کلمه جو
صفحه اصلی

پشنگ

فارسی به انگلیسی

dribble, exudation, lever, pry, spatter, spill, splash, spray


فرهنگ اسم ها

اسم: پشنگ (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: pashang) (فارسی: پشنگ) (انگلیسی: pashang)
معنی: نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام برادرزاده فریدون پادشاه پیشدادی و نیز پدر افراسیاب

فرهنگ فارسی

اتابک شمس الدین بن احمد بن یوسفشاه عم زاده و داماد اتابک نورالورد بن سلیمان شاه ازاتابکان لربزرگ است . امیر مبارز- الدین محمد مظفری درسال ۷۵۷ هجری قمری . پس از سرکوبی اتابک نورالورد پشنگ را بفرماندهی لرستان برگزید و او بمحاصره قلعه ای که نورالورد در آن شخصا اختیار کرده بود پرداخت و آنرا تصرف نمود و چشم نورالورد را میل کشید . پشنگ تا ۷۹۲ هجری قمری اتابک بود.
۱- افشاندن آب و غیره پشنگ . ۲- آب مترشح پشنگ .
قلعه ایست بحوالی قندهار

فرهنگ معین

(پَ شَ ) (اِ. ) ۱ - زنبه ، تخته ای با چهار دسته که با آن خشت و گل و امثال آن را جا به جا می کنند. ۲ - اهرم . ۳ - تیشه .

لغت نامه دهخدا

پشنگ . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) نام داماد طوس سردار ایران .


پشنگ . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) (اتابک شمس الدین ...) نام پسر ملک سلغر شاه بن اتابک احمدبن اتابک یوسفشاه بن اتابک شمس الدین الب ارغون بن اتابک هزاراسف بن ابوطاهربن محمدبن علی بن ابوالحسن فضلوئی عم زاده و داماداتابک نورالورد پسر سلیمان شاه بن اتابک احمد. از اتابکان لر بزرگ است . چون اتابک نورالورد با شیخ ابواسحاق اینجو کمک کرده بود امیر مبارزالدین محمدبن غیاث الدین حاجی (718 - 765 هَ. ق .) از ملوک آل مظفر در سال 757 هَ . ق . بسرکوبی او به لرستان رفت و «بعد از تسخیر ملک در اواخر صفر سنةالمذکور (757) اتابک شمس الدین پشنگ که ... حسباً ونسباً مستحق بود بفرماندهی آن دیار مقرر شد و اتابک پشنگ به محاصره ٔ آن قلعه [ قلعه ای که اتابک نورالورد در آن تحصن جسته بود ] مشغول شد تا مستخلص گردانیدو اتابک نورالورد را میل کشید. و اتابک پشنگ تا سال 792 هَ . ق . باقی بود.


پشنگ . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) قلعه ای است بحوالی قندهار. (فرهنگ رشیدی ).


پشنگ . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) نام پسرزاده ٔ توربن فریدون ، پدر افراسیاب ، شاه توران :
نخواهیم شاه از نژادپشنگ
فسیله نه نیکو بود با پلنگ .

فردوسی .



پشنگ . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) نام دیگر شیده پسر افراسیاب است . (از مجمل التواریخ والقصص ص 49 و 90).


پشنگ. [ پ َ ش َ ] ( اِخ ) برادرزاده فریدون و پدر منوچهر و شوهر ماه آفرید دختر فریدون.

پشنگ. [ پ َ ش َ ] ( اِخ ) نام پسرزاده توربن فریدون ، پدر افراسیاب ، شاه توران :
نخواهیم شاه از نژادپشنگ
فسیله نه نیکو بود با پلنگ.
فردوسی.

پشنگ. [ پ َ ش َ ] ( اِخ ) نام داماد طوس سردار ایران.

پشنگ. [ پ َ ش َ ] ( اِخ ) نام دیگر شیده پسر افراسیاب است. ( از مجمل التواریخ والقصص ص 49 و 90 ).

پشنگ. [ پ َ ش َ ] ( اِخ ) ( اتابک شمس الدین... ) نام پسر ملک سلغر شاه بن اتابک احمدبن اتابک یوسفشاه بن اتابک شمس الدین الب ارغون بن اتابک هزاراسف بن ابوطاهربن محمدبن علی بن ابوالحسن فضلوئی عم زاده و داماداتابک نورالورد پسر سلیمان شاه بن اتابک احمد. از اتابکان لر بزرگ است. چون اتابک نورالورد با شیخ ابواسحاق اینجو کمک کرده بود امیر مبارزالدین محمدبن غیاث الدین حاجی ( 718 - 765 هَ. ق. ) از ملوک آل مظفر در سال 757 هَ. ق. بسرکوبی او به لرستان رفت و «بعد از تسخیر ملک در اواخر صفر سنةالمذکور ( 757 ) اتابک شمس الدین پشنگ که... حسباً ونسباً مستحق بود بفرماندهی آن دیار مقرر شد و اتابک پشنگ به محاصره آن قلعه [ قلعه ای که اتابک نورالورد در آن تحصن جسته بود ] مشغول شد تا مستخلص گردانیدو اتابک نورالورد را میل کشید. و اتابک پشنگ تا سال 792 هَ. ق. باقی بود.

پشنگ. [ پ َ ش َ ] ( اِخ ) قلعه ای است بحوالی قندهار. ( فرهنگ رشیدی ).


فرهنگ عمید

۱. ‹پشنج› آبی که از تکان دادن یک چیز تر به کسی یا جایی پاشیده شود، ترشح آب.
۲. [قدیمی] = زنبه: با دوات و قلم و شعر چه کار است تو را / خیز و بردار تش و دستره و پیل و پشنگ (ابوحنیفۀ اسکافی: شاعران بی دیوان: ۵۹۱ ).
۳. [قدیمی] = اهرم

دانشنامه عمومی

پَشَنگ در شاهنامه سه تن یا ممکن است بیش از سه تن باشد. پشنگ نخست برادرزاده فریدون و داماد ایرج است. پشنگ دوّم بانی و بنیانگذار کشور توران پس از تور است. پشنگ دیگر که سومین است معروف به شیده فرزند افراسیاب و نبیره پشنگ دوّم مؤسس سلطنت کشور توران است.
زمانی که ایرج بدست برادران خویش سلم و تور کشته شد تاج و تخت ایران بی وارث گشت، فریدون از این واقعه بسیار نگران بود اما ایرج زمانی پیش قتل با یکی از کنیزان خویش بنام ماه آفرید وصلت نموده بود و ماه آفرید از ایرج آبستن بود. از قضا ماه آفرید دختری به دنیا آورد و آن دختر هنگام بلوغ با بزرگ زاده ای بنام پشنگ وصلت نمود و ثمرهٔ ازدواج ایشان منوچهر شد بدین سبب فریدون در سنین کهولت به آرزوی خویش که همان وارث تاج و تخت ایران باشد، رسید.
پشنگ پسر زادشم پدر افراسیاب و نبیرهٔ تور شاه توران است. پسران دیگر او گرسیوز و اغریرث هستند. آغازگر جنگ ایران و توران در شاهنامه پشنگ است. او کینه قتل تور را در سینه داشت و مترصد فرصت بود تا انتقام نیایش را از ایرنیان بستاند. هنگامی که خبر مرگ منوچهر را شنید فرصت را مناسب یافت و موضوع انتقام تور را با سران و بزرگان توران درمیان گذاشت.
در دوران بسیار متأخرتر و زمان کیکاووس دوباره نام پشنگ (شیده) بر سر زبان هاست در بیتی آمده: پشنگ بود نامش پدر شیده خواند. لقب شیده، پشنگ دوران کیکاووس را از پشنگ دوران فریدون متمایز می کند.

دانشنامه آزاد فارسی

پَشَنگ (۱)
(یا: پَشَن) در شاهنامه ، پدر منوچهر و شوهر ماه آفرید، دختر فریدون . منوچهر گاهی پورپِشنگ نیز خوانده می شود.

پیشنهاد کاربران

پشنگ در اصل از پێشەنگ میاد اسم کوردی بە معنی "پیشرو" کە با تلفظ فارسی پِشَنگ میشه

نام روستایی درکنار رود کر در استان فارس است که من هم اکنون درانجا زندگی می کنم ، قدیمی ترین روستای ایران ، ۵۰۰ نفر جمعیت دارد ، قبل از چاپارخانه مهمان آباد است در۶۵ کیلومتری شمال شرقی شیراز در منطقه کربال زرقان

تو شاهنامه اسم پسر کیانوش، پشنگ بود

پشنگ به معنی: مرد مبارز_پیشاهنگ_جلودارسپاه_میباشد

پشنگ به معنی یار ویاور سپاه میباشد. در فارسی قدیم لقب ( بهراد ) هم معنی میداند .

پشنگ به معنی یار ویاور سپاه در شاهنامه لقب ( بهراد ) به آن میدا دند. یعنی جوانمرد نیکوصفت.

پشنگ به معنی یار ویاور سپاه است . در شاهنامه به آن لقب ( بهراد ) داده شده. یعنی جوانمرد نیکو صفت که لقب پادشاه ایران زمین بود.

به معنای میله سوراخ کننده وپدر افراسیاب واز نام های آریایی است.

پشنگ:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " پشنگ" می نویسد : ( ( پشنگ نام پدر منوچهر است و شوی دختر ماه آفرید ، نواده ی ایرج . " پشنگ ریخت پهلوی نام است که در پارسی کاربرد یافته است ؛ ریخت پارسی آن پَشَن می باید بود . این ریخت نیز در پارسی ، چونان نام پهلوانی به کار رفته است. ) )
( ( نیا نامزد کرد شویش پشنگ
بدو داد و چندی برآمد درنگ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 358. )

پشنگ به کسر پ و شین
در گویش خراسان و منطقه ترشیزی بزرگ ( کاشمر بردسکن . خلیل آباد و کوهسرخ )
به ذرات ترشح آب گفته میشود


پشنگ به معنای پیشرو. پیشاهنگ. تیشه

جفا ( برهان قاطع )


کلمات دیگر: