کلمه جو
صفحه اصلی

عافیت


مترادف عافیت : تندرستی، سلامتی، سلامت، صحت، رستگاری، نجاح، پارسایی، تقوا، زهد

برابر پارسی : تندرستی، بهروزی، رستگاری

فارسی به انگلیسی

good health, welfare, happiness

good health, welfare


مترادف و متضاد

تندرستی، سلامتی، سلامت، صحت


رستگاری، نجاح


پارسایی، تقوا، زهد


۱. تندرستی، سلامتی، سلامت، صحت
۲. رستگاری، نجاح
۳. پارسایی، تقوا، زهد


فرهنگ فارسی

تندرستی، صحت کامل، رستگاری
۱ - ( اسم ) صحت سلامت تندرستی . ۲ - رستگاری . ۳ - پارسایی زهد . یا عافیت باد ( باشد ) . به کسی که تازه از حمام بیرون آمده باشد یا عطسه کرده گویند موجب سلامت گردد .

فرهنگ معین

(یَ ) [ ع . عافیة ] ۱ - (اِمص . ) سلامت ، تندرستی . ۲ - رستگاری . ۳ - پارسایی . ۴ - مجازاً محافظه کاری .

لغت نامه دهخدا

عافیت. [ ی َ] ( ع اِمص ) عافیة. صحت. سلامت. تندرستی :
توبه سگالی که نیز باز نگردی
سوی بلا گرت عافیت دهد این بار.
ناصرخسرو.
عافیت را نشان نمی یابم
از بلاها امان نمی یابم.
خاقانی.
از عافیت مپرس که کس را نداده اند
در عاریت سرای جهان عافیت عطا.
خاقانی.
همچنین قدر عافیت کسی داندکه به مصیبتی گرفتار آید. ( گلستان ). و رجوع به عافیة شود. || پارسایی. زهد. ( آنندراج ) :
آنان که به کنج عافیت بنشستند
دندان سگ و دهان مردم بستند.
سعدی ( گلستان ).
عافیت چشم مدار از من میخانه نشین
که دم از خدمت رندان زده ام تاهستم.
حافظ.

عافیة. [ ی َ ] ( ع اِمص ) عافیت. صحت کامل. بهبود کامل. ( اقرب الموارد ). || دور کردن خدای از بنده مکروه را. سلامت از بیماری و مکروهات در بدن و باطن دردین و دنیا و آخرت. || ( ص ) خواهنده رزق از طیور و سباع و جز آن. ج ، عَوافی. ( منتهی الارب ).
- عافیة الماء ؛ در آب آینده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
- کثیرالعافیة ؛ بسیارمهمان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به عافیت شود.
- ناقة عافیة اللحم ؛ ناقه بسیارگوشت. ( منتهی الارب ). ج ، عافیات و عَوافی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

عافیت . [ ی َ] (ع اِمص ) عافیة. صحت . سلامت . تندرستی :
توبه سگالی که نیز باز نگردی
سوی بلا گرت عافیت دهد این بار.

ناصرخسرو.


عافیت را نشان نمی یابم
از بلاها امان نمی یابم .

خاقانی .


از عافیت مپرس که کس را نداده اند
در عاریت سرای جهان عافیت عطا.

خاقانی .


همچنین قدر عافیت کسی داندکه به مصیبتی گرفتار آید. (گلستان ). و رجوع به عافیة شود. || پارسایی . زهد. (آنندراج ) :
آنان که به کنج عافیت بنشستند
دندان سگ و دهان مردم بستند.

سعدی (گلستان ).


عافیت چشم مدار از من میخانه نشین
که دم از خدمت رندان زده ام تاهستم .

حافظ.



فرهنگ عمید

۱. تندرستی، صحت، سلامت.
۲. [قدیمی، مجاز] زهد، پرهیزکاری.

دانشنامه عمومی

عافیت داستان کوتاهی است از بهرام صادقی (۱۳۶۳-۱۳۱۵) که در تیرماه ۱۳۴۶ نگاشته و اول بار مرداد ۱۳۴۶ در مجله فردوسی ماهانه منتشر شده است. این داستان بعدها به عنوان آخرین داستان مجموعه سنگر و قمقمه های خالی به سال ۱۳۴۹ توسط انتشارات کتاب زمان به چاپ رسید.
ملکوت
حسن محمودی در کتاب خون آبی بر زمین نمناک (در نقد و معرفی بهرام صادقی) این داستان را در کنار داستان های تدریس در بهار دل انگیز و داستانی برای کودکان به شاخصه های آثار پست مدرن نزدیک و گاه یک سروگردن بالاتر از آثار هم عصرش می داند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عافیت به عنوان نقطه مقابل ابتلا و گرفتاری است و به معنای سلامت از هر نوع آفت و ناگواری جسمی و روحی، ظاهری و باطنی، دنیوی و احروی است. نعمت عافیت بعد از نعمت یقین، از نعمت های بزرگ خداوند است.
حضرت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه به تفصیل درباره مسئله عافیت پرداخته اند، که در ادامه آن را بررسی می کنیم.
← طلب خیر و خوبی از خدا
۱. ↑ شریف رضی، نهج البلاغه ت حسون، ص۶۳۳، نامه ۳۱.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «عافیت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۰.
...

جدول کلمات

تندرستی ، رستگاری

پیشنهاد کاربران

آسایش ؛ سلامتی و تندرستی

تندرستی، سلامتی، سلامت، صحت، رستگاری، نجاح، پارسایی، تقوا، زهد

بی گزندی. بی آسیبی. ایمنی. زنهار

در اوستا " اشتود " ( oshtvad )

معاف شدن از گرفتاری واوقات رابه بهترین صورت که سعادت دنیا واخرت دران باشد گذراندن
برکت دراوقات زندگی


سلامتی و آرامش و آسایش در ابعاد مختلف بدنی و روحی
خدایا به ما عافیت عنایت کن آمین

بهی

عافیت برخاسته از کلمه عفو ، بخشش و پاک گشتن از گناه ، عافیت باشه یعنی مورد عفو خداوند باشه.



کلمات دیگر: