کلمه جو
صفحه اصلی

چرمه


مترادف چرمه : اسب، اسب سفید

فرهنگ اسم ها

اسم: چرمه (دختر) (فارسی) (تلفظ: charma) (فارسی: چَرمَه) (انگلیسی: charmah)
معنی: اسب به ویژه اسب سفیدرنگ

مترادف و متضاد

اسب، اسب سفید


فرهنگ فارسی

دهی از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند کوهستانی و معتدل ۱۸۳۹ سکنه . آب از قنات محصول : غلات و زعفران . شغل زراعت مالداری و قالیچه بافی .
اسب، مطلق اسب، مخصوصااسب سفید
( اسم ) ۱- اسب ( مطلقا ) . ۲- اسب سفید. ۳- چرمینه مچاچنگ .
دهی از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند .

فرهنگ معین

(چَ مَ ) (اِ. ) ۱ - اسب . ۲ - اسب سفید.

لغت نامه دهخدا

چرمه. [ چ َ م َ / م ِ ] ( اِ )مطلق اسب را گویند عموماً. ( برهان ). اسب. ( ناظم الاطباء ). مطلق اسب بهر رنگ و زیور که باشد :
یکی چرمه ای برنشسته سمند
نکو گامزن باره ای بی گزند.
دقیقی.
شوم چرمه گامزن زین کنم
سپیده دمان جستن کین کنم.
فردوسی.
بر آن چرمه تیزرو زین نهاد
چو زین از برش خشک بالین نهاد.
فردوسی.
سپه راند و بربست بر چرمه تنگ
برآمد چو شیری به پشت پلنگ.
فردوسی.
که تا زنده ام چرمه جفت منست
خم چرخ گردان نهفت من است.
فردوسی.
سرانجام ترک آن چنان تاخت گرم
که اززور بر چرمه بنوشت چرم.
اسدی.
سلطان یکسواره گردون بجنگ دی
بر چرمه تنگ بندد و هرا برافکند.
خاقانی.
|| اسب سفیدی موی خصوصاً. ( برهان ). اسب خنگ را گویند. ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). اسب سفیدموی. ( ناظم الاطباء ). اشهب. اسب سپید :
برانگیخت پس چرمه گرم خیز
درافکند در هندوان رستخیز.
اسدی ( از جهانگیری ).
چو ابرش شده چرمه از خون مرد
شده بازچون چرمه ابرش ز گرد.
اسدی ( از انجمن آرا ).
ز شبدیز چون شب بیفتاد پست
برون شدْش چوگان سیمین ز دست
بزد روز بر چرمه تیزپوی
بمیدان پیروزه زرینه گوی.
اسدی
اسب چرمه خنگ ضعیف بود، اگر خایه و میان و رانهاء وی و سم و دست و پای و بوش و ناصیه و دم سیاه بود، نیک باشد. ( قابوسنامه ).
دواسبه درآی و رکابی درآور
کزو چرمه صبح یکران نماید.
خاقانی ( از جهانگیری ).
رجوع به اشهب شود. || آنچه پسران امرد از صاحب مذاقان گیرند، از نقد و جنس. ( برهان ) ( آنندراج ). نقد و جنسی که امردان بی آبرو و معیوب از فاسق خود گیرند. ( ناظم الاطباء ). || چرمینه را نیز گویند، که کیر کاشی باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). چرمینه و کیر کاشی. ( ناظم الاطباء ). مچاچنگ. رجوع به چرمینه و مچاچنگ شود. || مصغر چرم. ( ناظم الاطباء ). رجوع به چرم شود. || قاطر و الاغ سفید. خر و استر سپیدموی :
از استر صد آرایش بارگاه
یکی نیمه زآن چرمه دیگر سیاه.
اسدی.
هرکرا احمقی تمام بود
خلق گویند مغز خرخورده است
ور چنین است ، مجد قزوینی

چرمه . [ چ َ م َ / م ِ ] (اِ)مطلق اسب را گویند عموماً. (برهان ). اسب . (ناظم الاطباء). مطلق اسب بهر رنگ و زیور که باشد :
یکی چرمه ای برنشسته سمند
نکو گامزن باره ای بی گزند.

دقیقی .


شوم چرمه ٔ گامزن زین کنم
سپیده دمان جستن کین کنم .

فردوسی .


بر آن چرمه ٔ تیزرو زین نهاد
چو زین از برش خشک بالین نهاد.

فردوسی .


سپه راند و بربست بر چرمه تنگ
برآمد چو شیری به پشت پلنگ .

فردوسی .


که تا زنده ام چرمه جفت منست
خم چرخ گردان نهفت من است .

فردوسی .


سرانجام ترک آن چنان تاخت گرم
که اززور بر چرمه بنوشت چرم .

اسدی .


سلطان یکسواره ٔ گردون بجنگ دی
بر چرمه تنگ بندد و هرا برافکند.

خاقانی .


|| اسب سفیدی موی خصوصاً. (برهان ). اسب خنگ را گویند. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). اسب سفیدموی . (ناظم الاطباء). اشهب . اسب سپید :
برانگیخت پس چرمه ٔ گرم خیز
درافکند در هندوان رستخیز.

اسدی (از جهانگیری ).


چو ابرش شده چرمه از خون مرد
شده بازچون چرمه ابرش ز گرد.

اسدی (از انجمن آرا).


ز شبدیز چون شب بیفتاد پست
برون شدْش چوگان سیمین ز دست
بزد روز بر چرمه ٔ تیزپوی
بمیدان پیروزه زرینه گوی .

اسدی


اسب چرمه خنگ ضعیف بود، اگر خایه و میان و رانهاء وی و سم و دست و پای و بوش و ناصیه و دم سیاه بود، نیک باشد. (قابوسنامه ).
دواسبه درآی و رکابی درآور
کزو چرمه ٔ صبح یکران نماید.

خاقانی (از جهانگیری ).


رجوع به اشهب شود. || آنچه پسران امرد از صاحب مذاقان گیرند، از نقد و جنس . (برهان ) (آنندراج ). نقد و جنسی که امردان بی آبرو و معیوب از فاسق خود گیرند. (ناظم الاطباء). || چرمینه را نیز گویند، که کیر کاشی باشد. (برهان ) (آنندراج ). چرمینه و کیر کاشی . (ناظم الاطباء). مچاچنگ . رجوع به چرمینه و مچاچنگ شود. || مصغر چرم . (ناظم الاطباء). رجوع به چرم شود. || قاطر و الاغ سفید. خر و استر سپیدموی :
از استر صد آرایش بارگاه
یکی نیمه زآن چرمه دیگر سیاه .

اسدی .


هرکرا احمقی تمام بود
خلق گویند مغز خرخورده است
ور چنین است ، مجد قزوینی
مغز تنها نه ، مغز و سر خورده است
مغز و سر چیست ، گو خری چرمه
با همه آلت سفر خورده است .

کمال الدین اسماعیل .


|| موی سپید. مطلق موی سپید. مقابل موی سیاه :
خمیده شدم پشت و قد دراز
سیه موی شد چرمه آمد فراز.

اسدی .



چرمه . [ چ َ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند که در 37هزارگزی شمال باختری قاین واقع است . کوهستانی و معتدل است و 1839 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و زعفران ، شغل اهالی زراعت ، مالداری و قالیچه بافی وراهش مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فرهنگ عمید

اسب، مخصوصاً اسب سفید: سلطان یک سوارۀ گردون به جنگ دی / بر چرمه تنگ بندد و هّرا برافکند (خاقانی: ۱۳۶ ).

دانشنامه عمومی

چرمه روستایی در دهستان آیسک بخش آیسک شهرستان سرایان استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۸۳۵ نفر (در ۲۸۷ خانوار) بوده است.چرمه ( اسب سفید)روستائی تاریخی درفاصلهٔ 14 کیلومتری شمال شرقی سرایانارتفاع از سطح دریا ۲۴۰۰ متر ییلاقی وکوهستانی در میان رشته کوه های حد فاصل قاینات تا کلات گناباد و دارای کلاته ها، چشمه ها ومزارع متعدد خوش آب و هوا به نام های :پی برج تلخی هلرنگ زرگر خاور چشمه قنبر میان تگ(موتگ)گزنشک مرغزار(مزغزار)مُرغو نوخان(نوخو)کلاته رَضاوو اِسپدنگتگ دودختر اِزدکتَگِ لون خوجه کلاته مُلاوچندین قنات و کلاته دیگر... با محصولات کشاورزی ودامی متنوع می باشد دارای مردمی ساده مهربان خون گرم سازگار ومهمان نواز است،درستکار و قانع دارد.از بزرگان و ریش سفیدان روستا می توان به حاج محمد ولی عارفی، حاج جعفر ضرغامی، آخوند آقا محسن وچند تن دیگر اشاره کرد روستا دارای آب لوکشی،فاضلاب روستائی، برق، تلفن ، گاز(ازفروردین سال۹۸) و اینترنت پرسرعت می باشد.
غار بتونغاربتون را می توان مهم ترین جاذبه گردشگری و منطقه بااهمیت روستای چرمه دانست غاری طبیعی که در ۱۲ کیلومتری مرکز شهر سرایان و در ۵کیلومتری روستای چرمه واقع شده است.و در نزدیکی این غار مکان تفریحی - زیارتی به نام امامزاده پیراباذر قرار دارد.این غار که هنوز ناشناخته باقی مانده است برای ورود به آن باید از تجهیزات کوهنوردی استفاده کرد.در داخل این غار آّب نیز روان است که قابل آشامیدن و بسیار سرد می باشد . قندیل های زیبا و آهکی و بی انتها بودن آن از شگفتی های غار بتون سرایان است که هنوز انتهای آن کشف نشده است.
این غار که هنوز ناشناخته باقی مانده است برای ورود به آن باید از تجهیزات کوهنوردی استفاده کرد.در داخل این غار آّب نیز روان است که قابل آشامیدن و بسیار سرد می باشد . قندیل های زیبا و آهکی و بی انتها بودن آن از شگفتی های غار بتون سرایان است که هنوز انتهای آن کشف نشده است.
غار دریک جبال صخره ای واقع می باشد که از سنگ های آهکی و رسوبی تشکیل شده است.این غار آهکی دارای مجموع فرود 400 متر و به عمق حدود 3 کیلومتر دراز است . پس از ورود به غار به یک سالن 50 متری وارد می شویم که در انتهای آن دهنه چاه اول به خوبی نمایان می باشد .عمق این چاه در حدود 25 متر است. دراین جا متوجه تونلی می شویم که با شیب نسبتا ملایمی به سمت راست و پایین غار امتداد می یابد. پس از طی حدود 20 متر مسیر با منظره سنگ های عظیمی روبرو می شویم که به صورت غلطان بر روی یکدیگر قرار گرفته و در زیر آن دهنه چاه بزرگ دوم قرار دارد.پس از حدود 20متر وارد قسمت دوم این چاه می شویم .مسیرهای منشعب عبارت از 3تونل (خروجی، استلاگیت وتونل بن بست ) می باشد .به داخل تونل استلاگمیت می رویم.این مسیر از یک دالان تنگ و باریک به سمت یک چاه بزرگ که ورودی یک تالار جدید وکشف نشده می باشد امتداد می یابد.پس از پشت سرگذاشتن چند چاه به دهانه چاه آخر که در واقع سقف غار بتون درقسمت انتهایی می باشد، می رسیم .البته این قسمت از غار بسیار تو در تو بوده و ما به زحمت بسیار و با کمک اثرات فضله پرندگان ونور خورشید توانستیم دهانه خروجی را پیدا کنیم.پس ازطی مسافت مقداری از مسیر به صورت سنگنوردی در ابتدای دهنه از آن خارج می شویم.گیاهان عجیب یکی از نکات جالب، وجود گیاهی بود که در مقابل نور چراغ حالت فلورسنت به خود می گرفت ونور منتشر می کرد.پس از رسیدن به سالن بزرگ انتهایی که دارای استلاگمیت های بسیاری بود وارد تونل حوضچه می شویم، درآنجا آب بسیار سرد است.دریکی از چاه ها حوضچه ای خشک شده بود که کف آن از بلورهای سفید و زیبا مفروش شده است.حدود 350 متر در عمق غار پایین می رویم.حدود 3 کیلومتر مسیر آن را به صورت راهپیمایی طی کرده بودیم که در نوع خود یک رکورد بی نظیر به حساب می آمد.به این صورت اکتشاف کامل غار اژدها انجام شد.پدیده های بی نظیردرداخل این غار می توان انواع تزئینات آهکی از قبیل استلاگمیت، استلاگمیت (لوله ای، میله ای، گل کلمی و...) حوضچه های آب معدنی، بلورهای زیبای کوارتز و کلیست و پدیده بی نظیر وکمیاب مروارید غار را مشاهده نمود.غار اژدها در واقع دومین غار عمیق و اورست غارهای شرق کشور محسوب می شود که با همکاری اداره کل حفاظت محیط زیست کارشناسی های لازم در آن انجام شده است.اکتشاف این غارتوسط سید احمد رونقی وتیم شبکه ملی زیست محیطی کشور نمایندگی خراسان جنوبی انجام شده واین کار بالغ بر 100میلیون ریال هزینه در برداشته است.این هزینه توسط حمایت های مردمی و بخش خصوصی تأمین شده که نصف این مبلغ صرف خرید تجهیزات فنی و پیشرفته غار نوردی شده است.پیمایش غار فقط توسط غارنوردان زبده و دوره دیده بااستفاده از مدرن ترین تجهیزات روز غارنوردی امکان پذیر می باشد . غار مورد نظر دارای دو دهانه می باشد که دهانه ورودی به نام اژدها و دهانه خروجی آن که بسیار مخوف وعظیم می باشد به نام »بتون« شهرت دارد.ماجراجوی مشهور هلندی به نام »پیتراورمانس« هم در بازدیدی که به همراه تیم شبکه استان خراسان جنوبی از این غار دیدارکرده و در سایت خبرگزاری خود، آن رانقطه عطف سفرش از هلند تا چین برشمرده است.متأسفانه به دلیل بی توجهی وهجوم تعدادی غارنورد ناآگاه از استان های همجوار این غار، درمعرض تخریب قرار دارد. درصورت اختصاص بودجه لازم برای ساماندهی و بهسازی غار اژدها می توان آن را به صورت یک مکان توریستی بسیار جذاب برای استفاده گردشگران ایرانی وخارجی درآورد.(برگرفته ازوبسایت سرایان)

گویش مازنی

/charme/ نوعی شلتوک نامرغوب - گوسفندی که بر پا و پوزه و پشتش لکه های سفید دارد ۳گوسفند کبود رنگ

۱نوعی شلتوک نامرغوب ۲گوسفندی که بر پا و پوزه و پشتش لکه های ...


واژه نامه بختیاریکا

( چَرمه ) خاکستری؛ الاغ سفید رنگ

پیشنهاد کاربران

چرمه ( charma ) : [ اصطلاح چوپانی ] الاغ که رنگی مایل به سیاه دارد.


کلمات دیگر: