کلمه جو
صفحه اصلی

بلوط


برابر پارسی : بلوت، مازو، بَرو

فارسی به انگلیسی

acorn


فارسی به عربی

بلوط , کستناءة

عربی به فارسی

ميوه ء تيره ء درختان بلوط (مازو) , بلوط , چوب بلوط


فرهنگ اسم ها

اسم: بلوط (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: balut) (فارسی: بَلوط) (انگلیسی: balut)
معنی: گیاهی درختی و جنگلی که میوه آن خوراکی است، ( در گیاهی )، گیاهی درختی و جنگلی که چوب سخت دارد و میوه ی آن خوراکی است، مازو، مازوج، میوه ی این درخت

(تلفظ: balut) (در گیاهی) گیاهی درختی و جنگلی که چوب سخت دارد و میوه‌ی آن خوراکی است ، مازو، مازوج؛ میوه‌ی این درخت .


مترادف و متضاد

chestnut (اسم)
شاه بلوط، بلوط

oak (اسم)
بلوط، چوب بلوط، زان

glans (اسم)
بلوط

فرهنگ فارسی

( اسم ) درختی از تیر. بلوطها که سر دست. گیاهان تیر. خود را تشکیل میدهد. این درخت دارای دو نوع گل است که معمولا در انتهای شاخه ها قرار میگیرند. گلهای نر بصورت سنبله های دراز و گلهای ماده معمولا بصورت دسته های سه تایی در بغل برگها قرار میگیرند . میو. این گیاه بصورت فندق. بیضوی شکل کشیده است که پیاله ای تا نیم. آنرا فرا گرفته. چوب آن بسیار محکم است . توضیح در لرستان این درخت را مازو و در کردستان برو گویند.از این درخت غیر از میوه اش محصولات دیگری که اکثر ترکیبات مختلف تانن را دارند حاصل میگردد که باسامی محلی در ایران خوانده میشودو آنها عبارتند از : مازو ( مازوج ) ( که تحت اثر گزش حشر. خاص تولید میشود ) برار مازو ( برار مازوی ) قلقات ( گلگاو گلوان ) زشکه ( کر. سچک ) خرنوک مازوروسکا گزانگبین ( این گزانگبین غیر از گزانگبین مستخرج از گیاه گزاست . )
دندان. کلید ٠ یا گویند انقطع بلوطی یعنی منقطع شد حرکت من یا شکسته شد دل من یا پشت من ٠ یا درخت بلوط ٠ واحد آن بلوطه ٠

فرهنگ معین

(بَ ) [ په . ] ( اِ. ) درختی است تناور با برگ های شکافدار و گل های دراز و آویخته و زردرنگ .میوه اش بیضی شکل است و درون آن د انه ای قرار دارد که هم آن را بریان کرده می خورند و هم از آرد آن نان می پزند. چوبش سخت و محکم است ، از آن در نجاری و ساختن قایق استفا

(بَ) [ په . ] ( اِ.) درختی است تناور با برگ های شکافدار و گل های دراز و آویخته و زردرنگ .میوه اش بیضی شکل است و درون آن د انه ای قرار دارد که هم آن را بریان کرده می خورند و هم از آرد آن نان می پزند. چوبش سخت و محکم است ، از آن در نجاری و ساختن قایق استفاده می شود. در تنه و شاخه های این درخت ماده ای به نام مازو وجود دارد که از آن در طب و داروسازی و نیز ساختن مرکب استفاده می کنند.


لغت نامه دهخدا

بلوط. [ ب َل ْ لو ] ( ع اِ ) دندانه کلید. ( منتهی الارب ). || گویند انقطع بلوطی ؛ یعنی منقطع شد حرکت من یا شکسته شد دل من یا پشت من. ( منتهی الارب ) ( ذیل اقرب الموارد از قاموس ). || درخت بلوط. واحد آن بلوطة. رجوع به بَلوط شود.

بلوط. [ ب َ / ب َل ْ لو ] ( اِ ) درختی است که از پوست آن پوست پیرایند و عربان در قدیم ایام به میوه آن غذا می کردند. ( منتهی الارب ). درختی است بزرگ که با پوست آن دباغت کنند و میوه آن را بخورند. ( از اقرب الموارد ). نام میوه ایست مغزدار که آن را آس کرده ، نان هم پزند. ( شرفنامه منیری ). درختی است که تخم آن را جفت بلوط گویند که به هندی سیتاسپیار می نامند. ( از غیاث ). درخت کوهی است و در اشجار مانند خرگوش بود در حیوانات و زغن در طیور. سالی بلوط ثمر دهد و سالی ندهد. ( نزهة القلوب ). گویند که غذائیت در بلوط بیشتر است از میوه های دیگر تا آنکه گفته اند نزدیک است به جو و گندم و امثال آن. و چنین گویند که درخت بلوط را به زبان رومی بلاتن خوانند. ( از تذکره داود ضریر انطاکی ). به لغت طبرستانی درامازی می نامند و به فارسی بالوط گویند. قسمی از آن دراز و قسمی مستدیر می باشد. و مستدیر را بهش نامند و او از قسم مستطیل لذیذتر و درخت اوشبیه به درخت فندق ، و آن شاه بلوط است و مأکول اهل بلاد. ( از تحفه حکیم مؤمن ). به ترکی اسفنج است. ( مخزن الادویة ). میوه درختی جنگلی و قشنگ ، و در لرستان و کردستان فراوان و در سالهای سختی و قحطی لرها و کردها از آن تغذیه می کنند. چوب این درخت سخت و صلب و متکاثف و بدون فساد و مدتی در آب محفوظ می ماند و از این جهت است که کشتیها را با آن می سازند و بهترین چوبهایی است که در سوزاندن در بخاری و گرم کردن اتاقها بکار میرود و پوست این درخت را در دباغت و پیراستن پوستها استعمال می نمایند و میوه آن که بلوط باشد در تغذیه خوک و بوقلمون معمول مردم فرنگ است. ( ناظم الاطباء ). در ایران پنج گونه از این درخت وجود دارد: بلندمازو، مازو، کرمازو، اوری و بلوط رسمی. و محصولات این درخت غیر از میوه ، مازو ( مازوج )، برارمازو ( برامازی )، قُلقاف ( گلواه ، گلگاو )، زشکه ( کِرِه ، زِچَک ) گزانگبین ، خرنوک ، مازوروسکا است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). درختی است از تیره بلوطها که سردسته گیاهان تیره نخود را تشکیل میدهد. این درخت دارای دو نوع گل است که معمولاً در انتهای شاخه ها قرار میگیرند. گلهای نر بصورت سنبله های دراز و گلهای ماده معمولاً بصورت دسته های سه تایی در بغل برگها قرار میگیرند. میوه این گیاه بصورت فندقه بیضوی شکل کشیده است که پیاله ای تانیمه آن را فراگرفته. چوب آن بسیار محکم است. توضیح این که در لرستان این درخت را مازو و در کردستان برو گویند. از این درخت غیر از میوه اش محصولات دیگری که اکثر ترکیبات مختلف تانن را دارند حاصل میگردد که به اسامی محلی در ایران خوانده میشود و آنها عبارتنداز: مازو ( مازوج که تحت اثر گزش حشره خاص تولید میشود )، برار مازو ( برار مازوی )، قلقات ( گلگاو، گلوان )، زشکه ( کره سچک )، خرنوک ، مازوروسکا، گزانگبین ( این گزانگبین غیر از گزانگبین مستخرج از گیاه گز است ). ( فرهنگ فارسی معین ). سندیان. قونج مازو. برو. بلو.

بلوط. [ ب َل ْ لو ] (ع اِ) دندانه ٔ کلید. (منتهی الارب ). || گویند انقطع بلوطی ؛ یعنی منقطع شد حرکت من یا شکسته شد دل من یا پشت من . (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد از قاموس ). || درخت بلوط. واحد آن بلوطة. رجوع به بَلوط شود.


بلوط. [ ب َ / ب َل ْ لو ] (اِ) درختی است که از پوست آن پوست پیرایند و عربان در قدیم ایام به میوه ٔ آن غذا می کردند. (منتهی الارب ). درختی است بزرگ که با پوست آن دباغت کنند و میوه ٔ آن را بخورند. (از اقرب الموارد). نام میوه ایست مغزدار که آن را آس کرده ، نان هم پزند. (شرفنامه ٔ منیری ). درختی است که تخم آن را جفت بلوط گویند که به هندی سیتاسپیار می نامند. (از غیاث ). درخت کوهی است و در اشجار مانند خرگوش بود در حیوانات و زغن در طیور. سالی بلوط ثمر دهد و سالی ندهد. (نزهة القلوب ). گویند که غذائیت در بلوط بیشتر است از میوه های دیگر تا آنکه گفته اند نزدیک است به جو و گندم و امثال آن . و چنین گویند که درخت بلوط را به زبان رومی بلاتن خوانند. (از تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). به لغت طبرستانی درامازی می نامند و به فارسی بالوط گویند. قسمی از آن دراز و قسمی مستدیر می باشد. و مستدیر را بهش نامند و او از قسم مستطیل لذیذتر و درخت اوشبیه به درخت فندق ، و آن شاه بلوط است و مأکول اهل بلاد. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). به ترکی اسفنج است . (مخزن الادویة). میوه ٔ درختی جنگلی و قشنگ ، و در لرستان و کردستان فراوان و در سالهای سختی و قحطی لرها و کردها از آن تغذیه می کنند. چوب این درخت سخت و صلب و متکاثف و بدون فساد و مدتی در آب محفوظ می ماند و از این جهت است که کشتیها را با آن می سازند و بهترین چوبهایی است که در سوزاندن در بخاری و گرم کردن اتاقها بکار میرود و پوست این درخت را در دباغت و پیراستن پوستها استعمال می نمایند و میوه ٔ آن که بلوط باشد در تغذیه ٔ خوک و بوقلمون معمول مردم فرنگ است . (ناظم الاطباء). در ایران پنج گونه از این درخت وجود دارد: بلندمازو، مازو، کرمازو، اوری و بلوط رسمی . و محصولات این درخت غیر از میوه ، مازو (مازوج )، برارمازو (برامازی )، قُلقاف (گلواه ، گلگاو)، زشکه (کِرِه ، زِچَک ) گزانگبین ، خرنوک ، مازوروسکا است . (یادداشت مرحوم دهخدا). درختی است از تیره ٔ بلوطها که سردسته ٔ گیاهان تیره ٔ نخود را تشکیل میدهد. این درخت دارای دو نوع گل است که معمولاً در انتهای شاخه ها قرار میگیرند. گلهای نر بصورت سنبله های دراز و گلهای ماده معمولاً بصورت دسته های سه تایی در بغل برگها قرار میگیرند. میوه ٔ این گیاه بصورت فندقه ٔ بیضوی شکل کشیده است که پیاله ای تانیمه ٔ آن را فراگرفته . چوب آن بسیار محکم است . توضیح این که در لرستان این درخت را مازو و در کردستان برو گویند. از این درخت غیر از میوه اش محصولات دیگری که اکثر ترکیبات مختلف تانن را دارند حاصل میگردد که به اسامی محلی در ایران خوانده میشود و آنها عبارتنداز: مازو (مازوج که تحت اثر گزش حشره ٔ خاص تولید میشود)، برار مازو (برار مازوی )، قلقات (گلگاو، گلوان )، زشکه (کره ٔ سچک )، خرنوک ، مازوروسکا، گزانگبین (این گزانگبین غیر از گزانگبین مستخرج از گیاه گز است ). (فرهنگ فارسی معین ). سندیان . قونج مازو. برو. بلو.


فرهنگ عمید

۱. درختی جنگلی با چوبی سخت و میوه ای بیضی شکل که مصرف خوراکی دارد.
۲. میوۀ این درخت.
* بلوط دریایی: (زیست شناسی ) = توتیا

۱. درختی جنگلی با چوبی سخت و میوه‌ای بیضی‌شکل که مصرف خوراکی دارد.
۲. میوۀ این درخت.
⟨ بلوط دریایی: (زیست‌شناسی) = توتیا


دانشنامه عمومی

See فهرست گونه های بلوط
میوهٔ بلوط: نشاسته، پروتئین، قندهای مختلف مخصوصاً کوئرسیت، مادهٔ روغنی و بالاخره تانن دارد.
برگ و پوست بلوط: تانن ویژه ای به نام اسید کوئرسی تانیک محلول در آب، نوعی قند به نام کوئرسیت، یک مادهٔ تلخ به نام کوئرسیتین، لعاب، یک مادهٔ قرمز به نام قرمز بلوط دارد.
بلوط (به انگلیسی: Oak) و با (نام علمی: Quercus)، نام سرده ای از درختان و همچنین میوه آنهاست. درختان بلوط عمری طولانی دارند که گاه به دو هزار سال نیز می رسد و گونه های بسیاری از آن در ایران بومی رشته کوه های البرز و زاگرس است.
چوب بلوط با چگالی در حدود ۰٫۷۵ گرم بر سانتی متر مکعب از سختی و استحکام بالایی برخوردار است. همچنین به دلیل داشتن مقادیر تانن بالا در برابر حشرات و حملات قارچ ها بسیار مقاوم است. چوب این درخت از مرغوب ترین چوب هاست و زغال آن نیز مرغوب است. این موضوع یکی از دلایل قطع بی رویهٔ این درختان است و بقای این جنگل ها را تهدید می کند.
تکثیر طبیعی این درخت از طریق کاشته شدن میوه آن صورت می گیرد. جوندگان خانواده سنجاب جهت ذخیره سازی میوه بلوط برای فصل زمستان آن را در عمق مناسبی دفن می کنند. فراموش کردن جای برخی از این میوه ها توسط سنجاب ها باعث می شود که در بهار سال بعد جوانه بزنند. این جوندگان موجب زایش مداوم جنگل های بلوط هستند. سنجاب ها از روی غریزه مقاوم ترین دانه ها را برای دفن کردن انتخاب می کنند و بنابراین احتمال سالم ماندن میوه در زیر خاک و جوانه زدن آن در سال بعد بالا می رود.

دانشنامه آزاد فارسی

بَلوط (oak)
12313900-1.jpg
بَلوط
گروهی از درختان یا درختچه های متعلق به جنس بلوط و تیره راش، با بیش از ۳۰۰ گونۀ شناخته شده در سراسر مناطق معتدل. این گیاهان دارای سنبله های جدا از هم نر و ماده اند. الوار درخت بلوط بسیار ارزشمند است، زیرا دارای چوب هایی با دوام و لایه هایی صاف است. گونه های بسیاری از بلوط در ایران رشد می کنند. در بین این گونه ها، دارمازو و بلوط ایرانی درختان کوتاهی اند که روی برگ ها و شاخه های این بلوط ها بر اثر نیش حشرات، غده های بزرگ و کوچک کروی شکلی، با نام مازوی سبز، تشکیل می شود. این غده ها پر از تانن اند و به همین سبب، در چرم سازی، داروسازی، و همچنین تهیۀ جوهر و موادی از این قبیل به کار می روند. همچنین، گز علفی از گونه هایی است که بر اثر نیش حشرات روی برگ های آن ماده شیرینی با نام گزانگبین یا گز علمی پدید می آید. بلوط، راش، و ممرز از گیاهان مهم جنگل های شمالی ایران اند و تقریباً عناصر اصلی و خالص جنگل های غرب و شمال غرب ایران را تشکیل می دهند. پژمردگی بلوط، نوعی بیماری قارچی ناشی از همزیستی متقابل سوسک و قارچ است. این بیماری شبیه به بیماری نارون و بسیار مضر است.

نقل قول ها

بلوط (نام علمی: Quercus)، نام سرده ای از درختان و همچنین میوه آنهاست.
• «در بسیاری از سنت ها، بلوط درخت مقدس است؛ بلوط از امتیازای خدای متعال آسمان ها برخوردار است، زیرا صاعقه را می گیرد و نماد عظمت و شوکت است… بلوط به طور خاص نشانگر استحکام، قدرت، عمر دراز، رفعت به مفهوم معنوی و مادی آن هر دو است… بلوط در همهٔ زمان ها و همهٔ مکان ها مرادف قوت بوده است… درخت بلوط واژهٔ قوت در زبان لاتین یک کلمه است:robur که در ضمن نماد نیروی اخلاقی و جسمانی با هم است.» -> ژان شوالیه

گویش اصفهانی

تکیه ای: -------
طاری: ---------
طامه ای: -------
طرقی: balüt
کشه ای: ---------
نطنزی: -------


پیشنهاد کاربران

بلوط نام پسرانه است
بلوط نامی زمان پهلوی دوم در مناطق لر نشین علیه ظلم ژاندارمری قیام کرد و تعدادی ژاندارم را کشت

تلفظ کلمه بلوط در زبان لری بختیاری
بلوط::بلی. بلیط. بلیت
به دلیل درست کردن نان از بلوط
مردم قوم لر آریایی
اسم بلوط را بر پسران خود می گذاشتند
اسم های مردانه لری
بلی
بلیطی
بلیتی

در پارسی پهلوی:
بلوت= balut بلوط

بلوط به ترکی: " پالیت "

مازو


کلمات دیگر: