کلمه جو
صفحه اصلی

اوری

فرهنگ فارسی

( آوری ) ۱ - در بعضی کلمات مرکب معنی دارندگی و صاحبیت دهد : بخت آوری پرند آوری جاناوری .
( اسم ) درختی از تیر. راش ها که در جنگلهای شمالی ایران وجود دارد و مخصوص ارتفاعات زیاد است گوری اورو پاچه مازو ترش مازو پالط .
ایالت با مساحت ۱٠۷۵ کیلومتر مربع

فرهنگ معین

( آوری ) (وَ ) ۱ - (ص نسب . ) باورمند، معتقد. ۲ - یقین ، درست . ۳ - ( اِ. ) ایمان ، باور.

لغت نامه دهخدا

اوری . (اِ) نوعی مازو را نامند. (گل گلاب ). گونه ای از بلوط و نام اوری رادر درفک و جواهردشت رامسر بدان دهند. گوری (رامسر)،اورو (شفارود)، پاچه مازو (لاهیجان )، ترش مازو (گرگان ) و پالط (ارسباران ). این درخت در ارتفاعات 1800گزی زرین گل تا 2400 گزی کلاردشت هست . رجوع به بلوط شود.


اوری . (اِخ ) ایالت (= کانتون ) با مساحت 1075 کیلومتر مربع و جمعیت 28556 تن از کشور سویس . کرسی آن آلتدورف . قسمت آلپی آن یخچالهای طبیعی و مراتع دارد. رود ویس در آن سرچشمه میگیرد و دره اش جنگلی و چمن زار است . وقایع افسانه تل در اینجا روی داده . در 1291م . اوری و شویتس و اونتروالدن اتحادیه ای تشکیل دادند که هسته ٔ مرکزی کشور سویس شد. (دایرةالمعارف فارسی ).


اوری . [ اَ را ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی است از وری . آتش افروخته تر. و در این شاهد ترکیب کنایی است یعنی کسی که مهمان بیشتر بخانه ٔ او فرود می آید :
اعز الوری جاراً و احماهم حمی
و اوراهم زنداً و ابسطهم یداً.

(از تاریخ بیهق ).



( آوری ) آوری. [ وَ ] ( ص نسبی ) موقن. مؤمن. معتقد. صاحب یقین. گرویده :
کسی کو بمحشر بود آوری
ندارد بکس کینه و داوری.
ابوشکور.
|| یقین و درست. ( صحاح الفرس ). || ( ق ) بی خلاف. بالقطع :
مردمان هموار دانند، آوری
کز نهان من تو خود آگه تری ( کذا ).
رودکی.
یکی گفت ما را بخوالیگری
بباید بر شاه رفت ، آوری
وزآن پس یکی چاره ای ساختن
ز هر گونه اندیشه انداختن
مگر زین دو تن را که ریزند خون
یکی را توان آوریدن برون.
فردوسی.

آوری. [ وَ ] ( حامص ) در استخوان آوری ، بارآوری ، بخت آوری ، بیخ آوری ، تناوری ، جان آوری ، خارآوری ، خطآوری ، دل آوری ، دنبه آوری ، دین آوری ، ریش آوری ، زبان آوری ، زورآوری ، سروآوری ، سودآوری ، شتاب آوری ، کین آوری ، گندآوری ونظائر آن به معنی آوردن و آوریدن باشد :
میان را ببستی بکین آوری
بایران نکردی کسی سروری.
فردوسی.
یکی سرو فرمود کشتن بدست
بدین آوری راه پیشین ببست.
فردوسی.

اوری. [ اَ را ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی است از وری. آتش افروخته تر. و در این شاهد ترکیب کنایی است یعنی کسی که مهمان بیشتر بخانه او فرود می آید :
اعز الوری جاراً و احماهم حمی
و اوراهم زنداً و ابسطهم یداً.
( از تاریخ بیهق ).

اوری. ( اِ ) نوعی مازو را نامند. ( گل گلاب ). گونه ای از بلوط و نام اوری رادر درفک و جواهردشت رامسر بدان دهند. گوری ( رامسر )،اورو ( شفارود )، پاچه مازو ( لاهیجان )، ترش مازو ( گرگان ) و پالط ( ارسباران ). این درخت در ارتفاعات 1800گزی زرین گل تا 2400 گزی کلاردشت هست. رجوع به بلوط شود.

اوری. ( اِخ ) ایالت ( = کانتون ) با مساحت 1075 کیلومتر مربع و جمعیت 28556 تن از کشور سویس. کرسی آن آلتدورف. قسمت آلپی آن یخچالهای طبیعی و مراتع دارد. رود ویس در آن سرچشمه میگیرد و دره اش جنگلی و چمن زار است. وقایع افسانه تل در اینجا روی داده. در 1291م. اوری و شویتس و اونتروالدن اتحادیه ای تشکیل دادند که هسته مرکزی کشور سویس شد. ( دایرةالمعارف فارسی ).

فرهنگ عمید

( آوری ) صاحب یقین، باایمان، معتقد، گرویده: کسی کاو به محشر بُوَد آوری / ندارد به کس کینه و داوری (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۱۰۶ ).

دانشنامه عمومی

۳۹°۰۰′۴۳″ شمالی ۴۶°۵۶′۲۸″ شرقی / ۳۹٫۰۱۱۹۴°شمالی ۴۶٫۹۴۱۱۱°شرقی / 39.01194; 46.94111
«سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵، جمعیت تا سطح آبادی ها بر حسب سواد». مرکز آمار ایران. ۱۳۸۵. بایگانی شده از اصلی در ۱۵ نوامبر ۲۰۱۲.
اوری یا اویری (Uri) یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان منجوان شرقی شهرستان خداآفرین واقع شده است.
بر اساس سرشماری ۱۳۸۵، جمعیت روستا ۱۲۰ نفر در ۲۷ خانوار بود. یک آمارگیری اخیر جمعیت را ۹۲ نفر در ۲۴ خانوار اعلام کرده است.. این کاهش جمعیتی، هر چند نه چندان زیاد، نیز قابل تامل است، چرا که دیگر روستاهای ارسباران در بازه زمانی مشابه روندی رشد یابنده داشته اند.
1

دانشنامه آزاد فارسی

اوری (Uri)
کانتونیدر سوئیس، بر ساحل جنوب شرقی دریاچۀ لوسرن، با ۱,۰۷۵ کیلومتر مربع مساحت و ۱۴۴هزار نفر جمعیت (۲۰۰۳). مرکز آن شهر آلتدورفاست. رود اصلی آن رویسنام دارد. در ۱۲۹۱م تأسیس شد و به همراه اشویتسو نیدوالدن، یکی از سه کانتون اصلی کنفدراسیون سوئیسبود. جنگل داری و گردشگری از صنایع اصلی آن است. دامپروری، زنبورداری، و تولید پنیر در این کانتون روستایی رواج دارد، اما بیش از نیمی از آن جنگل و یا برای کشاورزی نامساعد است. جمعیت اوری عمدتاً آلمانی زبان و کاتولیک اند.

گویش مازنی

/oori/ درختی است با نام لاتین ghooercoos metfmacranthra

درختی است با نام لاتین ghooercoos metfmacranthra


پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنی
وارونه - برعکس
Ovari

بی شک بی تردید

آوری:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " آوری" می نویسد : ( ( آوری، به معنی بی گمان، هر آیینه و بی یقین است و در بیت زیر در شاهنامه، چونان قید، به کار برده شده است؛ "آوری" در معنی باورمند و گِرَوا نیز به کار رفته است؛ نمونه را، بوشکور بلخی گفته است:
به محشر هر آنکو بود آوری
ندارد به کس کینه و داوری
می انگارم که ستاک واژه آور است و "ی" در آن پساوند. همین ستاک را در واژه ی" باور" نیز باز می توانیم یافت. می تواند بود که باور از ب ( =پیشاوند ) /آور ساخته شده باشد. بدین سان، معنای نخستین آن " آوری" و گـِروا و مؤمن بوده است و معنای گروش و ایمان در آن معنایی است سپسین. ستاک آغازین و اوستایی واژه "ور" است که در "گرویدن" در پهلوی وروستن wrawistan بازمانده است. ) )
( ( یکی گفت: ما را به خوالیگری
بباید برِ شاه رفت، آوری ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 288. )



/owri/
آب پز ( آنچه که در آب ساده و بی روغن پزند )

از واژه نامه ی رمان کلیدر اثر محمود دولت آبادی

به طور قطع

نام قدیمی روسنای ایری سفلی از شهرستان جلفا استان آ ذربایجان شرقی که در دوره صفویان اشعاری در سفرنامه یکی از بزرگان برای زیارت حج از مسیر رود ارس واین مناطق درباره کلیه روستاها از جمله اوری ( ایری سفلی ) وسیاری ( سیه رود ) مطالبی در وصف اینمکانها بیان کرده است.


کلمات دیگر: