اوش. ( اِخ ) شهری است به ماوراءالنهر. ( لغت نامه ٔاوبهی ). ولایتی است بفرغانه مابین سمرقند و
چین. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). گروهی از محدثان بدین شهر منسوب و به اوشی معروفند. جایی آبادان است و بسیارنعمت و مردمانی جنگی ، به براه کوه نهاده است و براین کوه پ
اسبان است و دیده بان است کی کافر ترک را نگاه دارد. ( حدود العالم ص 113 ). اوش شهری است با جمعیت 33315 تن در جمهوری
قرقیزستان در دره
فرغانه و یکی از قدیمترین شهرهای
آسیای مرکزی است و در هزار سال اخیر از مراکز عمده تهیه ابریشم بوده است. بخشهای شرقی و روسی دارد. پاره ای سنگ معروف به
تخت سلیمان در مغرب شهر است. ( دایرةالمعارف فارسی ) :
ز سمرقند بسی کس بدعای تو شدند
بزیارتگه کاسان و عبادتگه اوش.
سوزنی.
معلوم من نشد که کجا رفت پیر اوش
با او چه کرد گردش ایام دی و دوش.
حمید بلخی.