کلمه جو
صفحه اصلی

اشکش

فرهنگ اسم ها

اسم: اشکش (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: ashkash) (فارسی: اشکش) (انگلیسی: ashkash)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و از فرماندهان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی

فرهنگ فارسی

نام یک پهلوان تورانی که از دست رستم کشته شد . نام پهلوانی بوده است .

لغت نامه دهخدا


دانشنامه عمومی

اَشکَش در شاهنامه نام یک دلاور ایرانی است که از نژاد قباد و به گفته ای از دودمان همای بود. وی با سپاهی از کوچ و بلوچ در لشکرکشی کیخسرو که به کین سیاوش انجام می شد، به توران شتافت.
فهرست پهلوانان ایرانی شاهنامه
اشکش یکی از هفت مرد دلاور ایرانی بود که به همراه رستم و برای آزادی بیژن به توران رفت. در بسیاری نبردها حضور داشت. وی در خوارزم، شیده را به گُریز واداشت و به فرمان کیخسرو، به فرمانروایی مکران برگزیده شد. حکیم فردوسی در بیتی شکوهمند از شاهنامه، از اشکش چنین یاد کرده است:
در اوج اقتدار دولت کیخسرو، بزرگانی از شهر آرمان به دربار ایران آمدند و شکایت از گرازنی تنومند و قوی داشتند که تمام اراضی آرمان را به ویرانه مبدل کرده بودند. کیخسرو از میان نامداران داوطلب خواست تا برای نابودی گرازهای وحشی رهسپار گردد اما از کسی دم بر نیامد جز بیژن. چون بیژن راه آرمان را بلد نبود قرار شد گرگین در این سفر وی را همراهی نماید.
بیژن در دشت آرمان از گرگین خواست در شکار یا کمک نماید یا در گوشه ای پناه گیرد، گرگین رُک گفت تو از شاه هدایا گرفتی من چرا شکار گراز نمایم و به استراحت پرداخت. بیژن با تیر و کمان و به شکار پرداخت و گرازان درشت هیکل را از پای در آورد. در آخر گرگین به کار او حسد برد و خواست بیژن فاتحانه به نزد کیخسرو بر نگردد، از این رو صحبت از منیژه دختر شاه توران به میان آورد که در چند فرسخی کاخی چون بهشت دارد. بیژن وسوسه شد و عاقبت بدیدار منیژه نایل گشت و گرفتار شاه توران شد و در چاهی افکنده گشت تا جان سپارد.

پیشنهاد کاربران

خشم اژدها



کلمات دیگر: