کلمه جو
صفحه اصلی

توران

فارسی به انگلیسی

turkistan, transoxania, feminine proper name

Transoxania


فرهنگ اسم ها

(تلفظ: turān) (در قدیم) قلمرو فرمانروایی تورانی‌ها در شاهنامه و آثار کهن دیگر شامل محدودهای آن سوی آمودریا (جیحون) ؛ (در اعلام) از اسامی خاص زنان .


اسم: توران (دختر) (فارسی، اوستایی، پهلوی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: turān) (فارسی: توران) (انگلیسی: turan)
معنی: نام سرزمینی که در ماوراءالنهر قرار داشت، ( در پهلوی، turān )، ( تور = پسر فریدون، ان ( پسوند نسبت ) ) ( اَعلام ) ) سرزمین تورانیان که منسوب به تور پسر فریدون می باشد، ) ( در قدیم ) قوم باستانی در داستانهای ملی ایران، که در روزگار کیانیان با ایرانیان در جنگ بودند، ) سرزمین آن قوم در شمال آمودریا، ) بیابان پهناوری در آسیای مرکزی، در جنوب و خاور دریاچه ی آرال، که رودهای آمودریا و سیردریا آن را به بیابانهای قراقوم و قزل قوم تقسیم می کند، ( در قدیم ) قلمرو فرمانروایی تورانی ها در شاهنامه و آثار کهن دیگر شامل محدودهای آن سوی آمودریا ( جیحون )، ( در اعلام ) از اسامی خاص زنان، نام سرزمینی منسوب به تور پسر فریدون پادشاه پیشدادی که بر آن سوی رود جیحون یعنی ماوراءالنهر واقع بوده و از طرف مشرق تا دریاچه آرال امتداد داشته است

فرهنگ فارسی

سرزمینی است بر آن سوی آمو دریا (جیحون ) یعنی ماورائ النهر و آن بخوارزم متصل بوده و از طرف مشرق تا دریاچه آرال امتداد داشته است جنگهای ایرانیان و تورانیان بخش مهم داستانهای ملی ما را تشکیل میدهد . افراسیاب پادشاه توران با پادشاهان پیشدادی و کیانی در زد و خورد بوده است در اوستا از این جنگ یاد شده و غیر مستقیم حدود خاک توران تعیین گردیده . بطلمیوس یونانی (( تور ) ) را ناحیه خوارزم دانسته و خوارزمی در مفاتیح العلوم نویسد : مرز توران معمولا نزد ایرانیان ممالک مجاور جیحون است در شاهنامه توران به مملکت ترکان و چینیان اطلاق شده که بواسطه جیحون از ایران جدا میگردد. در کتب ایرانی و عرب قرون وسطی توران بسرزمین ماورالنهر اطلاق شده . نزد خاور شناسان تورانیان طوایفی بودند در دشتهای روسیه و مستملکات آسیایی روس حالیه یا طوایف چادر نشینی که از دریای قفقاز تا رود سیحون ( سیر دریا ) پراکنده بودند. از اوستا و کتب دینی پهلوی و داستانهای ملی و اقوال مورخان قدیم برمیاید که ایرانیان و تورانیان از یک نژاد بوده اند منتهی ایرانیان زودتر شهر نشین و متمدن شدند و تورانیان بهمان وضع بیابان نوردی و چادر نشینی باقی ماندند . در کتب متاخر ناحیت ترک و خزر و چین و ماچین و تبت و شرق را بتفاوت خاک تور و ممالک روم و روس و آلان و مغرب را خاک سرم ( سلم ) دانسته اند . بر خلاف این پندار توران و سرمان و دو مملکت دیگر سائینی و داهی ( که در فروردین پشت آمده ) هر چهار مانند خود ایران مرز و بوم قوم آریای است .
سرزمین افراسیاب
دهی است به حران از آن ده است سعد عروضی بن حسن و محمد فراز ابن احمد .

لغت نامه دهخدا

توران. ( اِخ ) نام ترکستان است و بعضی از خراسان و آن از مشرق است. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 367 ). ولایت ماوراءالنهر است. ( فرهنگ جهانگیری ). ملک ماورأالنهر، منسوب به تور. ( فرهنگ رشیدی ). نام ولایتی است بر آن طرف آب آموی ؛ یعنی ماوراءالنهر. ( برهان ). چون این ملک را فریدون به تور، پسر بزرگ خود داده بود به توران موسوم شد. ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ). ملکی است معروف ، منسوب به تور که پسر فریدون بود. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). جمیع بلاد ماوراءالنهر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کلمه توران ، نام سرزمین تورانیان است ، در پهلوی توران مرکب از «تور» + «آن » ( پسوند نسبت و مکان ). سرزمین توران به ایران ویج یا مملکت خوارزم متصل بوده ، از طرف مشرق تا دریاچه آرال - که جغرافی نویسان قرون وسطی آن را دریاچه خوارزم نیز نامیده اند - امتداد داشته است. جنگهای ایرانیان و تورانیان بخش مهم داستانهای ملی ما را تشکیل میدهد. پادشاه توران ، افراسیاب ( در اوستا فرنره سینه )، با پادشاهان پیشدادی و پس از آن با پادشاهان کیانی در زد و خورد بوده است. در اوستا از این جنگ یاد شده و غیرمستقیم حدود خاک توران تعیین شده است. بطلمیوس جغرافیانویس یونانی قرن دوم میلادی تور را ناحیه خوارزم دانسته . خوارزمی ( نیمه دوم قرن چهارم هجری ) در مفاتیح العلوم ص 114 می نویسد: مرز توران معمولاً نزد ایرانیان ممالک مجاور جیحون است.در شاهنامه توران مملکت ترکان و چینیان است که بواسطه جیحون از ایران جدا می شود. در کتب ایرانی و عرب قرون وسطی تمایل مخصوص به اطلاق توران به سرزمین ماوراءالنهر مشاهده می شود. نزد خاورشناسان ، تورانیان طوایفی بودند در دشتهای روسیه و مستملکات آسیایی روس حالیه ، یا طوایف چادرنشینی که از دریای قفقاز تا رود سیحون ( سیردریا ) پراکنده بودند. از اوستا و کتب دینی پهلوی و داستانهای ملی و اقوال مورخان قدیم برمی آید که ایرانیان و تورانیان از یک نژاد بوده اند منتهی ایرانیان زودتر شهرنشین و متمدن شدند و تورانیان به همان وضع بیابان نوردی و چادرنشینی باقی ماندند. در کتب متأخر ناحیت ترک و خزر و چین و ماچین و تبت و شرق را به تفاوت خاک تور و ممالک روم و روس و آلان و مغرب را خاک سرم ( سلم ) دانسته اند. بر خلاف این پندار، توران و سرمان و دو مملکت دیگر سائینی و داهی ( که در فروردین یشت آمده ) هر چهار، مانند خود ایران مرز و بوم قوم آریائی است. ( حاشیه برهان چ معین ) :

توران . (اِخ ) دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان است و 600 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


توران . (اِخ ) دهی از دهستان برزاوند است که در شهرستان اردستان واقع است و 149 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


توران . (اِخ ) دهی است به حران ، از آن ده است سعد عروضی بن حسن و محمد فرازبن احمد. (منتهی الارب ).


توران . (اِخ ) شهری است در ویتنام مرکزی (انام ) که امروز آن را دانانگ نامند و 25 هزار تن سکنه دارد. این شهر بندری است که بر کنار خلیج زیبائی واقع است و محصول آنجا برنج و پنبه است . (از لاروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه ٔ تورانه شود.


توران . (اِخ ) نام ترکستان است و بعضی از خراسان و آن از مشرق است . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 367). ولایت ماوراءالنهر است . (فرهنگ جهانگیری ). ملک ماورأالنهر، منسوب به تور. (فرهنگ رشیدی ). نام ولایتی است بر آن طرف آب آموی ؛ یعنی ماوراءالنهر. (برهان ). چون این ملک را فریدون به تور، پسر بزرگ خود داده بود به توران موسوم شد. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). ملکی است معروف ، منسوب به تور که پسر فریدون بود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). جمیع بلاد ماوراءالنهر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کلمه ٔ توران ، نام سرزمین تورانیان است ، در پهلوی توران مرکب از «تور» + «آن » (پسوند نسبت و مکان ). سرزمین توران به ایران ویج یا مملکت خوارزم متصل بوده ، از طرف مشرق تا دریاچه ٔ آرال - که جغرافی نویسان قرون وسطی آن را دریاچه ٔ خوارزم نیز نامیده اند - امتداد داشته است . جنگهای ایرانیان و تورانیان بخش مهم داستانهای ملی ما را تشکیل میدهد. پادشاه توران ، افراسیاب (در اوستا فرنره سینه )، با پادشاهان پیشدادی و پس از آن با پادشاهان کیانی در زد و خورد بوده است . در اوستا از این جنگ یاد شده و غیرمستقیم حدود خاک توران تعیین شده است . بطلمیوس جغرافیانویس یونانی قرن دوم میلادی تور را ناحیه ٔ خوارزم دانسته . خوارزمی (نیمه ٔ دوم قرن چهارم هجری ) در مفاتیح العلوم ص 114 می نویسد: مرز توران معمولاً نزد ایرانیان ممالک مجاور جیحون است .در شاهنامه توران مملکت ترکان و چینیان است که بواسطه ٔ جیحون از ایران جدا می شود. در کتب ایرانی و عرب قرون وسطی تمایل مخصوص به اطلاق توران به سرزمین ماوراءالنهر مشاهده می شود. نزد خاورشناسان ، تورانیان طوایفی بودند در دشتهای روسیه و مستملکات آسیایی روس حالیه ، یا طوایف چادرنشینی که از دریای قفقاز تا رود سیحون (سیردریا) پراکنده بودند. از اوستا و کتب دینی پهلوی و داستانهای ملی و اقوال مورخان قدیم برمی آید که ایرانیان و تورانیان از یک نژاد بوده اند منتهی ایرانیان زودتر شهرنشین و متمدن شدند و تورانیان به همان وضع بیابان نوردی و چادرنشینی باقی ماندند. در کتب متأخر ناحیت ترک و خزر و چین و ماچین و تبت و شرق را به تفاوت خاک تور و ممالک روم و روس و آلان و مغرب را خاک سرم (سلم ) دانسته اند. بر خلاف این پندار، توران و سرمان و دو مملکت دیگر سائینی و داهی (که در فروردین یشت آمده ) هر چهار، مانند خود ایران مرز و بوم قوم آریائی است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
به منذر بگوید که ای سرفراز
جهان را به نام تو بادا نیاز
نگهدار ایران و توران توئی
به هرجای ، پشت دلیران توئی .

فردوسی .


بدو گفت گرسیوز، ای شهریار
به ایران و توران ترا نیست یار.

فردوسی .


جمال ملکت ایران و توران
مبارک سایه ٔ ذوالطول و المن .

منوچهری .


توران بدان پسر دهی ، ایران بدین پسر
مشرق بدین قبیله و مغرب بدان تبار.

منوچهری .


ای سپاهت راسپاهان ، رایتت را، ری مکان
ای ز ایران تا به توران بندگانت را وثاق .

منوچهری .


گر تخت کیان زند به توران
جیحون به سر بنان شکافد.

خاقانی .


در اقلیم ایران چو خیلش بجنبد
هزاهز در اقلیم توران نماید.

خاقانی .


دستم از نامه ٔ او نافه گشای سخن است
کآهوی تبت توران به خراسان یابم .

خاقانی .


شر اندک ، خوار مشمر، زآنکه اصل فتنه ها
کاندر ایران است و در توران ، ز خون ایرج است .

ابن یمین .


رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 92 و 435 و تاریخ گزیده و مجمل التواریخ و القصص ص 324 و یشتها و فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 12 و 83 و حبیب السیر چ خیام و جهانگشای جوینی ج 1 ص 73 و نزهةالقلوب ج 3 ص 279 و ماللهند ص 102 و مجمل التواریخ گلستانه ص 324 و ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 6 و 57 و 143 و مزدیسنا و تاریخ ادبیات برون ج 3 و یسنا و مجالس النفائس ص 264 و تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2201، 2264، 2225، 2265 و تاریخ عصر حافظ و تورانیان شود.

دانشنامه عمومی

توران جای نامی است به زبان پارسی میانه برای یک منطقه در آسیای میانه به معنی سرزمین تور٬بر آن سوی آمودریا(جیحون) یعنی ماوراءالنهر٬ به خوارزم متصل بوده و از مشرق تا دریاچهٔ آرال امتداد داشته. همان طور که در ادامه توضیح داده می شود تورانیان اصلی از نژاد سکاها در عصر اوستا هستند.واژه تورا در یشت های اوستا قبایل چادرنشینی را توصیف می کند که اسب های تندپا دارند و دشمن ایرانی های یکجانشین هستند. در منابع اشوری ۶۴۱ یا ۶۴۰ پیش از میلاد، این قبایل چادرنشین سکایی شناخته می شدند.در کعبه زرتشت، توران جز ایالت های ایران آمدهکهنترین منبع به زبان هند و اروپایی که به کلمه توران اشاره می کند کتاب اوستا است و تمامی تورانیان در این کتاب نام های ایرانی دارند.تورانی ها هند و اروپایی و شاخه ای از قوم آریایی سکاها با فرهنگ نازلتر بودند. هنگامی که در قرن ششم میلادی سرزمین سکاها به زیر سلطهٔ ترکان درآمد، این دو واژه با هم درآمیختند و نام تورانبه ترکان اطلاق شد.در کتاب های پهلوی نیز نام های تورانیان همه ترکی است (مانند تایگور و تایگان و جاموکالا تیچان). در شاهنامه هم نام هایی مانند پشنگ، افراسیاب، گرسیوز، اغریرث، گُروی، کهرم، سپهرم، اندریمان، سرخه، شیده، فرنگیس، منیژه، ویسه، فرشیدورد، لهاک، هومان، پیران، بارمان، پیلسم، گلباد، نستیهن، شواسپ، ارجاسپ، ویدرفش، نامخواست و…)، کاملاً آشکار می سازد که تورانیان عصر اوستایی، قوم/ قبیله ای «ایرانی» بوده اند.ایرانی شاخه ای از اقوام هندوایرانی(آریایی) هستند که خود به دو دسته ایرانی شرقی (سکاها) و ایرانی غربی (مادها و پارس ها) تقسیم می شوند.در عصر اشکانی و ساسانی، پس از آن که یاد و خاطرهٔ تورانیان کهن دیگر به اسطوره ها پیوسته و در دل حماسه ها جای گرفته بود، با جای گزین شدن هپتالیان و خیون ها در آسیای میانه، و سپس در عصر اسلامی با ساکن شدن ترکان در این ناحیه، نام قوم/ قبیلهٔ فراموش شده و از میان رفتهٔ «توران»، به ساکنان جدید و نوآمدهٔ این منطقه، یعنی هپتالیان و خیون ها و هون ها، و سرانجام «ترکان» اطلاق گشت و با آنان منطبق شد. از این روست که در متون عصر اسلامی، گاه از اصطلاح تور و توران برای اشاره به ترکان ساکن آسیای میانه و ماوراءالنهر استفاده می شود، چنانکه در لغتنامه دهخدا ذیل مدخل توران آمده است: «نام ترکستان است و بعضی از خراسان و آن از مشرق است».
فهرست تورانیان در شاهنامه
نقشه ایران و توران در دوره قاجاریه
توران بلوچستان
مردم ایران و توران به عنوان یک قوم محسوب می شدند که هر دو از نوادگان فریدون بودند اما با دو قلمرو مختلف و اغلب نیز با یکدیگر در جنگ بودند.ارتباط توران با ترک ها نیز از حساب جغرافیایی شاهنامه گرفته شده است که ترک شدن آسیای میانه در طول آن زمان تا اندازه ای تکمیل شده بود.
در واقع با توجه به شاهنامه دستکم ۱۵۰۰ سال پس از اوستا، قبایل کوچ نشین که ساکنان این سرزمین بودند توسط تورج که پسر ارشد فریدون بود رهبری می شدند.از اوستا و کتب دینی پهلوی و داستان های ملی و اقوال مورخان قدیم برمی آید که ایرانیان و تورانیان از یک نژاد بوده اند. منتهی ایرانیان زودتر شهرنشین شدند و تورانیان به همان وضع بیابان نوردی و چادرنشینی باقی ماندند. در کتب متاخر ناحیت ترک و خزر و چین و ماچین و تبت و شرق را به تفاوت خاک تور و ممالک روم و روس و آلان و مغرب را خاک سرم (سلم) دانسته اند. برخلاف این پندار، توران و سرمان و دو مملکت دیگر سایینی و داهی، هر چهار مانند خود ایران مرز و بوم آریایی است.
تور/تورج (در فارسی میانه Tuzh) پسر فریدون در افسانه های باستانی ایران است. در شاهنامه وی به اشتباه ترک شناخته شده است. هرچند از نظر فرهنگی هیچ ارتباطی بین تورانیان شاهنامه و فرهنگ باستانی ترک ها وجود ندارد. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی ارتباط تورانیان با اقوام اورال و آلتائیک زبان مطرح شد ولی هم اکنون این نظریه منسوخ و رد شده است.

دانشنامه آزاد فارسی

بیابان پست و پهناوری در آسیای میانه. این بیابان از شمال به قسمت مرتفع قزاقستان، از جنوب به کوهستان کوپه داغ در شمال استان های گلستان و خراسان ایران، از شرق به حواشی کوهستان های تین شان و پامیر و آلای، و از غرب به دریای خزر محدود است. رودخانه های سیردریا و آمودریا این ناحیه را زهکشی می کنند. صحرای قراقوم در جنوب و قزل قوم در مرکز و قراقوم آرال در شمال این سرزمین پهناور واقع است. بارندگی در این ناحیه بسیار اندک است و زراعت، گوسفندچرانی و شترداری فقط در واحه های اطراف رودخانه ها صورت می گیرد. توران تا حدودی با ترکستان غربی مطابق است و از نظر برخی به همۀ سرزمین های ترک نشین آسیایی، از مغولستان و استپ های سیبری تا قفقاز، اطلاق می شود.

توران (اسطوره). در شاهنامه، بخشی از کشور فریدون که سهم پسر میانی او به نام تور شد. در شاهنامه و بیشتر داستان های روایی ، توران سرزمین ترک ها و بخشی از سرزمین چین دانسته شده است . به رغم نظرهای گوناگون، امروز دیگر توران سرزمین ترک ها شناخته نمی شود و تورانیان قومی ترک نیستند. تورانیان بنا بر اوستای متأخر و متن های پهلوی ، به رغم ستیز همیشگی خود با ایرانیان ، قومی خویشاوند ایرانیان هستند. همۀ نشانه ها حاکی از آن هستند که قوم سکایی ماساگت که کوروش در میان آنان کشته شد یا قوم سکایی اَپَرنی (پَرنی ) و داهه که اشکانیان از میان آنان برخاستند، پیوند تنگاتنگی با تورانیان اساطیری ایران دارند. امروز امکان بازشناسی دقیق این قوم ها از همدیگر، به ویژه از تورانیان خراسان شمالی ، که در افسانه های اساطیری و حماسی ایرانیان نقشی تعیین کننده و در عین حال مبهمی دارند، بسیار ناچیز است . در این میان سکاها هستند که بیشتر از هر قوم این منطقه و به نام های مختلف در نوشته های مورخان یونانی و رومی حضوری روشن تر و فعال تر دارند. طرح پیوند میان پرنی های سکایی با تورانیانِ هنوز غیر تاریخی از اهمیت زیادی برخوردار است . جالب توجه است که بیشتر ناموران و پهلوانان در اوستا نیز با تورانیان پیوندی تنگاتنگ دارند. نام همۀ تورانیان نیز در اوستا نامی ایرانی است . دست کم در این دوره تورانی ها ایرانی بوده اند و در اوستا هیچ تورانی غیرایرانی به چشم نمی خورد. در بندهای ۱۴۳ و ۱۴۴ از فروردین یشت ، در دومین سند مکتوب ایرانی ، فَرَوَشی مردان و زنان پاکدین توران و داهی ، در کنار هم ، ستوده می شوند. روی هم رفته در افسانه های حماسی ـ اساطیری ایران جای زیادی برای عنصرهای غیرایرانی بازنشده است . در شاهنامه نشانی از پهلوانان و قهرمانان سامی و ایلامی به چشم نمی خورد. احتمال دارد که ایرانیان همۀ بیابانگردها را، خواه ایرانی و خواه غیر ایرانی ، به طور عام تورَه می نامیده اند. تور در زمان ساسانیان نام جغرافیایی سرزمینی است در خوارزم . مارکوارت در پژوهشی ارجمند تورانیان را با این «تور» در پیوند می بیند.

پیشنهاد کاربران

سرزمین افرادی با رنگ تیره مثل مثل هندیها اگر ریشه لغت تور از تار به معنی تیره باشد

" توران به چم سرزمین دلاوران " آریایی نژادان آنسوی آمودریا که به ساکاها نامور بودند و همواره با دیگر هم نژادان خویش برای زندگی برخوردار پیکار می کردند، در روزگار مادها ، هخامنشیان و اشکانیان گروهی از آنها به درون ایران آمده و شهرهایی چون سکازی ( سقز ) ، گندوپارس ( قندهار ) ، زابل و . . . را پدید آورده و ماندگار شدند و بخشی دیگر بنام آلان ها ، سرمت ها و آبخیز ها در اپاختر مانده و سرزمین های اوستیا ، آران ( جمهوری آذربایجان ) و آبخازیا را بنیاد نهادند که نباید این مردمان را با زردپوستان ترکبار آلتایی که از فلات پامیر به جنب و جوش درآمده و سرزمین های بسیاری را به چنگ آوردندو اکنون به زبان ترکی سخن می گویند یکی دانست .

سجده کننده

توران به معنی دلاوران

با تشکر از توسعه تولید علمی و تاریخی و زبان فارسی یاپارسی
بعنوان پانویس تکمیل میکند:
۱ -
https://commons. m. wikimedia. org/wiki/File:Iran_Turan_map_1843. jpg#mw - jump - to - license
۲ -
https://commons. m. wikimedia. org/wiki/File:Stielers_Handatlas_1891_59. jpg#mw - jump - to - license
۳ -
شاهنامه فردوسی، تصحیح جلال خالقی مطلق ، انتشارات سخن، صفحه 820، بیت 762از داستان جنگ بزرگ کیخسرو
۴ -
شاهنامه فردوسی، تصحیح جلال خالقی مطلق ، انتشارات سخن، جلد دوم، صفحه 85، بیت 1155
شاهنامه فردوسی بر پایه چاپ مسکو انتشارات هرمس، جنگ بزرگ کیخسرو و افراسیاب صفحه 775بیت 14

در اوستا و شاهنامه فردوسی آمده است که فریدون سه فرزند بنامان ایرج، تورج و سلم ( سرم ) داشته است. ایرج به ایران، تورج به توران و سلم ( سرم ) به سرمت اشاره دارد. ( باید بیاد داشت که زبانهای ایران و توران و سَرمَت زبانهای ایرانی ( هندوآریایی ) شناخته می شوند، پس تورانیان هیچ پیوندی با ترکان یا مغولان نداشته اند، چراکه تورج با ایرج و سلم برادر بوده است و آنچه از زبانهای ایرانی و همچنین زبان سرمت ( سلم ها یا سرم ها ) می دانیم، این است که از یک ریشه می باشند و از آنجایی که به زبان تورانی دسترسی نداریم، ولی باتوجه به برادر بودن آنها می توان پی برد که زبان تورانی نیز با زبانهای ایرانیان و سلم ها از یک ریشه بوده است. در اوستایی سَرمَ و در شاهنامه با نام سلم آمده است. ( دگرگونی آوایی ر/ل در واژگانی همچون اَران/آلان ) ، ( کَلَترَ ( سانسکریت ) /کریتاک ( پارسی میانه ) /کلات:قلعه ) و. . . دیده می شود. سَرم ( سلم ) ها شاخه ای از سکاها هستند و همچنان در نیمروز ( جنوب ) روسیه زندگی می کنند و زبان اآنها بسیار اصیل و نزدیک به زبان کهن ایرانیان است. بنواژه شناسی سَرمَت: ( سرم: اشاره به شاخه ایرانی ( سرم ( اوستایی ) یا سلم ( شاهنامه فردوسی ) / َ ت:نشانه جمع در زبانِ سلم ها ) . سرمَت یعنی سرم ها یا سلم ها.

دوستان اول بگم ک توران خود واژه اش کاملا پارسی است
دوما ک توران ب سرزمین های شمال شرق گفته میشده ک ایرانیان در انجا زندگی میکردن و خیلی از پان ترک های تحریفگر میخوان جای خودشون رو توی تاریخی ک نداشتن ب زور باز کنن میگن توران ما بودیم در صورتیکه تورانیان همان ایرانیان ( سکاهای اریایی نژاد ) بودند اگر روایات و گفته هارا هم دنبال کنید متوجه میشید ک فریدون ک پادشای ایرانشهر بوده سرزمین های را بین ایرج و سلم و تور تقسیم میکنه. قسمتی ک ب تور میرسه هم اسمش میشه توران

فقط خواهشمندم همه تاریخ را به نام آریایی ها جعل نکنید

توران ( توران دخت = دختر ) ، 1 - دختر تورانی؛ 2 - ( اَعلام ) نام دختر خسرو پرویز که بعد از شیرویه به شاهی رسید.

توران
معنی اسم توران : ( در پهلوی، turān ) ، ( تور = پسر فریدون ان ( پسوند نسبت ) ) ( اَعلام ) 1 ) سرزمین تورانیان که منسوب به تور پسر فریدون می باشد؛ 2 ) ( در قدیم ) قوم باستانی در داستانهای ملی ایران، که در روزگار کیانیان با ایرانیان در جنگ بودند؛ 3 ) سرزمین آن قوم در شمال آمودریا؛ 4 ) بیابان پهناوری در آسیای مرکزی، در جنوب و خاور دریاچه ی آرال، که رودهای آمودریا و سیردریا آن را به بیابانهای قراقوم و قزل قوم تقسیم می کند.

توران از کهنترین نامهای ایرانی و بخشی از ایران بوده است

اینترنت معنی هاش درست نیست و این خیلی بد!!
وبرای بچه ها که هم معنی درسشون را می خواهندهم بد؟؟
شماباید درستش کنید لطفا

نژادی ایرانی در منطقه ی آسیای میانه ، نام سرزمینی در آن سوی مرز های شمال و شرق ایران کهن. در داستان های ملی، جنگ های ایرانیان و تورانیان بخش های مهمی از رویدادهای حماسی را تشکیل می دهد


کلمات دیگر: