کلمه جو
صفحه اصلی

جنید

فرهنگ اسم ها

اسم: جنید (پسر) (عربی) (تلفظ: jonaid) (فارسی: جنيد) (انگلیسی: jonaid)
معنی: سرباز، به معنای سرباز و لشکری، ( اَعلام ) ) جنید بغدادی [قرن هجری] عارف و عالم دینی که پیشوا و مقتدا و سید صوفیان صفا بود، ) جنید صفوی ( = سلطان جنید ) [قرن هجری] پیشوای صوفیان صفوی و نوه ی صفی الدین اردبیلی، که پس از تلاش نافرجام برای تشکیل دولتی مستقل، در جنگ با شروانشاه کشته شد، ( در اعلام ) نام جنید بغدادی عارف و عالم دینی که پیشوا و مقتدا و سید صوفیان صفا بود، نام عارفی معروف در قرن سوم هجری

(تلفظ: jonaid) (عربی) به معنای سرباز و لشکری ؛ (در اعلام) نام جنید بغدادی عارف و عالم دینی که پیشوا و مقتدا و سید صوفیان صفا بود .


فرهنگ فارسی

بغدادی ابو القاسم ابن محمد بن جنید عارف معلوم و عالم دینی ( ف. بغداد ۲۹۷ ه. ق . ) مولد و منشائ او بغداد استوی از نخستین کسانی است که درباره علم توحید در بغداد سخن گفته است .
دهی از دهستان تالار پی بخش مرکز شهرستان شاهی است دارای ۲۳٠ تن سکنه .

لغت نامه دهخدا

جنید. [ ج ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دههای مشهدسر. رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 157 شود.


جنید. [ ج ُن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان تالارپی بخش مرکز شهرستان قائمشهر است دارای 230 تن سکنه . آب آن از چشمه ٔ جنیدو محصول آن برنج ، پنبه ، کنف ، کنجد، نیشکر، غلات ، لبنیات . بنای امامزاده یحیی که روی تپه ٔ مجاور آبادی واقع است قدیمی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


جنید. [ ج ُ ن َ ] ( اِخ ) لقب سلطان صوفیه. ( منتهی الارب ). رجوع به جنید بغدادی شود.

جنید. [ ج ُ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دههای مشهدسر. رجوع به ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 157 شود.

جنید. [ ج ُن ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان تالارپی بخش مرکز شهرستان قائمشهر است دارای 230 تن سکنه. آب آن از چشمه جنیدو محصول آن برنج ، پنبه ، کنف ، کنجد، نیشکر، غلات ، لبنیات. بنای امامزاده یحیی که روی تپه مجاور آبادی واقع است قدیمی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

جنید. [ ج ُ ن َ ] (اِخ ) لقب سلطان صوفیه . (منتهی الارب ). رجوع به جنید بغدادی شود.


دانشنامه عمومی

جنید یک نام کوچک است. افراد شاخص با این نام از این قراراند:
«جنید بغدادی»، زاهد و عارف نامدار ایرانی در قرن سوم هجری و سرسلسلهٔ بسیاری از فرق صوفیه.
«ابن جنید اسکافی»، فقیه و متکلم امامی سدهٔ ۴ هجری قمری، اهل اسکاف در عراق.
«معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی»، از عرفای نامدار قرن هفتم هجری و صاحب شدالازار.
«جنید رازی»، از عرفای نامدار قرن نهم هجری و واقف موقوفات پیشوا.
«شیخ جنید»، از مشایخ صفویه و پدربزرگ شاه اسماعیل یکم (مؤسس پادشاهی صفویه).
«جنید نگارگر»، نگارگر شناخته شدهٔ عصر ایلخانی و آل جلایر که در پایان سدهٔ سیزدهم میلادی و آغاز سدهٔ چهاردهم در بغداد به تصویرسازی کتاب های فارسی مشغول بود.

دانشنامه آزاد فارسی

جُنِیْد (شیراز قرن ۸ق)
(نام کامل: جنید نقش سلطانی) نگارگر ایرانی. از نقاشان ممتازی بود که نظام زیباشناسی نوینی را به نگارگری وارد کرد. با تلفیق سنّت های تصویری شیراز، بغداد، و تبریز، به همراه عبدالحی، در شکل گیری مکتب بغداد نقش بسزایی داشت. اما پس از عزیمت به بغداد، با نام جنید بغدادی مشهور گردید، و در کتابخانة سلطان احمد جلایر مشغول کار شد. از اولین، و معدود کسانی بود که آثارش را سجع زد. آثار بسیاری از او باقی مانده است؛ ازجمله برخی از تصاویر دیوان سلطان احمد (ح ۸۰۸، گالری فریر، واشینگتن دی سی)؛ و بعضی از نقاشی های دیوان خواجوی کرمانی (ح ۷۹۷)، ازجمله آمدن همای بر در کاخ همایون، و نبرد همای و همایون

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جنید (ابهام زدایی). جنید ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • شیخ جنید بن شیخ ابراهیم، چهارمین مرشد طریقت صفوی • جنید بغدادی، صوفی نامدار قرن سوم • جنید بن عبدالرحمان، سردار عرب و عامل هشام بن عبدالملک اموی در سند و خراسان • جنید سلطانی، نگارگر ایرانی در اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم • جنید شیرازی ، صوفی، نویسنده و شاعر، متخلص به جنید و مشهور به شیخ الاسلام• جنیدخان، یکی از رهبران قیام مسلمانان آسیای مرکزی بر ضد حکومت روسیه تزاری و شوروی
...

پیشنهاد کاربران

سرباز کوچک ، بزرگ مرد کوچک ( مصغر جند ( ( سرباز ) ) است ؛ مانند حسن و حسین که هر دو یک اسم است اما به علت قرار گرفتن ( ( ی ) ) بین دو حرف اسم را کوچک کرده است ) ریشه عربی دارد ولی در اقوام ترک و ترکمن بیشتر مورد استفاده می باشد.

یعنی : جنبید_جنبیدن


کلمات دیگر: