مترادف حماسه : دلاوری، شجاعت، رجز، شعرحماسی، شعررزمی، رزم نامه
برابر پارسی : دلیری، پهلوانی، رزمی
epic poem
epic, saga
گرمي , حرارت , تب و تاب , شوق , غيرت , قدرت , نيرومندي , زور , نيرو , انرژي , توان , تعصب , هوا خواهي , شوق واشتياق
(تلفظ: hamāse) (عربی) کاری افتخار آفرین ، نوعی شعر ، دلیری ، شجاعت ، بیباکی .
دلاوری، شجاعت
رجز
شعرحماسی، شعررزمی، رزمنامه
۱. دلاوری، شجاعت
۲. رجز
۳. شعرحماسی، شعررزمی، رزمنامه
حماسة. [ ح َ س َ ] (ع اِمص ) دلاوری و دلیری . (ناظم الاطباء). دلاوری . (منتهی الارب ). شجاعت . (اقرب الموارد).
- حماسه خوانی کردن ؛ اشعار رزمی و هیجان انگیز خواندن .
- حماسه سرا ؛ کسی که اشعار حماسی و رزمی سراید.
- حماسه سرایی ؛ سرودن نوعی اشعار رزمی .
|| شدت و سختی در کار. (اقرب الموارد). || (مص ) دلیر شدن . || سخت شدن . (المصادر زوزنی ).
دلیری کردن - شجاعت نمودن
حماسه به کار بزرگی گفته میشود که مایه ی سرفرازی و سربلندی، و یا رهایی ازستم، و هموارگری دشواری برای سود و خشنودی گروهی، مردمی، ملی، و بین المللی باشد. کارستان، پهلوانی، سرافرازکن، سربلندآوری، بیدارباشانی، بنیان آفرینی، رهیابش (کشف راه و روش)، گشایشان و ...
پهلوان