کلمه جو
صفحه اصلی

برزخ


مترادف برزخ : درهم، دلخور، دمغ، گرفته، بور، ناخرسند، ناخشنود، ناراضی، حایل، حاجز، فاصله، اعراف، عالم بالا، عالم مثال

فارسی به انگلیسی

interval between death and resurrection, isthmus, perilous or awkward situation, connecting link, [fig.] peritous or awkward situation, rough time, limbo, purgatory, resentful

Limbo , purgatory, resentful


فارسی به عربی

انتقال , برزخ , عالم النسیان

عربی به فارسی

تنگه خالي , برزخ , باريکه


مترادف و متضاد

درهم، دلخور، دمغ، گرفته


بور


ناخرسند، ناخشنود، ناراضی


حایل، حاجز


isthmus (اسم)
باریکه، برزخ، تنگه خالی

transition (اسم)
تحول، انتقال، عبور، برزخ، گذار، مرحله تغییر، تغییر از یک حالت بحالت دیگر

limbo (اسم)
برزخ، کنار دوزخ

فاصله


۱. درهم، دلخور، دمغ، گرفته
۲. بور
۳. ناخرسند، ناخشنود، ناراضی
۴. حایل، حاجز
۵. فاصله
۶. اعراف، عالم بالا، عالم مثال


اسم


اعراف، عالم بالا، عالم مثال


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- حایل بین دو چیز فاصل میان دو چیز . ۲- قطع. باریکی از خشکی که دو خشکی بزرگ را بهم متصل میسازد و دو قسمت آبرا از هم جدا میکند مانند ( برزخ پاناما ) که در آن ترع. پاناما حفر شده است و دو قسمت آمریکای مرکزی را بامریکای جنوبی متصل میساخت . ۳- حد فاصل میان دنیا و آخرت ۴- عالم مثال از آن جهت که حاجز میان اجسام کثیفه و عالم ارواح مجرده است . یا برزخ خاضغ . یا برزخ خافی . در حکمت اشراق مراد جسم غیر منیر یعنی مستنیر است جسم خافی جوهر غاسق یا برزخ سفلی . یا برزخ علوی . یا برزخ قابس . یا برزخ قاهر .
باز داشتن میان دو چیز یا حائل و باز داشت میان دو چیز و فیه قوله تعالی بینهما برزخ یبغیان .

فرهنگ معین

(بَ زَ ) [ ع . ] ۱ - ( اِ. ) حایل بین دو چیز. ۲ - حد فاصل میان بهشت و جهنم . ۳ - (ص . ) ناراحت ، عصبانی ، ناخشنود.

لغت نامه دهخدا

برزخ . [ ب َ زَ ] (ع اِ) بازداشت میان دو چیز. (از ترجمان جرجانی ). || حائل و بازداشت میان دو چیز و فیه قوله تعالی ، بینهما برزخ لایبغیان . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). چیزی که میان دو چیز دیگر حایل باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). حاجز میان دو چیز. (از اقرب الموارد). بازداشت میان دو چیز است چنانکه در قرآن است : بینهما برزخ لایبغیان . (کشاف اصطلاحات الفنون ). چیزی که در میان دو چیز متخالف حائل باشد خواه از آن هر دو متخالف در خود مناسبتی داشته باشد یا نه چنانکه اعراف برزخ است میان بهشت و دوزخ و بوزینه برزخ است میان بهائم و انسان و درخت خرما و مردم گیاه برزخ است میان حیوانات و نباتات و بسد یعنی مونگا برزخ است میان نباتات و جمادات . (غیاث اللغات ) :
هر کش امروز قبله مطبخ شد
دانکه فرداش جای دوزخ شد
آدمی را در این کهن برزخ
هم ز مطبخ دری است در دوزخ .

سنایی .


قوی دلی که به بحرین بر او نرسد
بخار بخل که جود است در میان برزخ .

سوزنی .


|| حایل میان دنیا و آخرت و آن از زمان مرگ تا زمان قیامت باشد و هرکسی که می میرد داخل برزخ میگردد. (از اقرب الموارد). آنچه میان دنیا و آخرت باشد از وقت مرگ تا حشر. (ترجمان القرآن ). ج ، برازخ . (از اقرب الموارد). همستکان .اعراف . برزخ آنچه میان دنیا و آخرت باشد و آن زمانی است از وقت مرگ تا وقت نشور. (کشاف ). عالمی میان مرگ و نشور. (تفلیسی ) :
بر سردو رهی امروز بکن جهدی
تات بی توشه نباید شد از این برزخ .

ناصرخسرو.


- عالم برزخ ؛ عالم میان دنیا و آخرت . همستکان . عالمی میان مرگ و نشور. پیکرستان .
|| گور. (مهذب الاسماء). و آنچه در قرآن آمده است : برزخ الی یوم یبعثون . مراد از برزخ در اینجا قبر است زیرا که واقع شده است میان دنیا و آخرت . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || خطی میان بهشت و دوزخ . (کشاف اصطلاحات الفنون از لطائف اللغات ). || (اصطلاح فلسفی ) برزخ در اصطلاح حکمای اشراقیان جسم را گویند و در شرح اشراق الحکمه در بیان انوار الهیه گوید در نزد حکمای اشراقی برزخ جسم است زیرا برزخ چیزی را گویند که بین دو چیز دیگر حائل باشد و اجسام کثیفه نیز دارای همین وضع باشند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). در اصطلاح حکمای اشراقی جسم را که ذاتاً تاریک است و تا به نورغیر متصل نشود روشنی پیدا نمی کند برزخ نامند. (دایرة المعارف فارسی ). || (اصطلاح صوفیه ) برزخ در اصطلاح سالکان روح اعظم را گویند و عالم مثال را که حائل است میان اجسام کثیفه و ارواح مجرده و دنیا و آخرت را نیز برزخ گویند و پیر و مرشد را نیز. (کشاف اصطلاحات الفنون از کشف اللغات ). عالم مشهود بین عالم معانی مجرده و اجسام مادی . (تعریفات جرجانی ). || (اصطلاح شطاریان ) برزخ صورت محسوسه ٔ مرشد باشد که آن مرشد واسطه است میان حق تعالی و مسترشد پس ذاکر را بایدکه در وقت ذکر صورت مرشد را در نظر خود متصور دارد تا از برکت آن بقرب حق تعالی برسد و خود را و کل کائنات را در هستی حق گم کند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- برزخ الاعلی . رجوع به حکمت اشراق ص 133 شود.
- برزخ البرازخ (اصطلاح صوفیه ) و آنرا جامع نیز گویند ؛ مرتبه ٔ وحدتست که تعین اول عبارت از آنست و بنور محمدی و حقیقت محمدی نیز معین میشود. کذا فی لطائف اللغات . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- برزخ الجامع (اصطلاح صوفیه ) ؛ عبارت است از حضرت احدیت و عین اول که اصل همه ٔ برازخ است از اینرو برزخ اول و اعظم و اکبر نامیده میشود. (تعریفات ). || (اصطلاح جغرافیایی ) قطعه ٔ باریکی از خشکی که دو خشکی بزرگ را بهم متصل میسازد و دو قسمت آبرا از هم جدا میکند مانند برزخ پاناما که آمریکای مرکزی را بآمریکای جنوبی متصل میسازد و در آن ترعه ٔ پاناما حفر شده است . (فرهنگ فارسی معین ).
|| دیوار پست . (تفلیسی ). دیوار. ج ، برازخ . (مهذب الاسماء).

برزخ. [ ب َ زَ ] ( ع اِ ) بازداشت میان دو چیز. ( از ترجمان جرجانی ). || حائل و بازداشت میان دو چیز و فیه قوله تعالی ، بینهما برزخ لایبغیان . ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). چیزی که میان دو چیز دیگر حایل باشد. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). حاجز میان دو چیز. ( از اقرب الموارد ). بازداشت میان دو چیز است چنانکه در قرآن است : بینهما برزخ لایبغیان . ( کشاف اصطلاحات الفنون ). چیزی که در میان دو چیز متخالف حائل باشد خواه از آن هر دو متخالف در خود مناسبتی داشته باشد یا نه چنانکه اعراف برزخ است میان بهشت و دوزخ و بوزینه برزخ است میان بهائم و انسان و درخت خرما و مردم گیاه برزخ است میان حیوانات و نباتات و بسد یعنی مونگا برزخ است میان نباتات و جمادات. ( غیاث اللغات ) :
هر کش امروز قبله مطبخ شد
دانکه فرداش جای دوزخ شد
آدمی را در این کهن برزخ
هم ز مطبخ دری است در دوزخ.
سنایی.
قوی دلی که به بحرین بر او نرسد
بخار بخل که جود است در میان برزخ.
سوزنی.
|| حایل میان دنیا و آخرت و آن از زمان مرگ تا زمان قیامت باشد و هرکسی که می میرد داخل برزخ میگردد. ( از اقرب الموارد ). آنچه میان دنیا و آخرت باشد از وقت مرگ تا حشر. ( ترجمان القرآن ). ج ، برازخ. ( از اقرب الموارد ). همستکان.اعراف. برزخ آنچه میان دنیا و آخرت باشد و آن زمانی است از وقت مرگ تا وقت نشور. ( کشاف ). عالمی میان مرگ و نشور. ( تفلیسی ) :
بر سردو رهی امروز بکن جهدی
تات بی توشه نباید شد از این برزخ.
ناصرخسرو.
- عالم برزخ ؛ عالم میان دنیا و آخرت. همستکان. عالمی میان مرگ و نشور. پیکرستان.
|| گور. ( مهذب الاسماء ). و آنچه در قرآن آمده است : برزخ الی یوم یبعثون . مراد از برزخ در اینجا قبر است زیرا که واقع شده است میان دنیا و آخرت. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || خطی میان بهشت و دوزخ. ( کشاف اصطلاحات الفنون از لطائف اللغات ). || ( اصطلاح فلسفی ) برزخ در اصطلاح حکمای اشراقیان جسم را گویند و در شرح اشراق الحکمه در بیان انوار الهیه گوید در نزد حکمای اشراقی برزخ جسم است زیرا برزخ چیزی را گویند که بین دو چیز دیگر حائل باشد و اجسام کثیفه نیز دارای همین وضع باشند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). در اصطلاح حکمای اشراقی جسم را که ذاتاً تاریک است و تا به نورغیر متصل نشود روشنی پیدا نمی کند برزخ نامند. ( دایرة المعارف فارسی ). || ( اصطلاح صوفیه ) برزخ در اصطلاح سالکان روح اعظم را گویند و عالم مثال را که حائل است میان اجسام کثیفه و ارواح مجرده و دنیا و آخرت را نیز برزخ گویند و پیر و مرشد را نیز. ( کشاف اصطلاحات الفنون از کشف اللغات ). عالم مشهود بین عالم معانی مجرده و اجسام مادی. ( تعریفات جرجانی ). || ( اصطلاح شطاریان ) برزخ صورت محسوسه مرشد باشد که آن مرشد واسطه است میان حق تعالی و مسترشد پس ذاکر را بایدکه در وقت ذکر صورت مرشد را در نظر خود متصور دارد تا از برکت آن بقرب حق تعالی برسد و خود را و کل کائنات را در هستی حق گم کند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ عمید

۱. حائل و فاصله بین دو چیز.
۲. عالم بین دنیا و آخرت، از هنگام مرگ تا روز قیامت.
۳. [عامیانه، مجاز] تشویش، نگرانی، سردرگمی.
۴. (جغرافیا ) قطعۀ زمین باریکی میان دو دریا که دو قطعه خشکی وسیع را به یکدیگر متصل می کند.

دانشنامه عمومی

همیستکان (هَ تَ )[پهلوی]، همبستگان، همرستگان، همبستگاه، همرستگاه


برزخ در لغت، به معنای چیزی است که در میان دو چیز دیگر حایل شود و در اصطلاح علمای اسلام به عالمی (جهانی) گفته می شود که مابین این جهان و جهان اخروی (قیامت) است.همچنین به عالم برزخ عالم مثال و خیال نیز می گویند.
برزخ از واژه عربی فرسخ که همان فرسنگ و پرسنگ فارسی است که سپس به عربی راه یافته و برزخ شده است.
کیفیت عالم برزخ، مانند عالم نفس مجرد (خالی) مطلق از ماده است، یعنی مادّه نیست ولی آثار ماده نظیر کیف و کم و اْین را دارد یعنی دارای اندازه و حدود است و رنگ و شکل و صدا، همانند عالم خواب
لفظ برزخ ۳ بار در قرآن در سوره المؤمنون آیه ۱۰۰ و سوره الفرقان آیه ۵۳ و سوره الرحمن آیه ۲۰ آمده است.از آیات قرآن کاملاً این مطلب استفاده می شود که غیر از دنیای قیامت که در آن به حساب کلی افراد رسیدگی می شود، دنیای دیگری در بین این دنیا و دنیای قیامت وجود دارد که آن را اصطلاحاً می گویند عالم برزخ. برزخ یعنی حائل و واسطه. عالم برزخ یعنی عالمی که در بین عالم دنیا و عالم آخرت قرار گرفته؛ و لهذا در عالم برزخ هم با اینکه هنوز حساب کلی افراد رسیدگی نشده است و در قیامت باید رسیدگی بشود، افراد مختلفند، بعضی متنعمند و بعضی معذب. این است که فرموده اند: «القبر اما روضه من ریاض الجنه، او حفره من حفر النیران» عالم قبر برای انسان یا به منزله باغی است از باغهای بهشت یا به منزله گودالی است از گودالهای جهنم. اهل سعادت، از همان آن توفی و مردن، سعادتشان شروع می شود، و اهل عذاب، از همان آن مردن، عذاب برزخیشان آغاز می گردد. این آیه بر همین مطلب دلالت می کند قرآن نمی گوید که قبل از قیامت، مردم، چه سعید و چه شقی همین طور منتظر نگهداشته می شوند برای محاکمه نهایی و تا آن وقت همه در یک حالت انتظار بسر می برند؛ و لهذا می فرماید اگر ببینی آن زمان را که فرشتگان می آیند اخذ می کنند، توفی می کنند، تحویل می گیرند به تمام و کمال کافران را و فقط بدنشان می ماند که بعد می پوسد، و اینها را معذب می دارند (عذاب عالم برزخ). این بدن دیگر در کار نیست ولی مع ذلک عذابش هست. «یضربون وجوههم و ادبارهم» از پیش رو و پشت سر، اینها را می زنند و به آن ها می گویند عذاب سوزان را بچشید. «ذلک بما قدمت ایدیکم، و ان الله لیس بظلام للعبید». این آیه دو فراز دارد: یکی «ذلک بما قدمت ایدیکم» و دیگر: «و ان الله لیس بظلام للعبید». این دو فراز مکمل یکدیگرند. وقتی که صحبت عذابهای دردناک می شود، فوراً به ذهن انسان

دانشنامه آزاد فارسی

بَرزَخ
(در لغت به معنی حایل و حدّ فاصل بین دو چیز) حدّ واسطِ عالم جسمانی و مجرّد. در نزد اهل شرع و فیلسوفان حکمت متعالیه، برزخ، جهانِ صورت های بدون ماده و به تعبیر دیگر، جهان نفوس غیرمتعلق به ابدان است. در این معنا مترادف با عالم مثال است. دربرابر مرتبۀ خیال یا بعد مثالی وجود انسان که آن را برزخ متصل نیز می نامند، عالم برزخ را برزخ منفصل می خوانند. این عالم برخی اوصاف ماده از قبیل بُعد را داراست اما فاقد قوه و حرکت و زمان و مکان است و در واقع نیمه مجرد و نیمه مادی است و مجرد تامّ نیست (← سلسله مراتب هستی). این اصطلاح در رویکرد کلامی به معنی جهان پس از مرگ و پیش از روزِ رستاخیز است که در آن افراد بشری، براساس ملکات نفسانی خود در آن زندگی می کنند و برحسب این ملکات در بهشت یا دوزخ برزخی به سر می برند. به گفته ابن عربی این بخش از جهان به حسب عدم اطلاع دقیق از آن «غیب محالی» خوانده می شود. در آیات متعدد قرآن به وجود حیات در عالم بعد از مرگ (قبل از رستاخیز) اشاره شده و در روایات اسلامی نیز توضیحاتی در این زمینه وجود دارد.

برزخ (علوم زمین). بَرزَخ (علوم زمین)(isthmus)
بَرزَخ پاناما
(یا: باریکۀ خشکی میان دو آب) نوار باریکی از خشکی، و محل اتصال دو تودۀ خشکی بزرگ تر. مثلاً، برزخ پاناما قاره های امریکای شمالی و جنوبی را به یکدیگر متصل می کند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] از دیدگاه قرآن و روایات، برزخ و قبر یک چیز است که گاهی از آن به عالم قبر و گاهی از آن به عالم برزخ یاد می شود. برزخ در لغت یعنی چیزی که حایل بین چیزی و چیز دیگر باشد. ازاین رو به جهانی که میان دنیا و آخرت واقع می شود برزخ اطلاق می گردد؛ چنان که در آیاتی از قران، برزخ بیانگر فاصله میان دو دریاست. برزخ در اصطلاح حکمت : به همان عالم مثال اطلاق می شود ، زیرا عالم مثال حد فاصل بین عالم عقل و عالم ماده است.و در اصطلاح شریعت : فاصله میان مرگ تا قیامت کبری را گویند.
برزخ قیام و زندگی جدید و جهانی نو است؛خواه گودالی از گودال‎های دوزخ باشد، یا باغی از باغ‎های بهشت. پس برزخ معبر و دالان ورودی به قیامت و حشر اکبر است و انسان در ادامه ی مسیر زندگی دنیا وارد جهان برزخ می شود، که سراسر آگاهی و حیات است «النّاس نیام فإذا ماتوا انتبهوا»

برزخ در آیات قران
قرآن کریم در آیاتی از جهان برزخ خبر داده است؛ مانند:
۱ـ «... و من ورائهم برزخ إلی یوم یبعثون :واز پس انان برزخی است ، تا روزی که مبعوث شوند.« این آیه حکایت می‏کند که ، بعد از مردن تا قیامت حالتی وجود دارد که آن حالت ،حائل و فاصله میان زندگی این دنیا و قیامت است.
۲-النّار یُعرضُون علیها غدوّاً وعشیّا پیامبر اسلام صلوات الله علیه فرمودند: هرگاه یکی از شما از دنیا برود، اگر از اهل بهشت باشد از بهشت، و اگر از اهل آتش باشد از جهنّم هر صبح و شام جایگاهش به او عرضه می شودو به او گفته می شود: این موقف معین، جایگاه توست وقتی در قیامت خداوند تو را مبعوث کرد، به این جا منتقل می شوی «امام صادق علیه السلام نیز در تفسیر آیه مزبور فرمودەاند: این رخداد پیش از قیامت است؛ زیرا در قیامت صبح و شام نیست. پس اگر کافران هر صبح و شام معذّب می شوند معلوم می شود در برزخ و پیش از قیامت است.»
۳- خداوند متعال درباره ی بت پرستان زمان حضرت نوح علیه السلام می فرماید: «مما خطیئاتهم اغرقوا فادخلواناراً؛ بر اثر خطا کاری‎ها غرق شدند و به مجرد غرق شدن، به آتش وارد شدند.» البتّه این سخن غیر از تشریفات فقهی مانند لزوم غسل دادن، حنوط ، کفن کردن ،نماز خواندن و خاک سپاری و نیز نماز لیلة الدّفن است. مفسران، این آتش را همانند آتشی که در آیه بعد مطرح است، برزخی می دانند و این گونه از آتش‎ها در درون آب هم موجود است؛ زیرا مربوط به خود شخص تبه کار است. اگر میّت را دفن نکنند نیز برزخ و سؤال و جواب قبر دارد. از این رو برزخ را قیامت صغری می نامند.

۴-«ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون» مفسران این حیات را برزخی دانسته اند گرچه اختصاصی به آن ندارد.« یونس بن ظبیان از حضرت صادق علیه السلام نقل می کند: خداوند هر گاه روح مؤمنی را قبض کند، روح او را در قالبی همگون قالب دنیوی او قرار می دهد و هر گاه کسی بر آنان وارد گشت، او را به همان صورتی که در دنیا داشته است می شناسند.» (مجمع البیان ۱/۴۳۴و
۵- «ولا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربّهم یرزقون» ؛پیامبر اکرم صلوات الله علیه ذیل این آیه، بیانی نزدیک به روایت یونس دارد. سپس می افزاید: جعفر بن ابی طالب را که در جنگ موته شهید شد، در حالی مشاهده کردم که با دو بال همراه فرشتگان در پرواز بود. (مجمع البیان ۲/۸۸۳.) بنابراین، شهیدان نخواهند مرد و نمردە وارد بهشت برزخی می شوند گرچه از لحاظ قوانین حاکم بر طبیعت می میرند و مردەاند.

۶-«و مَن أعرض عن ذکری فإنّ له معیشةً ضَنکاً ونحشره یومَ القیمة أعمی » ؛ که معیشت ضنک را برخی بر برزخ تطبیق کردەاند.
۷- «یثبّت الله الّذین امنوا بالقول الثّابت فی الحیوة الدّنیا و فی الاخرة» این آیه و آیات بعد، بر بهشت برزخی دلالت دارد .
۸- «والّذین‎هاجروا فی سبیل الله ثمّ قُتِلوا أو ماتوا لیرزقنّهم الله رزقاً حسناً»
۹- «قیل ادخل الجنّة قال یا لیت قومی یعلمون بما غفرلی ربّی و جعلنی من المکرمین»

برزخ در روایات
از نظر روایات نیز، وجود بدن برزخی امری مسلم و قطعی است . در روایات و احادیث، از «عالم برزخ» در برخی مواضع، با واژه «قبر» یاد شده است. البته در پاره‏ای موارد، منظور از کلمه «قبر» در روایات، قبر مادی و خاکی است. با دقت در محتوا و صدر و ذیل روایات، می‏توان به خوبی دریافت که مقصود از لفظ «قبر» در آنها، «قبر خاکی» است یا مراد «نظام برزخی» است.
۱- در روایات و احادیث، از «عالم برزخ» در برخی مواضع، با واژه «قبر» یاد شده است از جمله به ذکر روایتی از امام سجاد علیه السلام می پردازیم: زهری نقل می‏کند: امام سجاد علیه السلام فرمود:سخت ‏ترین ساعت‏ها برای فرزند آدم، سه ساعت است: ساعت اول،ساعتی است که در آن ملک الموت را می‏بیند و ساعت دوم، ساعتی است که در آن از قبر خود بر می‏خیزد و ساعت سوم، ساعتی است که در برابر خدای متعال می‏ایستد، یا به سوی بهشت است و یا به سوی آتش». سپس فرمود: «ای فرزند آدم! اگر هنگام مرگ نجات یافتی، پس و گرنه به هلاکت رسیدی. وای فرزند آدم! اگر در موقعی که به قبر خود گذاشته می‏شوی نجات یافتی، و گرنه به هلاکت افتادی، و اگر هنگامی که انسان‏ها بر صراط امر می‏شوند نجات یافتی، و الا به هلاکت رسیدی و اگر در آن هنگام که انسان‏ها در برابر پروردگار قرار می‏گیرند نجات یافتی، و گرنه به هلاکت افتادی.»سپس این آیه از قرآن را تلاوت کرد :«وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ ؛ ؛و حال آنکه از ورای آنان برزخی وجود دارد» و فرمود: «این همان قبر است و حقیقت این است که برای آنان (اهل ضلال) در قبر، معیشت سختی بوده و در مضیقه و فشار خواهند بود. قسم به خداوند که قبر، یا روضه‏ای از ریاض بهشت و یا جایگاه پستی از جایگاه‏های پست آتش است».سپس امام سجاد علیه السلام به شخصی از حاضران در آن جلسه روی آورد و فرمود: «آن‏که ساکن آسمان است، ساکن بهشت را از ساکن آتش تمیز داده و می‏شناسد. پس تو از کدامین هستی؟ و منزل تو از این دو منزل کدام است؟» چنان که در متن روایت آمد، امام سجاد علیه السلام مقصود از کلمه «برزخ»در قرآن را همان «قبر» دانسته‏اند که از این اشاره معلوم می‏شود که مراد از عالم قبر در روایات، همان عالم برزخ است و مسائل مربوط به قبر در واقع مسائل عالم برزخ است. مسائلی از قبیل فشار، سؤال و جواب، نعمت و عذاب و نظایر آنها. توضیح امام سجادعلیه السلام در باره قبر نیز بیانگر این نکته لطیف است که هر جا این جمله و توصیف در خصوص قبر در روایات بیاید، مشخص می‏شود که مراد از «قبر» در آن روایت، نظام برزخ است نه قبر مادی و خاکی.
۲- امام صادق علیه السلام فرمود: برزخ همان قبر (در اصطلاح قرآن)است.( البرزخ هو القبر وهو الثّواب و العقاب بین الدّنیا و الآخرة والدّلیل علی ذلک قول العالم: «والله ما نخاف علیکم إلاّ البرزخ.» بنا براین برخی از تفاسیر، برزخ را عین ثواب یا عقاب بین دنیا و آخرت دانسته اند.
۳-امام صادق علیه السلام جهان برزخ را فاصلة میان زمان مردن تا زمان قیام قیامت، معرفی کرده است. عمر بن یزید از آن حضرت پرسید: برزخ چیست؟ حضرت فرمود: («القبر منذ حین موته إلی یوم القیامة»

تفاوت برزخ وقیامت
...

[ویکی شیعه] بَرْزَخْ، عالمی میان دنیا و آخرت که از آن به عالم مثال یا عالم قبر نیز تعبیر می شود. بر اساس آموزه های اسلامی، این عالم برای هر دو گروه مؤمن و غیر مؤمن وجود دارد؛ با این تفاوت که برای مؤمنان همچون بهشت و برای کافران همچون جهنم است.
برزخ در لغت به معنای حائل و فاصله میان دو چیز و در اصطلاح، فاصله میان پایان زندگی دنیوی (مرگ) و آغاز زندگی اخروی است. عالم مذکور را از آن رو «برزخ» نامیده اند که واسطۀ میان دنیا و آخرت است. این عالم را عالم قبر و عالم مِثال نیز گفته اند.
واژه برزخ در قرآن کریم، سه بار تکرار شده (فرقان:۵۳، الرّحمن:۲۰ و مومنون:۱۰۰) اما تنها در سوره مومنون به معنای مذکور به کار رفته است: حَتَّی إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یوْمِ یبْعَثُونَ (ترجمه: تا زمانی که مرگ یکی از آن ها فرا رسد، می گوید: پروردگار من: مرا باز گردان شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم. (ولی به او می گویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان می گوید (و اگر بازگردد، کارش هم چون گذشته است) و پیشاروی آنان (از حین مرگ) برزخ و فاصله ای است تا روزی که برانگیخته شوند.)

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
برزخ عالمی میان مرگ و قیامت است.
برزخ واژه ای عربی از ریشه (ب - ر - ز) و در لغت به معنای حایل بین دو چیز است؛ گویا این واژه در اصل به معنای پاره زمینی بوده که بین دو چیز خودنمایی و بروز داشته؛ ولی بعدها این معنا توسعه یافته و بر هر امر حایل بین دو چیز، برزخ اطلاق گشته است. برخی معنای اصلی برزخ را حالت ثانوی و جدیدی دانسته اند که بر شیء عارض شده و با حالت پیشین فرق می کند، به هر حال در صورت عربی بودن «برزخ» حرف «خ» در آن زاید بوده، بر مبالغه دلالت دارد؛ ولی در صورتی که آن را معرّب «بَرْزَهْ» بدانیم که آن نیز به معنای حاجز و حایل است، حرف مزبور جزو حروف اصلی کلمه خواهد بود.
واژه برزخ در اصطلاح علمای جغرافیا بر قطعه زمینی که بین دو نهر یا دو دریا واقع شده یا شبه جزیره و در اصطلاح حکمت اشراق بر جسم
در اصطلاح اهل معرفت بر عالمی که از نظر مرتبه بین عالم ماده و عالم عقل قرار گرفته و از آن به عالم مثال تعبیر می کنند اطلاق می گردد. اهل معرفت برزخ را به نزولی و صعودی تقسیم کرده، برزخ نزولی را پیش از دنیا و برزخ صعودی را بعد از آن دانسته اند و نیز صور برزخ صعودی را بر خلاف صور برزخ نزولی نتیجه افعالی می دانند که در نشئه دنیا گذشته است.
برزخ در اصطلاح قرآن، روایات و مجموعه تعالیم اسلامی به معنای عالم پس از مرگ و حد فاصل بین دنیا و آخرت است. شاید بتوان ادعا کرد که برزخ بدین معنا نخستین بار، در تعالیم اسلامی و در قرآن استعمال گردیده است. واژه برزخ به معنای مذکور تنها یک بار در قرآن آمده و در آن، حالِ انسانهای تبهکار و مجرم، هنگام فرارسیدن مرگ و درخواست غیرقابل قبول آنان مبنی بر بازگشت به دنیا و پاسخ آنان به این که فراروی ایشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند، گزارش شده است: «حَتّی اِذا جاءَ اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ رَبِّ ارجِعون × لَعَلّی اَعمَلُ صلِحـًا فیما تَرَکتُ کَلاّ اِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها و مِن ورائِهِم بَرزَخٌ اِلی یَومِ یُبعَثون». (سوره مومنون/23، 99 ـ 100)
افزون بر آیه مزبور که به صراحت از برزخ سخن به میان آورده است. آیات دیگری را می توان یافت که به نوعی بر حقایق برزخی دلالت داشته و برای اثبات عالم پس از مرگ (قبل از قیامت) قابل بهره برداری است.
در این آیات به موضوعات ذیل پرداخته شده است: ادامه حیات شهیدان پس از مرگ (سوره آل عمران/3، 169، 170؛ سوره بقره/2،154؛ سوره یس/36،26ـ27)، احوال ارواح انسان ها هنگام انتقال از زندگی دنیوی به سرای دیگر (سوره نحل/16،32؛ سوره نساء/4،97؛ سوره انفال/8 ، 50 ؛ سوره انعام/6 ، 93؛ سوره نوح/71،25؛ سوره واقعه/56 ،88ـ89 ؛ سوره فجر/89 ، 27-30)، سرگذشت انسان ها پس از مرگ.

[ویکی الکتاب] معنی بَرْزَخٌ: عالم پس از مرگ وقبل از قیامت-فاصله ومرزبین دو چیز
تکرار در قرآن: ۳(بار)
«برزخ» به معنای حجاب و حائل میان دو چیز است.
واسطه و حایل میان دو چیز. میان آن دو حایلی است که تجاوز نمی‏کند. از پس آنان برزخی هست تا روزی که برانگیخته می‏شود. عالم مرگ را برزخ گوئیم چون میان زندگی دنیا و آخرت واسطه است. راجع به برزخ میان دو دریا به (بحر) رجوع شود. طبرسی در مجمع البیان در تفسیر می‏گوید: از سلمان و سعید بن جبیر و سفیان ثوری نقل شده که دو دریا علی و فاطمه «علیهماالسلام»اند، برزخ میان آن دو محمّد «صلی اللّه علیه و آله و سلم» است، لوء لوء و مرجان که از آن دو خارج می‏شود حسنین «علیهما السلام»اند. بعد می‏گوید: عجب نیست که علی و فاطمه «علیه السلام» دو دریا باشند، چون فضل و خیرشان وسیع است، دریا را به جهت وسعتش بحر گویند. نا گفته نماند: حدیث شریف از معانی تطبیقی قرآن مجید می‏باشد. زندگی برزخ‏ گفتیم که عالم مرگ را برزخ گوئیم که میان زندگی دنیا و آخرت واسطه است. آیا عالم برزخ مرگ صفر است یا یک نوع حیات مرموز؟ و در صورت دوّم آیا آن برای همه است یا برای اشخاص مخصوص؟. باید در این باره ابتدا آیات را نقل و سپس آنها را بررسی کنیم تا به بینیم مطلب به کجا می‏انجامد. ، . یعنی با آنها که در راه خدا کشته می‏شوند نگوئید مردگانند بلکه زندگانند ولی نمی‏فهمید. کسانی را که در راه خدا کشته شده‏اند گمان نکن مردگانند بلکه زندگانند و نزد پرورگارشان روزی داده می‏شوند و به آنچه خدا از کرم خود داده شادمانند. و درباره کسانی که هنوز به آنها نپیوسته‏اند شادی می‏کنند که نه بیمی دارند و نه غمگین می‏شوند (شهداء از این که می‏دانند برای مؤمنان که در دنیا مانده‏اند بیمی و اندوهی در آخرت نیست شادمان و خوش دلند) به نعمت و فضل خدا و این که خدا پاداش مؤمنان را تباه نمی‏کند مسروراند. از این دو آیه چند مطلب به دست می‏آید: 1- شهیدان راه خدا پس از مرگ زنده‏اند و آن یک نوع زندگی است که برای ما مشخّص نیست «ولکن لا تشعرون» نمی‏شود گفت: مقصود بقاء نام نیک و فداکاری آنهاست زیرا آن اعتباری صرف است و کلام روشن و قابل فهم است پس چرا فرمود «ولکن لا تشعرون»؟! 2- شهیدان راه خدا نه تنها زنده‏اند، بلکه نزد پروردگار روزی می‏خورند و از سرنوشت مؤمنانی که نمرده‏اند دلخوشند زیرا که می‏دانند برای آنها بیم و اندوهی نیست. 3- اگر این حقیقت ثابت شود که همه مردگان در عالم برزخ یک نوع حیات خفته و خفیف دارند نظیر سلّولهای زنده و خفته دانه‏های گیاهان، در این صورت باید گفت: مدلول دو آیه‏ی فوق غیر از این حقیقت است، زیرا این دو آیه مخصوص شهداء است و شامل عموم نیست. 4- این آیات چنان که گفته شد در زندگی برزخی شهیدان راه حق صریح‏اند، و عموم زندگی برزخ را نمی‏توان از آنها استفاده کرد. ، گفته شد داخل بهشت شو گفت: ای کاش قوم من می‏دانستند که پروردگارم مرا آمرزید و از اکرام شدگان گردانید. آیه درباره مرد مؤمنی است که از رسولان دفاع می‏کرد و او را کشتند، و می‏رساند که به محض کشته شدن داخل بهشت شد و آرزو کرد ای کاش قوم وی از این ماجری مطّلع می‏شدند، این بهشت قهراً یک حیات برزخی است ولی مثل آیات گذشته درباره‏ی کسی است که در راه خدا کشته شده است و این آیه «عِنْدَرَبّهِمْ یُرْزِقون» را بهتر روشن می‏کند که روزی خوردن در یک چنان بهشت مخصوص است. ، عذاب بد به خاندان فرعون رسید (و آن) آتش است که بامداد و شبانگاه به آن نزدیک می‏گردند و روز قیامت آل فرعون را به سخت‏ترین عذاب در آرید. این آیه که عرض نار را از دخول آتش در روز قیامت، جدا کرده روشن می‏کند که نزدیک شدن به آتش در برزخ و عالم قبر است. المیزان در ذیل این آیه فرموده: آیه اوّلاً صریح است در اینکه ابتدا نشان دادن به آتش هست سپس وارد کردن در آن... ثانیاً عرض به آتش پیش از قیامت است و آن عذاب برزخ می‏باشد... ثالثاً عذاب برزخ و آخرت با یک چیز است و آن نار آخرت است لیکن اهل برزخ از دور با آن معذّب می‏شوند و اهل آخرت با دخول بر آن.... ممکن است از «غُدُوّاً و عَشِیّاً» به دست آورد که اهل برزخ با صبح و شام دنیا ارتباط مختصری دارند زیرا که از دنیا بالکلّیه منقطع نشده‏اند. در اینجا چهار آیه درباره برزخ آوردیم، سه آیه اوّل درباره حیات برزخی شهداء و آیه چهارم در خصوص برزخ کفّار است. نتیجه آنکه شهیدان در برزخ منعّم و کفّار معذّب اند و عذاب کفّار یک نوع بیم و هراسی است که از نزدیک شدن به آتش حاصل می‏شود مانند کابوسهای وحشتناک و خوابهای پریشان و هراس‏انگیز و آن در نوبت خود و مخصوصاً در صورت دائمی بودن یک عذاب شدید و درد ناک است، به نظر آورید خوابهای پریشان و وحشتناک دنیا را که خواب بیننده بچه حال می‏افتد و گاهی از فریاد خویش بیننده بچه بیدار می‏شود «نعوذ باللّه منه». شیخ مفید علیه الرحمه در شرح عقائد صدوق در فصل نفوس و ارواح نقل می‏کند: حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله وسلم» در کنار گودالی که مقتولین بدر در آن بودند ایستاد و فرمود: برای رسول خدا همسایگان بدی بودید: او را از منزلش بیرون کردید بعد جمع شده با او جنگیدید، من آنچه پروردگارم وعده کرده بود حق یافتم آیا شما هم وعده او را حق یافتید؟ عمر گفت یا رسول اللّه با اجسادی که مرده‏اند چه سخن می‏گوئی: فرمود ساکت شو پسر خطاب تو از آنها شنواتر نیستی، میان اینان و اینکه ملائکه آنها را به زیر عمودهای آهنین بکشند فقط این مانده که من از آنها روی گردانم. آنگاه نظیر این مطلب را از علی «علیه السلام» درباره مقتولین اهل بصره نقل می‏کند و در ذیل آن هست که امام «علیه السلام» فرمود: قسم به خدا کَعْب بن سور و طلحه (هر دو از مخالفین امام بودند و حضرت بجسد آن دو خطاب کرد) سخن مرا شنیدند چنان که اهل گودال (گودال بدر) کلام رسول خدا را شنیدند. در سوره واقعه، اهل قیامت به سه دسته تقسیم شده: سابقون، اصحاب یمین، اصحاب شمال، آنگاه درباره قیامت هر یک به تفصیل سخن رفته است و در آخر سوره می‏فرماید :چون حیات و روح به حلقوم محتضر رسید شما آنوقت نگاه می‏کنید، ما به او از شما نزدیک‏تریم ولکن نمی‏بیند و اگر درباره مرگ مجبور نمی‏بودید حتماً حیات را به بدن او عودت می‏دادید. آنوقت در پایان سوره به طور اجمال چنین آمده «فَاَمّا اِنْ کانَ مِنَ المُقَرَّبینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیمٍ. وَ اَمّا اِنْ کانَ مِنْ اَصْحابِ الْیَمینِ فَسَلامٌ لَکَ مِنْ اَصْحابِ الْیَمینِ وَاَمّا اِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبینَ الضّالّینَ فَنْزُلٌ مِنْ حَمیمٍ وَ تَصْلِیَةُ جَحیمٍ...». یعنی محتضر اگر از مقرّبان باشد پس (برای اوست) راحتی و ریحان و بهشت پر نعمت و اما اگر از اصحاب یمین باشد، سلام بر تو از اصحاب یمین و اما اگر از تکذیب کنان گمراه باشد پذیرائی است از آب گرم و ورود به جهنم. از اینکه (روح و ریحان) از «جنة نعیم» و همچنین «نُزُلٌ من حمیم» از «تصلیة حجیم» جدا شده می‏فهمیم که روح و ریحان و نزل حمیم در برزخ است و الّا ظاهراً لازم بود که جنّت و جحیم تنها گفته شوند زیرا روح و ریحان از جنّت و جحیم از جهنم جدا نیست. در تفسیر برهان سه حدیث از امام صادق «علیه السلام» نقل کرده است که فرموده: روح ریحان مال مؤمن است در قبر و جنّت نعیم در قیامت و حمیم در آخرت. ناگفته نماند آیه مُقَربین اعم از سه آیه گذشته است که فقط درباره شهیدان راه حق بود یعنی شامل شهداء و مقربین است و آیه اخیر مثل آیه که درباره فرعون و فرعونیان بود، منحصر به کفّار است و آیه وسط که درباره اصحاب یمین است از همه عمومی‏تر می‏باشد. در کتب حدیث روایات بی شماری داریم درباره حیات برزخی که تدبّر در کثرت و مضامین آنها، یقین می‏آورد که عالم قبر یک عالم مرموزی است و مردگان در آن یک نوع حیات به خصوصی و غیر قابل درک دارند از قبیل روایات نماز وحشت در شب اول دفن و زیارت اموات و خیرات و صدقات درباره آنها و این که مردگان گاهی به منازل خودشان متوجه می‏شوند و با زائران خود انس می‏گیرند و بعد از رفتن آنها متوجه‏اش می‏شوند و غیره اینها. برای نمونه می‏توان مقداری از این روایات را در کتاب کافی ج 3 ص 228- 263 طبع آخوندی و بحار الانوار ج 6 ابواب برزخ طبع اخیر، مطالعه کرد. این روایات چنان که گفتیم می‏فهمانند: حیات برزخی بی شکّ وجود دارد و نوعی از تنعّم و عذاب در آن هست. ملاحظه عالم خواب بهترین نمونه برای درک عالم برزخ است ما سه جور خواب داریم یکی اینکه شخص می‏خوابد و در خواب چیزی نمی‏بیند و هیچ چیز نمی‏فهمد فقط پس از بیدار شدن می‏داند که خوابیده بود. دیگری اینکه شخص، خوابهای خوش می‏بیند و تمام آرزوهای خود را در مرحله وجود مشاهده می‏کند به طوری که بعد از بیدار شدن تأسف می‏خورد که ای کاش بیدار نمی‏شدم. سوم آنکه خوابهای پریشان می‏بیند گاه این خوابها طوری دلخراش و طاقت فرساست که از ترس فریاد می‏کشد و به صدای خویش از خواب می‏پرد. عالم برزخ باید این طور باشد شهیدان و مؤمنان خالص مانند شخص دوّم و کفار و مکذبین حقّ نظیر شخص سوّم و دیگران همچون شخص اوّل بی خبر مانند. روایاتی داریم که مضمون آنها چنین است: (در قبر سؤال نمی‏شود مگر از مؤمن محض و کافر محض، دیگران به سر خود رها می‏شوند). در این مضمون در کافی سه حدیث از ابی بکر حَضْرَمی و عبداللّه بن سنان و محمدبن مسلم از امام صادق «علیه السلام» و یک حدیث از امام باقر «علیه السلام» منقول است (کافی ج 3 ص 235). این روایات مفید آن مطلب‏اند که درباره خواب و مقایسه برزخ به آن، گفته شد و بالملازمه تنعّم مؤمن خالص و تعذیب کافر و خالص را می فهمانند در خاتمه نا گفته نماند: موجودات زنده به چیزی می‏گویند که چهار خاصیت جذب و دفع و حرکت و تولید مثل داشته باشد و در غیر این صورت زنده نیست. دانه‏های گندم و سایر حبوبات و تخم گیاهان و گلها و غیره قبل از کاشته شدن هیچ یک از چهار خاصیّت فوق را ندارند ولی می‏دانیم درون هر یک از آنها سلّول زنده‏ای به صورت خفته و بی حرکت وجود دارد که وقت کاشتن در اثر حرارت و رطوبت بیدار شده شروع به فعالیّت می‏کند. دانه گندم مثلاً به ظاهر مرده است ولی مانند شخص خوابیده نسبت به خود عالمی مرموز دارد و صندوق سر بسته‏ای است. هکذا، انسان آنگاه که می‏میرد حیات فعال او به صورت حیات خوابیده و بی‏اثر در می‏آید که ما از آن بی خبریم ولی نسبت به خود دنیائی است و دارای بعضی از شعور و آنگاه که پوسید و خاک شد، حیات درون ذرات خاک شده مثل تخمها به صورت خفته موجود است و نسبت به خود درک و شعور دارد. این در صورتی است که کسی به روح مجرّد قائل نشود و اگر وجود روح مجرّد را قبول داشته باشد که حتمی است و در روح و نفس خواهد آمد، درک مطلب بیش از پیش آسان خواهد بود. قابل دقّت است که قرآن از مرگ به (وفات) تعبیر می‏کند و آن در لغت به معنی اخذ است پس مرگ اخذ شدن و گرفته شدن انسان از فعالیت است نه از بین رفتن و درباره وفات ائمه «علیه السلام» آمده «قُبِضَ علیه السلام فی یوم کذا» یعنی در فلان روز اخذ و مقبوض گردید.

[ویکی فقه] برزخ (قرآن). از دیدگاه قرآن و روایات، برزخ و قبر یک چیز است که گاهی از آن به عالم قبر و گاهی از آن به عالم برزخ یاد می شود.
برزخ در لغت به معنای مانع میان دو چیز است. از زمان مرگ تا زمان قیامت نیز برزخ نامیده شده است. از این رو به جهانی که میان دنیا و آخرت واقع می شود برزخ اطلاق می گردد؛ چنان که در آیاتی از قرآن، برزخ بیانگر فاصله میان دو دریاست. برزخ در اصطلاح حکمت: به همان عالم مثال اطلاق می شود، زیرا عالم مثال حد فاصل بین عالم عقل و عالم ماده است. و در اصطلاح شریعت: فاصله میان مرگ تا قیامت کبری را گویند.
برزخ در روایات
ابوبصیر از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمودند: مومنان در حالی که در عالم برزخ برخوردار از نعمت اند، پیوسته می گویند: «ربنا اقم لنا الساعه وانجز لنا ما وعدتنا؛ پروردگارا قیامت را برپا کن و وعده های خود را درباره ی ما محقق ساز» و برعکس مشرکان در حالی که در برزخ معذبند پیوسته می گویند: «ربنا لاتقم لنا الساعه ولا تنجزلنا ما وعدتنا؛ پروردگارا قیامت را برپا مساز و وعده های خود را درباره ی ما محقق نفرما».
عناوین مرتبط
آغاز برزخ، بهشت برزخی، پایان برزخ، حیات برزخی، سؤال و جواب در برزخ، عذاب های برزخی، مدت برزخ.

گویش مازنی

/barzeKh/ عصبانی - انکار

۱عصبانی ۲انکار


جدول کلمات

سقر

پیشنهاد کاربران

برابر واژه تازی " برزخ " در زبان اوستایی و پارسی " همستکان " است.

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
میسوان ( اوستایی: میسوانَ )
پیتریت ( سنسکریت: پیتْرْتیرْتهَ )

زمان انتقال جسم مرده به نباتات

"برزخ" کلمه ای عربی است و معنای آن وسط یا میان دو چیز است، به نحوی که مخلوطی از هر دو آن ها و همزمان هیچ یک از آن ها است. بدین ترتیب با توجه به حالت تضادی که بین دو کلمه "دنیا" و "آخرت" وجود دارد، می توان گفت که عالم "روح یا ارواح" نیز همان "آخرت" و بالاترین سطح و مرتبه در بین همه عوالم دیگر است.

حایل

از دیدگاه اسلام برزخ یک عالم مستقل است که بین عالم دنیوی و عالم آخرت قرار دارد. طول و عمق و عرض این عالم و مدت زمان برقراری آن توسط دین اسلام تعیین نگردیده است. بطور مثال معلوم نیست که این عالم میانی به شکل یک نیم کره روی عالم محسوسات قرار دارد و عالم آخرت در بیرون از آن و به شکل یک کره نیمه بی نهایت روی آن قرار گرفته است. از طرف دیگر طبق آموزش دین اسلام، عالم آخرت در حال حاظر وجود ندارد بلکه در پایان زمان ایجاد خواهد شد. اگر از حکیمان و مفسرین و معبرین دینی به پرسیم که این عالم آخری کجا بر پا و بر قرار خواهد شد به ما پاسخ خواهند داد که عالم آخرت در صحرایی به نام محشر ایجاد خواهد شد. اگر به پرسیم که آن صحرای محشر در کجا خواهد بود، مطمعننا پاسخی در خور فهم و عقل را دریافت نخواهیم کرد. اما دین اسلام از طریق ارائه تصویر و بیان حالات مربوط به عالم برزخ یک حکم روشن و مبین را در اختیار ما قرار داده است که هیچگونه نیازی به تفسیر و تعبیر ( خواب ) ندارد. طبق این حکم سرنوشت زندگی ما انسان ها پس از مرگ پیشاپیش بطور قطعی و بدون قید و شرط تعیین گردیده است. طبق این حکم هیچ فرد انسانی قادر نخواهد بود که زندگی دنیوی برگردد و در مورد اعمال خود تجدید نظر نماید و احیانا شانس و امکان اصلاح گناه و یا خطا های اعمال دنیوی را دو باره کسب نماید. لذا قبل از مردن ضروری است که فاتحه موت خودرا بخواند و آنرا به عهده دیگران نگذارد. این حکم دینی به پیروان خود می آموزد که پس از مرگ هیچگونه عذری پذیرفته نمیشود و هیچگونه شفاعتی هم وجود نخواهد داشت. عذر های خود را فقط در قید حیات کوتاه مدت دنیوی میتوانی بیآوری و از خداوند، پیامبر و اهل بیت جهت عفو خطا و گناهانت تقاضای بخشش و شفاعت نمائی. با فرا رسیدن لحظه مرگ این همه امکانات از توانایی تو گرفته میشود. آگاه باش که پس از آن لحظه شانس و امکان برگشت بطور مطلق از تو صلب یا سلب میگردد، هیچ چیز و هیچ کسی به داد تو نخواهد رسید. این حکم قطعی به تو اختار میدهد که اعمال دنیوی تو تنها معیار و محک زندگی برزخی و اُخروی تو می باشد، در این زمینه هیچگونه غفلتی جایز نیست. آثار اعمال دنیوی تعین کننده سرنوشت نهائی توست و رحمت و عشق بیکران خداوند در این تعیین سرنوشت هیچگونه دخالتی ندارد. طبق این حکم مبین و روشن سرنوشت تو پاداش جاودانه در بهشت و عذاب جاودانه در جهنم می باشد و راه دیگری وجود ندارد. اگر از لحاظ ریاضی و فیزیکی دو کفه ترازو روی یک خط مستقیم ایستاد و عقربه میزان آن به حالت سکون در آمد که آن نشانه برابری و تساوی مطلق سنگینی صواب و گناه تو خواهد بود، آگاه باش که روی پل صراط که عرض و پهنای آن تعین شده و به باریکی لبه تیز شمشیر و یا یک مو میباشد، اما طول و ارتفاع آن تاکنون تعیین نگردیده، جاودانه باقی خواهی ماند. بعضی عالِمین بر این باورند که چنین اقامتی زجر دهنده تر است از عذاب جاودانه جهنمی.
در این تصویر ارائه شده توسط دین اسلام لازم است هیچگونه شک و تردیدی در دل و افکار و اندیشه خود چه در جبهه دینی و چه در جبهه غیر دینی راه ندهیم و سعی کنیم آنرا بیش تر از این تفسیر و یا تعبیر ( خواب ) نمائیم بلکه بیاندیشیم که این تصویر و سرنوشت ما را قانع می نماید و یا آیا حقیقت دارد ؟
طوریکه این حکم بطور قطعی به ما می آموزد و یا پند میدهد که ضروریست گردن خودرا زیر یوغ شریعت دین اسلام بگذاریم. یوغ شریعت سنگین موسا و یوغ شریعت سبک ایسا گویا کفایت نمی کنند. این ادیان با آوردن چنین شریعت ها و احکامی به پایان کمال خود رسیده اند و کمالاتی بالا تر از این را ناممکن می دانند. باور من این است که سعادت اُخروی با اعمال دنیوی غیر قابل کسب و خریداری می باشد و تنها از طریق رحمت و عشق بیکران خداوند بدون هیچگونه قید و شرطی شامل حال کلیه افراد انسانی بدون استثناء میشود.

برزخ یک واژه ترکیبی است که ریشه در زبان فارسی دارد و میتوان آنرا بصورت زیر نوشت :
بَر از خاک و آن خود به معنای عالم بالا تر از عالم خاک.

دنیا یا جهانی میان جائی که زندگی میکنیم و قیامت
دونیا یا جهانی که او یئری که بیزلز اوندا زنگانیق ایلیروق و قیامتین آراسیندا
خدا به هممون رحم کنه تو برزخ و تو قیامت/الله هامی میزا رحم ایله سین هم برزخ ده و هم قیامت ده


تا جایی که من در متون ساسانی خوانده ام این واژه ایرانی ست، هم خانواده با دوزخ. نامی دیگر برای برزخ در متون دینی ساسانی "هَمیستَگان" میباشد.

طول عمر عالم برزخ یا عالم قبر برابر است با طول زمانی خواب مرگ و آن برابر است با فاصله زمانی بین لحظه مرگ در عالم شهود فعلی و لحظه تولد مجدد در عالم شهود بعدی و آن برابر است با فاصله زمانی بین وقوع دو مه بانگ متوالی. این فاصله زمانی هنوز توسط علم کیهان شناسی محاسبه و تعیین نگردیده است و تا آینده های دور دست قابل محاسبه نمی باشد. اما به احتمال قریب به یقین برابر است با 90 میلیارد سال. نیمی از این فاصله یعنی 45 میلیارد سال به فاز انبساط و نیم دیگر به فاز انقباض مجدد تعلق دارد. برای مردگان و یا اموات که قادر به درک گذر زمان نیستند و نخواهند بود، این فاصله بسیار طولانی تقریبا حدود یک ثانیه و یا کمتر طول خواهد کشید. شاید به اندازه یک دم یا یک بازدم، به اندازه یک چشمک زدن. اما این خواب طولانی مدت پر از روئیا های خوش و شیرین و لذت بخش خواهد بود. حد اقل این حقیر به آن باور دارم. چیزی که پس از مرگ به خواب ژرف و عمیق فرو میرود، " من یا خود مجرد انفرادی " می باشد که جای آن چه در طول عمر و چه در طول مرگ در ذهن خداوند می باشد. در طول عمر بیدار است و در طول مرگ خوابیده.

برزخ از واژه عربی فرسخ که همان فرسنگ و پرسنگ فارسی است که سپس به عربی راه یافته و برزخ شده است.

حدفاصل میان دوچیز

دوراهی جهنم و بهشت

عصبانی در زبان ملکی گالی بشکرد

این واژه ایرانی است اربی نیست
برزخ _> برزَ اَخو : جهان بالا

عصبانی و خشمگین شدن در زبان ملکی گالی بشکرد


کلمات دیگر: