی دیگر : بادنما، دستگاه نشان دهنده ی جهت باد

معنی : الت بادنما معانی دیگر : بادنما، دستگاه نشان دهنده ی جهت باد

weather vane

weatherable

<hr> هوا دیده، هوا زده، رنگ و رو رفته (در اثر باد و باران)

هوا دیده، هوا زده، رنگ و رو رفته (در اثر باد و باران)

weathered

weathered face

weathered front

<hr> معنی : ابگیر، فرسایش در اثر هوا <hr> معانی دیگر : (معماری) سطح شیب دار (برای جاری ساختن آب باران)، تخته ی شیب دار (که در سر دیوار یا زیر در و پنجره کار می گذارند)، طوفان هوا، معماری ابگیر

معنی : ابگیر، فرسایش در اثر هوا معانی دیگر : (معماری) سطح شیب دار (برای جاری ساختن آب باران)، تخته ی شیب دار (که در سر دیوار یا زیر در و پنجره کار می گذارند)، طوفان هوا، معماری ابگیر

weathering

weathering correction

weathering index

weathering resistance

weatherly qualities

weathermaker

<hr> معنی : هوا شناس <hr> معانی دیگر : (رادیو و تلویزیون) گزارشگر وضع هوا

معنی : هوا شناس معانی دیگر : (رادیو و تلویزیون) گزارشگر وضع هوا

weatherman

weathermen

weatherometer

<hr> محفوظ در برابر باد و باران، عایق هوا

محفوظ در برابر باد و باران، عایق هوا

weathertight

weathertight deck

weathertight door

weathervane

<hr> معنی : بافت، بافندگی، درست کردن، بافتن <hr> معانی دیگر : نساجی کردن، جولایی کردن، سر هم کردن، در هم بافتن، در آمیختن، پنگاندن، لابلای چیزی گذاشتن، (عنکبوت و غیره) تنیدن، (وسیله ی نقلیه و غیره) به چپ و راست رفتن یا بردن، از لابلای جمعیت (یا ترافیک و غیره) عبور کردن، پیچ خوردن و رد شدن، مارپیچ رفتن، طرز بافت، نوع بافت، پارچه، منسوج، ساختن

معنی : بافت، بافندگی، درست کردن، بافتن معانی دیگر : نساجی کردن، جولایی کردن، سر هم کردن، در هم بافتن، در آمیختن، پنگاندن، لابلای چیزی گذاشتن، (عنکبوت و غیره) تنیدن، (وسیله ی نقلیه و غیره) به چپ و راست رفتن یا بردن، از لابلای جمعیت (یا ترافیک و غیره) عبور کردن، پیچ خوردن و رد شدن، مارپیچ رفتن، طرز با

واژه های حرف "w" - پیشنهاد کاربران