کلمه جو
صفحه اصلی

زبان خلجی

دانشنامه عمومی

ترکی خَلَجی یا زبان خلجی یکی از زبان های ترکی و تنها عضو خانواده آرگو (آرغو) از خانواده زبان های ترکی است.
خلج
در حقیقت خلجی ادامه گویش ترکی باستان آرغو است.
خلج ها از آسیای میانه به سوی غرب آمدند و یکی از نخستین قبایل ترک بودند که از آمودریا گذشتند و روانه مناطق غربی شدند. بیشتر در غزنین افغانستان و استان مرکزی ایران سکنی گزیدند.
نشانه هایی تاریخی نشان می دهد که خلج ها احتمال دارد در اصل مردمی آریایی نژاد و گروهی از سکاها بوده اند که در آسیای میانه ترک زبان شده اند. مردم خلج از نظر فرهنگی ایرانی محسوب می شوند. امروزه زبان خلجی در معرض انقراض قرار دارد و جای خود را بین نسل جدید خلجی ها به فارسی داده است. نسل جدید تنها در حد درک مطلب با این زبان آشنائی دارند و دیگر در میان خود از این زبان استفاده نمی کنند.

زبان خلجی (ابهام زدایی). زبان خلجی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
زبان خلجی، یکی از زبان های آلتایی و تنها عضو خانواده آرگو (آرغو)، از خانواده زبان های ترکی است.
زبان خلجی ایرانی، یکی از زبان های ایرانی که در شاخهٔ زبان های ایرانی غربی قرار می گیرد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زبان خلجی، را به طور دقیق تر باید گروه زبانی خلج نامید، زیرا این زبان شاخه مستقلی از خانواده زبان های ترکی است، مانند گروه زبانهای جنوب غربی (یا اُغُز) یا گروه چوواش )ترکی.(این گروه زبانی حدود بیست هزار گویشور در ۴۷ روستا دارد که در حدود ۲۴۰ کیلومتری جنوب غربی تهران واقع اند)
خلجستان (در حالی که اختلافات زبانی از روستایی به روستای دیگر بسیار اندک است، اما مجموعه این اختلافها (یعنی از دور افتاده ترین نقاط، تلخ آب در شمال غرب خلجستان و ونارچ در جنوب شرقی آن) در خور توجه یا حتی بیش تر از اختلاف میان ترکی تاتارهای قازان و ترکی باشقیر یا بیش تر از اختلاف میان ترکی عثمانی و آذربایجانی است.
پژوهشگران زبان خلجی
نخستین پژوهشگری که درباره زبان خلجی مطالعه کرد، مینورسکی در ۱۳۱۹ش/ ۱۹۴۰ بود. زمان کوتاهی پس از وی، محمد مقدم محقق ایرانی که گویشهای ایرانی محلی اطراف آشتیان را بررسی می کرد مطالعه مختصری درباره زبان خلجی انجام داد.در ۱۳۴۷ش/ ۱۹۶۸، گرهارد دورفر در مقاله ای که مبتنی بر دو اثر پیشین بود به معرفی ویژگیهای زبان خلجی پرداخت. در ۱۳۴۸ش/ ۱۹۶۸ و ۱۳۴۹ش/ ۱۹۶۹ دو هیئت اعزامی به خلجستان (ایران)، مقادیر درخور توجهی داده زبانی (۵۹ نوار کاست، واژه نامه ای شامل شصت هزار کلمه، متون متعدد و جز آن) برای تحقیق درباره این زبان گرد آوردند.
مشخصه زبان خلجی
مشخصه گروه زبان خلجی، صورت های مهجور زبانیِ بسیار برجسته آن است. برای نمونه این گروه زبان -d- کهن را حفظ کرده است (در ترکی باستان adak به معنای پا است که در ترکی عثمانی معادل آن ayak و در زبان خلجی hadak است)؛ h-ترکی باستانی و کمّیتهای سه گانه واکه ای (کوتاه، بلند، مرکّب) ترکی نخستین و غیر آن را نیز حفظ نموده است. زبان خلجی حتی در حوزه ساخت واژه، تعدادی از ویژگی های کهن، نظیر پسوند -daکه علامت «حالت ازی» است و پسوند اسم مفعول ساز -giliرا حفظ کرده است.
اهمیت زبان خلجی
...

پیشنهاد کاربران

زبان ترکی خلجی از زبانهای در حال انقراض ایران است

علی اصغر جمراسی:پژوهشگر و شاعر خلج که خدمات ارزشمندی به زبان و فرهنگ خلج کرده است

از آثار او می توان به موارد زیر اشاره کرد:
کتاب �گول صنوبر داستانی�
کتاب �خلج ها، یادگار ترکان باستان�
کتاب �ترجمه مثنوی ثعلبیه به ترکی خلجی�
کتاب �خلج تیلی گرامری�
کتاب �منظومه قارشو بالوققا سلام�،
کتاب�ترجمه خلجی داستان حاجی تولکو�
کتاب �خداحافظ خلجی�

گرهارد دورفر :ایران شناس آلمانی که از احیا کنندگان زبان ترکی خلجی است

کتاب �ماتریال خلج� حاصل سفر او به ایران است که در سال ۱۹۷۱ منتشر شد. در این کتاب دستور زبان و فرهنگ لغت خلجی را به آلمانی نوشت


کلمات ترکی خلجی:
هاز/haz ( آز=کم )
هاقاچ/haqa� ( آقاج= درخت )
هوزوم/huzum ( اوزوم= انگور )
هئو/həv ( اِئو=خانه )
هوچاق/hu�ağ ( اوجاق )
هتک/hətək ( اتک= دامن )
هاداق/hadağ ( آیاق= پا )
بودا/buda ( بویا=رنگ )
بؤد/b�d ( بوی= قد )
اودانماق/udanmağ ( اویانماق=بیدار - شدن ) اودوماق / udumağ ( اویوماق =خوابیدن ) هادوری/hadure ( آیری=جدا )
قادون/qadun ( قایین=برادرزن وشوهر )
ییل/yil ( ایل=سال )
یپلیک/yiplik ( ایپلیک=طناب )
تیل/til ( دیل=زبان )
تیش/tiş ( دیش=دندان )
تؤش/t�ş ( دوش = سینه )
تیرناق/tirnağ ( دیرناق=ناخن )
تیز/tiz ( دیز= زانو )
تورت /t�rt ( دورت=چهار )
سیچقان/si�qan ( سیچان=موش )
تاووشقان /تؤوشقان tuvoşqan= tavuşqan ( دوشان=خرگوش )
یونگ/yung ( یون=پشم )
قیسقه/ğisğə ( قیسا=کوتاه ) ، کورگئگ/k�rgəg ( کوره ک=پارو )
قار/qar ( قار=برف )
بوقاز/buqaz ( بوغاز=گلو )
تاق/tağ ( داغ=کوه )
قارقهqarğe ( قمیش= نی )
یوقار yuqar ( یوخاری=بالا )
تیشهtişe/ ( دیشی=مونث )
تر/ِtəre ( دری=پوست )
آلتا/alta ( آلتی = شش )
توق/toğ ( توخ= سیر )
قولاقqulaq ( قولاخ= گوش )
بارماق/ barmaq ( بارماخ= انگشت )
تورپاق/torpaq ( تورباخ= خاک )
اوزاق/ uzaq ( اوزاخ=دور )

خلج: یکی از طایفه های درون قومی هزاره ها که قبل از مغولان در افغانستان زندگی می کردند. به باور هزاره ها خلج و خلخ دو برادر بوده است که فرزندان خلج در مناطق گرم سیری هزارستان و فرزندان خلخ در مناطق سرد سیری هزارستان زندگی می کردند. اکنون قومی در دای میرداد بهسود زندگی می کنند به آنان ( قلخ ) که همان خلج است، زندگی می کنند.

فرزندان خلج که در مناطق گرم سیری زندگی می کردند، اکنون بیشتر در ارزگان زندگی می کنند.


کلمات دیگر: