معنی: نام یکی از اصحاب امام جعفر صادق ( ع )، ( اَعلام ) نام چند تن از صحابیان است و نیز نام یکی از اصحاب امام جعفر صادق ( ع ) می باشد
زراره
فرهنگ اسم ها
معنی: نام یکی از اصحاب امام جعفر صادق ( ع )، ( اَعلام ) نام چند تن از صحابیان است و نیز نام یکی از اصحاب امام جعفر صادق ( ع ) می باشد
(تلفظ: zorāre) (در اعلام) نام چند تن از صحابیان است و نیز نام یکی از اصحاب امام جعفر صادق (ع) میباشد .
فرهنگ فارسی
( اسم ) دریا بحر .
ابن قیس بن حارث صحابی است
لغت نامه دهخدا
زرارة. [ زُ رَ ] (اِخ ) ابن عمرو. صحابی است . (منتهی الارب ). وی در 15 محرم 11 هَ . ق . با عده ای اسلام آورد. رجوع به امتاع الاسماع شود.
زرارة. [ زُ رَ ] (اِخ ) ابن قیس بن حارث صحابی است . (منتهی الارب ). رجوع به عقدالفرید ج 7 ص 151 شود.
زرارة. [ زُرَ ] (ع اِ) آنچه بیندازی در دیوار تا بچسبد بدان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زرارة. [ زُ رَ ] ( اِخ ) ابن اعین. رجوع به ابوعلی در همین لغت نامه ، خاندان نوبختی اقبال ص 253، نامه دانشوران ج 6 ص 77، ضحی الاسلام ج ث ص 265، 266، ارشاد ص 14، 32 و ابن الندیم شود.
زرارة. [ زَ رَ ] ( اِخ ) ابن اوفی الحرشی. از بنی حریش بن کعب ، مکنی به ابی حاجب. وی در دوران خلافت ولیدبن عبدالملک بسال 93 هَ. ق. بمرگ ناگهانی درگذشت. ( ازصفة الصفوة ج 3 ص 52 ). رجوع به البیان والتبیین ج 3 ص 63 و المصاحف ص 59 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 163 شود.
زرارة. [ زُ رَ ] ( اِخ ) ابن ربیعة الاذی ، مکنی به ابی الحلال العتکی. وی در 120سالگی درگذشت و از عثمان بن عفان حدیث شنیده. ( از صفة الصفوه ج 3 ص 151 ).
زرارة. [زُ رَ ] ( اِخ ) ابن عدس بن زید، جد جاهلی بود و پسرانش بطنی از بنی دارم از تمیم عدنانی اند و او حکیمی از قضات تمیم بود. ( از اعلام زرکلی ج 1 ص 333 ). رجوع به البیان والتبیین ج 2 ص 215 و ج 3 ص 236 و عقدالفرید شود.
زرارة. [ زُ رَ ] ( اِخ ) ابن عمرو. صحابی است. ( منتهی الارب ). وی در 15 محرم 11 هَ. ق. با عده ای اسلام آورد. رجوع به امتاع الاسماع شود.
زرارة. [ زُ رَ ] ( اِخ ) ابن قیس بن حارث صحابی است. ( منتهی الارب ). رجوع به عقدالفرید ج 7 ص 151 شود.
زراره. [ زِ رِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رامجرد است که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 188 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).
زرارة. [ زَ رَ ] (اِخ ) ابن اوفی الحرشی . از بنی حریش بن کعب ، مکنی به ابی حاجب . وی در دوران خلافت ولیدبن عبدالملک بسال 93 هَ . ق . بمرگ ناگهانی درگذشت . (ازصفة الصفوة ج 3 ص 52). رجوع به البیان والتبیین ج 3 ص 63 و المصاحف ص 59 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 163 شود.
زرارة. [ زُ رَ ] (اِخ ) ابن اعین . رجوع به ابوعلی در همین لغت نامه ، خاندان نوبختی اقبال ص 253، نامه ٔ دانشوران ج 6 ص 77، ضحی الاسلام ج ث ص 265، 266، ارشاد ص 14، 32 و ابن الندیم شود.
زرارة. [زُ رَ ] (اِخ ) ابن عدس بن زید، جد جاهلی بود و پسرانش بطنی از بنی دارم از تمیم عدنانی اند و او حکیمی از قضات تمیم بود. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 333). رجوع به البیان والتبیین ج 2 ص 215 و ج 3 ص 236 و عقدالفرید شود.
زرارة. [ زُ رَ ] (اِخ ) ابن ربیعة الاذی ، مکنی به ابی الحلال العتکی . وی در 120سالگی درگذشت و از عثمان بن عفان حدیث شنیده . (از صفة الصفوه ج 3 ص 151).
دانشنامه عمومی
پیراسته وسبکبار از مادیات
یاران امامان زرارة بن اعین نوشته سید محمد جوادمهری
پدربزرگ زراره سلنسنْ، از راهبان مسیحی بوده و پدرش اعین نیز رومی است. پدر او برده خاندان شیبان بوده است، که در اثر فراگیری قرآن، آزاد می شود.
ابن ندیم در الفهرست زراره را بزرگترین عالم شیعه در فقه، حدیث، کلام و شناخت مذهب تشیع دانسته است. نجاشی در رجال خود وی را بزرگ و استاد شیعیان در زمان حیاتش معرفی می کند، که قارِی قرآن، فقیه، متکلم، شاعر و ادیب بوده و تمام خصائص دین و مزایای فضیلت در او جمع شده بود و راستگو، مورد اعتماد و در زمان خویش بر همه اصحاب مقدم بود.
وی از جمله اصحاب اجماع است، که از نظر دانشمندان شیعه هر چه روایت کند، راست و درست است. جعفر صادق او را از برترین اصحاب خود برشمرده و درباره اش گفته است: اگر زراره نبود، احادیث پدرم نابود می شد.