کلمه جو
صفحه اصلی

ترکان

فرهنگ اسم ها

اسم: ترکان (دختر) (ترکی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: tarkan) (فارسی: تَرکان) (انگلیسی: tarkan)
معنی: عنوانی مخصوص زنان اشراف، در دوره مغول، نام مادر سلطان محمد خوارزمشاه

فرهنگ فارسی

۱- ملکهشهر بانو. ۲- لقب زنان ارجمند بی بی بیگم .
ترک ترکستان

فرهنگ معین

(تَ ) [ تر. ] (اِ. ص . ) ۱ - ملکه ، شهربانو. ۲ - لقب زنان ارجمند، بی بی ، بیگم .

لغت نامه دهخدا

ترکان . [ ت َ ] (اِ) لقب زنان از عالم بی بی و بیگمه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
کار ترکانست نی ترکان برو
جای ترکان خانه باشد، خانه شو.

مولوی .


|| ملکه یا از نزدیکان زنانه ٔ شاه از مادر و جز آن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || از القاب سلاطین ماوراءالنهر بوده اعم از مرد یا زن . (یادداشت ایضاً).

ترکان . [ ت َ ] (اِخ ) (بی بی ...). رجوع به بی بی ترکان شود.


ترکان . [ ت َ ] (اِخ ) رجوع به ابی صالح ترکان شود.


ترکان . [ ت ِ ] (ع مص ) گذاشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تَرک . (ناظم الاطباء). واگذاشتن . (از اقرب الموارد). || ترک کردن (از اضداد). (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به ترک شود.


ترکان . [ ت ُ ] (اِخ ) ترک ، ترکستان :
گر ایدونکه گویی که ترکان و چین ...
بگیرم زنم آسمان بر زمین
مپندار کین نیز نابودنیست
نشاید کسی کو نفرمودنیست .

فردوسی .


رجوع به ترکستان شود.

ترکان . [ ت ُ ] (اِخ ) دیهی معروف به مرو. (از معجم البلدان ).


ترکان . [ ت ُ ] (اِخ ) قریه ای است به یک فرسنگی میانه ٔ جنوب و مشرق شیراز. (از فارسنامه ٔ ناصری ).


ترکان . [ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان الموت که در بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین و در 9 هزارگزی جنوب خاوری معلم کلایه و 46 هزارگزی راه عمومی قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 69 تن سکنه دارد آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و شغل مردم آنجا زراعت است . راه مالرو صعب العبوری دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


ترکان. [ ت ِ ] ( ع مص ) گذاشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تَرک. ( ناظم الاطباء ). واگذاشتن. ( از اقرب الموارد ). || ترک کردن ( از اضداد ). ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). و رجوع به ترک شود.

ترکان. [ ت َ ] ( اِ ) لقب زنان از عالم بی بی و بیگمه. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
کار ترکانست نی ترکان برو
جای ترکان خانه باشد، خانه شو.
مولوی.
|| ملکه یا از نزدیکان زنانه شاه از مادر و جز آن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || از القاب سلاطین ماوراءالنهر بوده اعم از مرد یا زن. ( یادداشت ایضاً ).

ترکان. [ت ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان الموت که در بخش معلم کلایه شهرستان قزوین و در 9 هزارگزی جنوب خاوری معلم کلایه و 46 هزارگزی راه عمومی قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 69 تن سکنه دارد آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و شغل مردم آنجا زراعت است. راه مالرو صعب العبوری دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

ترکان. [ ت ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز که در 12 هزارگزی جنوب خاروی شیراز و 2 هزارگزی شوسه شیراز به جهرم و فیروزآباد واقع است. جلگه ای معتدل است و 148 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غله و صیفی کاری است. شغل اهالی زراعت است وراه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

ترکان. [ ت ُ ] ( اِخ ) دیهی معروف به مرو. ( از معجم البلدان ).

ترکان. [ ت ُ ] ( اِخ ) قریه ای است به یک فرسنگی میانه جنوب و مشرق شیراز. ( از فارسنامه ناصری ).

ترکان. [ ت َ ] ( اِخ ) رجوع به ابی صالح ترکان شود.

ترکان. [ ت َ ] ( اِخ ) ( بی بی... ). رجوع به بی بی ترکان شود.

ترکان. [ ت ُ ] ( اِخ ) ترک ، ترکستان :
گر ایدونکه گویی که ترکان و چین...
بگیرم زنم آسمان بر زمین
مپندار کین نیز نابودنیست
نشاید کسی کو نفرمودنیست.
فردوسی.
رجوع به ترکستان شود.

ترکان . [ ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز که در 12 هزارگزی جنوب خاروی شیراز و 2 هزارگزی شوسه ٔ شیراز به جهرم و فیروزآباد واقع است . جلگه ای معتدل است و 148 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غله و صیفی کاری است . شغل اهالی زراعت است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


فرهنگ عمید

عنوانی برای زنان، بانو، بی بی، خاتون، بیگم، ارجمند: کار ترکان است نی تَرکان برو / جای تَرکان هست خانه، خانه شو (مولوی: ۸۲۶ ).

دانشنامه عمومی

ترکان ممکن است به یکی از موارد زیر یا نسبت با آنها اشاره داشته باشد:
مردمان ترک
ترکان قنقلی، قومی از ترکان دشت قبچاق
ترکان جوان، نام عمومی ائتلافی از چند گروه سیاسی گروه های تجددگرا
گوک ترک ها
سلجوقیان
ایل افشار
غز
امپراتوری عثمانی
دشت قبچاق

پیشنهاد کاربران

تارکان

ترک به معنی زیبا میباشد_ ترکان یعنی زیبا رویان، زنان زیبا

معنی خود کلمه ترک یعنی زیبا_ ترکان یعنی زیبایان، زنان زیبا

ترک=زیبا
ترکان =زیبایان، زنان زیبا روی


کلمات دیگر: