برابر پارسی : فرارود
ماوراءالنهر
برابر پارسی : فرارود
لغت نامه دهخدا
ماوراءالنهر.[ وَ ئَن ْ ن َ ] ( اِخ ) ناحیتی است که حدود مشرق وی حدود تبت است و جنوب وی خراسان و حدود خراسان و مغرب وی غور است و حدود خلخ و شمالش هم حدود خلخ است. و این ناحیتی است عظیم و آبادان و بسیار نعمت و در ترکستان و جای بازرگانان و مردمانی اند جنگی و غازی پیشه و تیرانداز و پاک دین و این ناحیتی با داد و عدل است و اندر کوههای وی معدن سیم است و زر سخت بسیار با همه جوهرهای گدازنده که از کوه خیزد چون زاک و زرنیخ و گوگرد و نوشادر. و از شهرها و نواحی وی ، بخاراست و مغکان ، خجادک ، زندنه ، بومکث ، مدیا مجکث. خرغنکث ، فربر، پیکند، ناحیت سغد، طواویس ، کرمینه ، دبوسی ، ربنجن. کشانی ، ارمان ، اشتیخن ، کنجکث ، فرنکث ، دران ، سمرقند، ورغسر، بنجیکث ، کش ، نوقد قریش ، نخشب ، سوبخ ، سکیفغن ، بزده ، کسبه ، ترمذ، هاشمگرد، چرمنگان ، ناحیت چغانیان ، دارزنگی ، شهر جغانیان ، باسند، زینور، نوژان ، همواران ، شومان ، افریذان ، ویشگرد، ناحیت سروشنه ، زامین ،چرقان ، دزک ، نوینجکث ، فغ کث ، غرق ، ساباط، کرکث ، ناحیت بتمان ، برغر، خجند، فرغانه ، ناحیت چذغل ، اخسیکث ، واثکث ، بیتموخ ، طماخس ، نامکاخس ، سوخ ، اوال. بغسکان ، خواکند، رشتان ، زندرامش ، قبا، اوش ، اورشت ، خرساب ، اوزکند، ختلام ، کشوکث ، پاب ، بشت ، کلسکان ، یوکند، کوکث ، خشکاب ، شلات ، ناحیت ایلاق ، نوکث ، کهسیم ، ذخکث ، یهودلغ،ابرلغ، ایتلخ ، الخنجاس ، سامی سبرک ، برفکسوم ، حنح ، خاس ، غزجند، تکت ، کلشجک ، خمبرک ، اردلانکث ، ستبغوا، کرال ، غزک ، خیوال ، ورذول ، کبریه ، بغورانک ، ایزدکت ، بغویکث ، فرنکث ، جبغوکث ، شکاکب ، تنگت بخارنان ، یالاپان ، ناحیت چاچ ، بیکث ( قصبه چاچ )، نوجکث ، کرجاکث ، ترکوس ، خاتون کث ، دیمعان کث ، بناکث ، جرسنکث ، حرحکث ، شتورکث ، سبکث ، نحاکث ، کرکوال ؟ ناحیت اسبیجاب ، اسبیجاب ( قصبه ٔناحیت اسبیحاب )، سانیکث ، ندحکث ، سنتکند، ناحیت پاراب ، کدر ( قصبه پاراب )، کنجده ، صبران ، ذرنوخ ، سوناخ ، شلجی ، طراز، مکانکث ، فرونکث ، مرکی ، نویکث. ( از حدود العالم چ دانشگاه صص 105 - 118 ). مطلقاً ماوراء جیحون در خراسان را گویند اما قسمت شرقی آن را بلاد هیاطله می گفتند و در زمان اسلام ماوراءالنهر خواندند و قسمت غربی آن عبارت است از خراسان و ولایت خوارزم که خود مستقلاً اقلیمی است. ماوراءالنهر تمام آبادان است و هیچ نقطه ای خالی از شهر و قریه و چراگاه نیست. ( از معجم البلدان ). یکی از هفت کشور است و منسوب است به زهره. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مسلمانان در سال 54 از هجرت شهر بخارا و در 55 سمرقند را مسخر کردند لیکن تا 93 هَ. ق. ( 711م. ) چنانکه باید مسخر مسلمانان نشد. مردم ماوراءالنهر تا زمان ابوعلی سینا به فارسی تکلم می کرده اند. در مفردات طب برای اینکه فایده اعم باشد از قدیم الایام حتی در زمان یونانیان معمول بوده است که از هر زبان غریبی که اسمی را می دانسته اندمثل مترادف برای کلمه می آورده اند و شیخ الرئیس که صریحاً می گوید من اهل ماوراءالنهرم همه جا که یونانی ، نبطی ، سریانی و غیره را می دانسته ردیف برای مفردها آورده است ولی یک بارهم یک کلمه ترکی نیاورده است. در ذیل کمثری آرد: و فی بلادنا نوع یقال شاه امرود کثیراللحم... و اما المعروف بالشاه امرود فی بلاد خرسان دون غیره فهو ملین و از این عبارت برمی آید که ماوراءالنهر از خراسان بوده است.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). حتی در زمان سوزنی سمرقندی مردم آنجا ترک نبوده اند. چنانکه سوزنی گوید:
ماوراءالنهر.[ وَ ئَن ْ ن َ ] (اِخ ) ناحیتی است که حدود مشرق وی حدود تبت است و جنوب وی خراسان و حدود خراسان و مغرب وی غور است و حدود خلخ و شمالش هم حدود خلخ است . و این ناحیتی است عظیم و آبادان و بسیار نعمت و در ترکستان و جای بازرگانان و مردمانی اند جنگی و غازی پیشه و تیرانداز و پاک دین و این ناحیتی با داد و عدل است و اندر کوههای وی معدن سیم است و زر سخت بسیار با همه ٔ جوهرهای گدازنده که از کوه خیزد چون زاک و زرنیخ و گوگرد و نوشادر. و از شهرها و نواحی وی ، بخاراست و مغکان ، خجادک ، زندنه ، بومکث ، مدیا مجکث . خرغنکث ، فربر، پیکند، ناحیت سغد، طواویس ، کرمینه ، دبوسی ، ربنجن . کشانی ، ارمان ، اشتیخن ، کنجکث ، فرنکث ، دران ، سمرقند، ورغسر، بنجیکث ، کش ، نوقد قریش ، نخشب ، سوبخ ، سکیفغن ، بزده ، کسبه ، ترمذ، هاشمگرد، چرمنگان ، ناحیت چغانیان ، دارزنگی ، شهر جغانیان ، باسند، زینور، نوژان ، همواران ، شومان ، افریذان ، ویشگرد، ناحیت سروشنه ، زامین ،چرقان ، دزک ، نوینجکث ، فغ کث ، غرق ، ساباط، کرکث ، ناحیت بتمان ، برغر، خجند، فرغانه ، ناحیت چذغل ، اخسیکث ، واثکث ، بیتموخ ، طماخس ، نامکاخس ، سوخ ، اوال . بغسکان ، خواکند، رشتان ، زندرامش ، قبا، اوش ، اورشت ، خرساب ، اوزکند، ختلام ، کشوکث ، پاب ، بشت ، کلسکان ، یوکند، کوکث ، خشکاب ، شلات ، ناحیت ایلاق ، نوکث ، کهسیم ، ذخکث ، یهودلغ،ابرلغ، ایتلخ ، الخنجاس ، سامی سبرک ، برفکسوم ، حنح ، خاس ، غزجند، تکت ، کلشجک ، خمبرک ، اردلانکث ، ستبغوا، کرال ، غزک ، خیوال ، ورذول ، کبریه ، بغورانک ، ایزدکت ، بغویکث ، فرنکث ، جبغوکث ، شکاکب ، تنگت بخارنان ، یالاپان ، ناحیت چاچ ، بیکث (قصبه ٔ چاچ )، نوجکث ، کرجاکث ، ترکوس ، خاتون کث ، دیمعان کث ، بناکث ، جرسنکث ، حرحکث ، شتورکث ، سبکث ، نحاکث ، کرکوال ؟ ناحیت اسبیجاب ، اسبیجاب (قصبه ٔناحیت اسبیحاب )، سانیکث ، ندحکث ، سنتکند، ناحیت پاراب ، کدر (قصبه ٔ پاراب )، کنجده ، صبران ، ذرنوخ ، سوناخ ، شلجی ، طراز، مکانکث ، فرونکث ، مرکی ، نویکث . (از حدود العالم چ دانشگاه صص 105 - 118). مطلقاً ماوراء جیحون در خراسان را گویند اما قسمت شرقی آن را بلاد هیاطله می گفتند و در زمان اسلام ماوراءالنهر خواندند و قسمت غربی آن عبارت است از خراسان و ولایت خوارزم که خود مستقلاً اقلیمی است . ماوراءالنهر تمام آبادان است و هیچ نقطه ای خالی از شهر و قریه و چراگاه نیست . (از معجم البلدان ). یکی از هفت کشور است و منسوب است به زهره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مسلمانان در سال 54 از هجرت شهر بخارا و در 55 سمرقند را مسخر کردند لیکن تا 93 هَ . ق . (711م .) چنانکه باید مسخر مسلمانان نشد. مردم ماوراءالنهر تا زمان ابوعلی سینا به فارسی تکلم می کرده اند. در مفردات طب برای اینکه فایده اعم باشد از قدیم الایام حتی در زمان یونانیان معمول بوده است که از هر زبان غریبی که اسمی را می دانسته اندمثل مترادف برای کلمه می آورده اند و شیخ الرئیس که صریحاً می گوید من اهل ماوراءالنهرم همه جا که یونانی ، نبطی ، سریانی و غیره را می دانسته ردیف برای مفردها آورده است ولی یک بارهم یک کلمه ٔ ترکی نیاورده است . در ذیل کمثری آرد: و فی بلادنا نوع یقال شاه امرود کثیراللحم ... و اما المعروف بالشاه امرود فی بلاد خرسان دون غیره فهو ملین و از این عبارت برمی آید که ماوراءالنهر از خراسان بوده است .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حتی در زمان سوزنی سمرقندی مردم آنجا ترک نبوده اند. چنانکه سوزنی گوید:
گل روی من اگر چه که من ترک نیستم
دانم همین قدر که به ترکی است گل چیچک .
(از لغتنامه ٔ فارسی به ترکی یوسف ضیاءالدین ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
سرزمینی بوده است در شمال رود جیحون بین رود سیحون و جیحون شامل بخارا، سمرقند، خجند، اسروشنه و ترمذ.ماوراءالنهر مدت پنج قرن بزرگترین مهد تمدن اسلامی ایران و مرکز حکومتهای ایرانی و تا دوره ٔ قاجاریه تابع حکومت مرکزی ایران بوده است . ماوراءالنهر مولد و مدفن بسیاری از دانشمندان بزرگ ایرانی است . این سرزمین اکنون جزو جمهوری ازبکستان شوروی می باشد : پس بفرمود ملک مظفرابوصالح تا علمای ماوراءالنهر را گرد آوردند از شهر بخارا چون فقیه ابوبکربن احمد... و از شهر سپیچاپ و فرغانه و از هر شهری که بود در ماوراءالنهر. (ترجمه ٔ تفسیر طبری ).
زمین کهستان ورا داد شاه
که بود او سزای بزرگی و گاه
چنین خواندندش همی پیشتر
که خوانی کنون ماوراءالنهر .
نه مال ماوراءالنهر در گنجت بیفزاید
نه در ملک تو افزونی پدید آید زصد چندان .
و غازیان ماوراءالنهر و مردم شهر به طاعت پیش آمدند و دولت عالی را بندگی نمودند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 343). تا مدد ایشان از ماوراءالنهر گسسته شود که منهیان بخارا و سمرقند نبشته اند که دیگر مفسدان می سازند تا از جیحون بگذرند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 438). و نزدیک است که ولایت ماوراءالنهر از ایشان بستاند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 594). و یکی از ملوک یمن که او را شمر ذوالجناح گفتندخروج کرده بود تا ماوراءالنهر گرفته و غارتها کرده و از آنجا به صین رفته ... (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 85). پیروز بناهای بسیار کرده ست به اطراف هند... و به ماوراءالنهر و ناحیت ری و گرگان و آذربایگان شهرها کرد. (مجمل التواریخ والقصص ص 71). و اندر آن روزگار مأمون که از خراسان به عراق آمد، نوح بن اسد باوی بودبعد از آن وی را ماوراءالنهر داده شد. (مجمل التواریخ والقصص ص 386). و در این وقت فتحهای قتیبه بود به ماوراءالنهر. (مجمل التواریخ والقصص ص 305). لشکر ماوراءالنهر را به جملگی جمعکرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 397). ابوالحسن عتبی لشکرها را از اطراف خراسان و ماوراءالنهر بازخواند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 72). و در میان این حال ایلک خان با قبایل و خیول ترکستان به اعالی ماوراءالنهر رسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 170).
ستد از نایبان شاه به قهر
جمله ٔ ملک ماوراءالنهر.
عبداﷲ قزغن در مملکت ماوراءالنهر حاکم بود. (انیس الطالبین ص 148).
گل روی من اگر چه که من ترک نیستم
دانم همین قدر که به ترکی است گل چیچک .
(از لغتنامه ٔ فارسی به ترکی یوسف ضیاءالدین ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
سرزمینی بوده است در شمال رود جیحون بین رود سیحون و جیحون شامل بخارا، سمرقند، خجند، اسروشنه و ترمذ.ماوراءالنهر مدت پنج قرن بزرگترین مهد تمدن اسلامی ایران و مرکز حکومتهای ایرانی و تا دوره ٔ قاجاریه تابع حکومت مرکزی ایران بوده است . ماوراءالنهر مولد و مدفن بسیاری از دانشمندان بزرگ ایرانی است . این سرزمین اکنون جزو جمهوری ازبکستان شوروی می باشد : پس بفرمود ملک مظفرابوصالح تا علمای ماوراءالنهر را گرد آوردند از شهر بخارا چون فقیه ابوبکربن احمد... و از شهر سپیچاپ و فرغانه و از هر شهری که بود در ماوراءالنهر. (ترجمه ٔ تفسیر طبری ).
زمین کهستان ورا داد شاه
که بود او سزای بزرگی و گاه
چنین خواندندش همی پیشتر
که خوانی کنون ماوراءالنهر .
فردوسی .
نه مال ماوراءالنهر در گنجت بیفزاید
نه در ملک تو افزونی پدید آید زصد چندان .
فرخی .
و غازیان ماوراءالنهر و مردم شهر به طاعت پیش آمدند و دولت عالی را بندگی نمودند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 343). تا مدد ایشان از ماوراءالنهر گسسته شود که منهیان بخارا و سمرقند نبشته اند که دیگر مفسدان می سازند تا از جیحون بگذرند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 438). و نزدیک است که ولایت ماوراءالنهر از ایشان بستاند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 594). و یکی از ملوک یمن که او را شمر ذوالجناح گفتندخروج کرده بود تا ماوراءالنهر گرفته و غارتها کرده و از آنجا به صین رفته ... (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 85). پیروز بناهای بسیار کرده ست به اطراف هند... و به ماوراءالنهر و ناحیت ری و گرگان و آذربایگان شهرها کرد. (مجمل التواریخ والقصص ص 71). و اندر آن روزگار مأمون که از خراسان به عراق آمد، نوح بن اسد باوی بودبعد از آن وی را ماوراءالنهر داده شد. (مجمل التواریخ والقصص ص 386). و در این وقت فتحهای قتیبه بود به ماوراءالنهر. (مجمل التواریخ والقصص ص 305). لشکر ماوراءالنهر را به جملگی جمعکرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 397). ابوالحسن عتبی لشکرها را از اطراف خراسان و ماوراءالنهر بازخواند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 72). و در میان این حال ایلک خان با قبایل و خیول ترکستان به اعالی ماوراءالنهر رسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 170).
ستد از نایبان شاه به قهر
جمله ٔ ملک ماوراءالنهر.
نظامی .
عبداﷲ قزغن در مملکت ماوراءالنهر حاکم بود. (انیس الطالبین ص 148).
دانشنامه عمومی
فَرارود یا وَرارود یا ماوَراءُالنَهر (به فارسی تاجیکی: Фарорӯд) به سرزمینی گفته می شود که در میان دو رود آمودریا (جیحون) و سیردریا (سیحون) جای دارد. در واقع معنی اصلی آن، آن سوی رود آموی (جیحون یا آمودریا) است. این سرزمین بخشی از آسیای میانه است.
سرزمین های واقع در حوضهٔ آبریز دو رود آمودریا و سیردریا، دربرگیرنده ایالات چغانیان، ختلان، کش، نخشب، بخارا، سمرقند، اسروشنه، فرغانه، چاچ و اسپیجاب، پس از فتوحات اعراب به ماوراء النهر معروف شد. این سرزمین از دیر باز شرقی ترین ایالت ایران و از دورهٔ هخامنشی زیر تابعیت امپراتوری ایران بود و سکنهٔ آن آریایی بودند. این سرزمین در دوران هخامنشیان جزو ساتراپی سغد بوده است. اگرچه در دوره های بعد، با هجوم ایلات بیابانگرد به آنجا وحدت سیاسی آن ناحیه با ایران از میان رفت، پس از چندین قرن، هنوز در اواخر قرن اول هجری، همان بافت سیاسی و جمعیتی منطقه حفظ شده و اساساً ایرانی باقی مانده بود.
سرزمین های واقع در حوضهٔ آبریز دو رود آمودریا و سیردریا، دربرگیرنده ایالات چغانیان، ختلان، کش، نخشب، بخارا، سمرقند، اسروشنه، فرغانه، چاچ و اسپیجاب، پس از فتوحات اعراب به ماوراء النهر معروف شد. این سرزمین از دیر باز شرقی ترین ایالت ایران و از دورهٔ هخامنشی زیر تابعیت امپراتوری ایران بود و سکنهٔ آن آریایی بودند. این سرزمین در دوران هخامنشیان جزو ساتراپی سغد بوده است. اگرچه در دوره های بعد، با هجوم ایلات بیابانگرد به آنجا وحدت سیاسی آن ناحیه با ایران از میان رفت، پس از چندین قرن، هنوز در اواخر قرن اول هجری، همان بافت سیاسی و جمعیتی منطقه حفظ شده و اساساً ایرانی باقی مانده بود.
wiki: ماوراءالنهر
دانشنامه آزاد فارسی
(یا: فرارود) نامی که مسلمانان پس از فتح سرزمین های آن سوی آمو دریا (جیحون) بر این سرزمین ها نهادند. این سرزمین ها مشتمل بر پنج ایالت سُغد، خوارزم (خیوۀ بعدی) چغانیان، فرغانه، و چاچ (شاش) بود. مهم ترین ایالت آن سُغد، دو کرسی داشت، یکی بخارا و دیگری سمرقند. ایالت خوارزم در غرب سغد و شامل دلتای جیحون بود. در جنوب شرقی، ایالت چغانیان بود که ختل و ولایت های دیگر جیحون علیا جزو آن بودند. فرغانه بر کرانۀ قسمت علیای سیردریا (سیحون) و چاچ (تاشکند کنونی) در کرانۀ شرقی تر مسیر دریا، دو ایالت دیگر ماوراء النهر شمرده می شدند. ناحیۀ ماوراء النهر امروز جزو جمهوری ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان است.
wikijoo: ماوراءالنهر
دانشنامه اسلامی
[ویکی اهل البیت] فرارود یا ورارود یا ماوراء النهربه سرزمینی گفته می شود که در میان دو رود آمودریا (جیحون) و سیردریا (سیحون) جای دارد. در واقع معنی اصلی آن، آن سوی رود آموی (جیحون یا آمودریا) است. این سرزمین بخشی از آسیای میانه است.
این سرزمین در دوران هخامنشیان جزو ساتراپی سغد بوده است.
نام این منطقه در فارسی باستان «پردری» و در پهلوی «فرارود» بود. در سده اول هجری فاتحان عرب این منطقه را ماوراء النهر نام نهادند. فردوسی در مورد این تغییر نام می سراید:
اگر پهلوانی ندانی زبان|فرارود را ماور النهر خوان
برخی از شهرهای این سرزمین عبارت اند از:
این سرزمین در دوران هخامنشیان جزو ساتراپی سغد بوده است.
نام این منطقه در فارسی باستان «پردری» و در پهلوی «فرارود» بود. در سده اول هجری فاتحان عرب این منطقه را ماوراء النهر نام نهادند. فردوسی در مورد این تغییر نام می سراید:
اگر پهلوانی ندانی زبان|فرارود را ماور النهر خوان
برخی از شهرهای این سرزمین عبارت اند از:
wikiahlb: ماوراءالنهر
[ویکی شیعه] ماوراء النهر سرزمین پهناوری در شمال شرقی ایران بوده است که امروزه به آن، آسیای مرکزی یا آسیای میانه نیز گفته می شود. این منطقه بعد از فتح، توسط مسلمانان به ماوراء النهر شهرت یافت.
دین غالب مردم این منطقه قبل از ورود اسلام، زرتشتی بود. دین اسلام به سرعت در این سرزمین گسترش یافت و توانست در زمان کوتاهی خود را به عنوان قطب فرهنگ و تمدن اسلامی مطرح کند. از شهرهای مهم آن می توان به مرو، بلخ، بخارا، سمرقند و ... اشاره کرد.
این منطقه از سده دوم قمری به علت دوری از مرکز خلافت عباسی مکان مناسبی برای شیعیان به شمار می آمد که نقطه عطف آن در زمان سامانیان بوده است؛ به طوری که برخی حضور گسترده ای از آنان را در منطقه گزارش کرده اند. دلایلی چون تسامح مذهبی سامانیان و سختگیری های مذهبی سلجوقیان در هجرت شیعیان، بدان منطقه بی تاثیر نبوده است.
دین غالب مردم این منطقه قبل از ورود اسلام، زرتشتی بود. دین اسلام به سرعت در این سرزمین گسترش یافت و توانست در زمان کوتاهی خود را به عنوان قطب فرهنگ و تمدن اسلامی مطرح کند. از شهرهای مهم آن می توان به مرو، بلخ، بخارا، سمرقند و ... اشاره کرد.
این منطقه از سده دوم قمری به علت دوری از مرکز خلافت عباسی مکان مناسبی برای شیعیان به شمار می آمد که نقطه عطف آن در زمان سامانیان بوده است؛ به طوری که برخی حضور گسترده ای از آنان را در منطقه گزارش کرده اند. دلایلی چون تسامح مذهبی سامانیان و سختگیری های مذهبی سلجوقیان در هجرت شیعیان، بدان منطقه بی تاثیر نبوده است.
wikishia: ماوراء_النهر
پیشنهاد کاربران
فَرارود�یا�وَرارود[۱]�یا�ماوَراءُالنَهر� ( به�فارسی تاجیکی:�Фарорӯд ) به سرزمینی گفته می شود که در میان دو رود�آمودریا� ( جیحون ) و�سیردریا ( سیحون ) جای دارد. در واقع معنی اصلی آن، آن سوی رود آموی ( جیحون یا آمودریا ) است. این سرزمین بخشی از�آسیای میانه�است. 9
فرارود
ورارود، فرارود
ورازرود
ورارود
ماوراءالنهر که مخفف آن ماوراالنهر است سرزمینی بوده است در شمال رود جیحون بین رود سیحون و جیحون شامل شهرهایی چون بخارا، سمرقند، خجند.
در تاریخ آمده است که در مرز شرقی خراسان بزرگ ( که امروزه به خراسان ایران و افغانستان تقسیم شده ) رود بزرگی به نام جیحون ( نام قدیم جیحون، امو است ) جاری بوده است و سرزمین های آن سوی رود را ماوراءالنهر می خواندند و پایان سرزمین باستانی ماوراءالنهر، رود دیگری به نام سیحون جاری بوده است امروزه این دو رود به ترتیب به نام آمودریا ( amu darya ) و سیردریا ( syr darya ) ( نحوه تلفظ: sir ) خوانده می شوند.
آمودریا با گذر از مرزهای شمالی افغانستان با تاجیکستان و گذر از کشورهای ترکمنستان و ازبکستان از سمت جنوب به دریاچهٔ آرال ( دریاچه خوارزم ) می ریزد.
سیر دریا با عبور از کشورهای قرقیزستان و ازبکستان و جنوب کشور قزاقستان از سمت شمال به دریاچه آرال می رسد. آمودریا و سیردریا پرآب ترین رود های آسیای میانه هستندکه می توان با یافتن این دو رود در تصاویر یا نقشه ها، محدوده ی سرزمین ماوراءالنهر ( سرزمین بین این دو رود ) را مشاهده کرد.
نام این منطقه قبل از اسلام ( فرارود ) بود که بعد از ورود اسلام به ایران در قرن اول هجری ماوراءالنهر خوانده شد ماوراءالنهر مدت پنج قرن بزرگترین مهد تمدن اسلامی ایران و مرکز حکومتهای ایرانی بوده است و تا دوره ٔ قاجاریه هم تابع حکومت مرکزی ایران قرار داشته است مردم ماوراءالنهر تا زمان ابوعلی سینا به فارسی تکلم می کرده اند ماوراءالنهر مولد و مدفن بسیاری از دانشمندان بزرگ ایرانی است. در ضمن باید در نظر داشت ماوراالنهر و بین النهرین مشهور دو سرزمین متفاوت هستند.
در تاریخ آمده است که در مرز شرقی خراسان بزرگ ( که امروزه به خراسان ایران و افغانستان تقسیم شده ) رود بزرگی به نام جیحون ( نام قدیم جیحون، امو است ) جاری بوده است و سرزمین های آن سوی رود را ماوراءالنهر می خواندند و پایان سرزمین باستانی ماوراءالنهر، رود دیگری به نام سیحون جاری بوده است امروزه این دو رود به ترتیب به نام آمودریا ( amu darya ) و سیردریا ( syr darya ) ( نحوه تلفظ: sir ) خوانده می شوند.
آمودریا با گذر از مرزهای شمالی افغانستان با تاجیکستان و گذر از کشورهای ترکمنستان و ازبکستان از سمت جنوب به دریاچهٔ آرال ( دریاچه خوارزم ) می ریزد.
سیر دریا با عبور از کشورهای قرقیزستان و ازبکستان و جنوب کشور قزاقستان از سمت شمال به دریاچه آرال می رسد. آمودریا و سیردریا پرآب ترین رود های آسیای میانه هستندکه می توان با یافتن این دو رود در تصاویر یا نقشه ها، محدوده ی سرزمین ماوراءالنهر ( سرزمین بین این دو رود ) را مشاهده کرد.
نام این منطقه قبل از اسلام ( فرارود ) بود که بعد از ورود اسلام به ایران در قرن اول هجری ماوراءالنهر خوانده شد ماوراءالنهر مدت پنج قرن بزرگترین مهد تمدن اسلامی ایران و مرکز حکومتهای ایرانی بوده است و تا دوره ٔ قاجاریه هم تابع حکومت مرکزی ایران قرار داشته است مردم ماوراءالنهر تا زمان ابوعلی سینا به فارسی تکلم می کرده اند ماوراءالنهر مولد و مدفن بسیاری از دانشمندان بزرگ ایرانی است. در ضمن باید در نظر داشت ماوراالنهر و بین النهرین مشهور دو سرزمین متفاوت هستند.
کلمات دیگر: