مترادف جوانمرد : بافتوت، بامروت، بخشنده، بزرگ همت، جواد، حر، سخاوتمند، سخی، عیار، فتا، کریم، مرد، داش، لوطی
متضاد جوانمرد : ناجوانمرد، ناکس
cavalier, chivalrous, gentleman, manly, masculine, sporting, sportsman
(تلفظ: javān mard) (به مجاز) دارای خصلت های نیک و پسندیده مانند بخشندگی ، گذشت ، دلیری و کمک به دیگران .
بافتوت، بامروت، بخشنده، بزرگهمت، جواد، حر، سخاوتمند، سخی، عیار، فتا، کریم، مرد ≠ ناجوانمرد، ناکس
داش، لوطی
۱. بافتوت، بامروت، بخشنده، بزرگهمت، جواد، حر، سخاوتمند، سخی، عیار، فتا، کریم، مرد
۲. داش، لوطی ≠ ناجوانمرد، ناکس
جوانمرد. [ ج َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد. کوهستانی و معتدل است . 695 تن سکنه دارد. آب آن از زرینه رود و محصول آن غلات ، چغندر، توتون ، حبوبات . شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
فردوسی .
فردوسی .
عماره .