برابر پارسی : کاسپین، کاسپیان
قزوین
برابر پارسی : کاسپین، کاسپیان
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
دریای خزر
لغت نامه دهخدا
قزوین. [ ق َزْ ] ( اِخ ) از شهرهای مشهور ایران است و تا ری بیست وهفت فرسنگ و تا ابهر دوازده فرسنگ فاصله دارد. این شهر دراقلیم چهارم قرار دارد. طول آن 75 درجه و عرض آن 37درجه است. ابن فقیه گوید: نخستین بنیادگذار این شهر شاپور ذوالاکتاف بود که ابهر را نیز پی افکند. قلعه قزوین به فارسی کژین خوانده میشد و میان آن و دیلم کوهی است که شاهان آن سرزمین پادگانی از اسواران در آنجا مستقر کرده بودند که در هنگام جنگ دیلمیان را دفع کنند و شهر را از راهزنان نگه دارند. عثمان بن عفان «برأبن عازب » را به سال 24 هَ. ق. به حکومت ری برگزید. وی نخست به ابهر وارد شد و آنجا را گشود و سپس به قزوین کوچ کرد. مردم آن خواستار صلح و سازش شدند و او شرایطی را که مردم ابهر پذیرفته بودند به آنان پیشنهاد کرد. همه آن شرایط را بجز جزیه پذیرفتند، زیرا آنان از جزیه گریزان بودند ولی او گفت گریزی نیست ، و چون چنین دیدند اسلام آوردند و به جای خود ماندند و سرزمین آنان عشریةبده گردید، آنگاه براء پانصد تن از مسلمانان را بر آنان گماشت که در میان آنان طلیحةبن خویلد اسدی و میسره ٔعائدی و گروهی از بنی تغلب بودند و زمینهائی را به آنان واگذاشت که کسی را بر آنها حقی نبود. آنان زمینها را آباد کردند و چاههائی درآوردند و آبها به جریان انداختند و سکنه آن سرزمین خوانده شدند و کار آنان در آنجا چون کار اساوره در بصره بود، که با هرکه میخواستند میتوانستند باشند. گروهی از آنان به کوفه رفتند و با زهرةبن حویه هم سوگند شدند و آنان را حمراء دیلم خوانند و بیشتر آنان در جای خود اقامت گزیدند. یکی از مردانی که همراه براء به قزوین آمده ، گوید:
قد یعلم الدیلم اذ تجارب
لما اتی فی جیشه ابن عازب
بأن ظن المشرکین کاذب
فکم قطعنا فی دجی الغیاهب
من جبل و غر و من سیاسب
گویند: چون سعیدبن عاصی بن امیة پس از ولیدبن عقبه به حکومت کوفه منصوب شد با دیلمیان جنگید و آنان را شکست داد و به قزوین وارد شد و آنجا را شهر کرد و پادگان نظامی کوفیان برای دفع دیلمیان گردانید و موسی هادی چون به ری رفت به قزوین وارد شد و فرمان داد شهری در برابر آن بسازند وآن به شهر موسی مشهور شد، و زمینی به نام رستم آباد خرید و برای مصالح آن شهر وقف کرد و عمرو رومی حکومت آن را داشت و سپس فرزندش محمدبن عمرو و مبارک ترکی در آن دژی بنیاد کرد که آن را مبارکیه خوانند و در آن گروهی از موالی او بودند. محمدبن هارون اصفهانی گوید: هارون الرشید به آهنگ خراسان از همدان گذشت ، مردم قزوین راه را بر وی گرفتند و مشکلات خود را بیان داشتند و خواستار شدند که در عشریه ای که از غلات میدهند تخفیفی داده شود. هارون الرشید به قزوین درآمد و مسجد جامع آن را بنا نهاد و نام خود بر لوح سنگی بر در آن نصب کرد و برای آن دکان ها و مستغلات خرید و آنها را برای مصالح شهر و تعمیر قبه و باروی شهر وقف کرد. گوید: وی یکی از روزها بر گنبدی که بر فراز دروازه شهر بود بالا میرفت. آن قبه بسیار مرتفع بود و بر بازارها اشراف داشت. در این هنگام شیپورها به صدا درآمد، او به مردم مینگریست که دکانهای خود را می بندند و شمشیرها و زره ها و همه سلاح های خود برمیگیرند و با پرچم های خود بیرون میروند. دلش به حال آنان سوخت و گفت اینان مردمی سلحشورند و باید برای ایشان کار کرد و در این باره با نزدیکان خود به مشورت پرداخت و از هر یک سخنی و عقیده ای شنید و آنگاه گفت بهترین و شایسته ترین کار برای آنان این است که آنان را از خراج معاف داریم و فقط وظیفه قصبه را بر آنان مقرر کنیم ، و آن وظیفه در سال ده هزار درهم بود. محدثان در فضائل قزوین اخباری نقل کنند که نزد حافظان نکته سنج حدیث درست نیست ، مثلاً از پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلم روایت کنند که گفت : مَثَل قزوین در روی زمین مَثَل بهشت عدن است در جنان. حجاج بن یوسف ثقفی فرزند خود محمد را به جنگ دیلمیان فرستاد. وی به قزوین وارد شد و در آن مسجدی بنا نهاد و نام خود را بر آن نوشت ، و آن مسجد بردر خانه بنی جنید قرار داشت و آن را مسجد ثور میخواندند. و آن همواره بود تا هارون الرشید مسجد جامع را ساخت. گروه بسیاری از مشاهیر و محدثان به قزوین منسوبند. ( معجم البلدان ). زکریابن محمد قزوینی در آثارالبلاد آرد: قزوین شهر بزرگ و آبادی است در فضائی از زمین پهناور و بلند دارای خاکی نیکو و باغهای بسیار بادرختان فراوان و گیاهان خوب که مانند آن در دیگر شهرها نیست. این شهر مرکب از دو شهر است در میان یکدیگر، شهر کوچک که شهرستان نامیده میشود دارای بارو و دروازه هائی است که شهر بزرگ آن را فروگرفته و آن نیز بارو و دروازه هائی دارد. موستانها و باغستانها از هرطرف به شهر بزرگ احاطه دارد و مزارع نیز به باغستانها محیط است. آنجا را دو وادی است که یکی را دره دیزج و دیگری را ازنزک گویند. از بناهای تاریخی آن مسجد شایگان و مسجد شهرستانک و مسجد دهک و مسجد باب المشبک چسبیده به بارو است و آنها جایگاههایی هستند که اَبدال به آنجاها میروند، و از جاهای شگفت آمیز آن مقصوره جامع است که آن را امیر زاهد خمارتاش غلام عمادالدوله صاحب قزوین بنیاد کرده است. گنبد بیمانند آن درغایت ارتفاع و خربزه ای شکل است و ساختمان زیبا و بلند آن نه در شهرهای اسلام مانند دارد و نه در شهرهای کفار. گورستان باب المشبک قزوین مزار بسیاری از دانشمندان و شهداء و صلحاء و پارسایان است. ( از آثارالبلاد ).
قزوین . [ ق َزْ ] (اِخ ) (دریای ...) دریای خزر. رجوع به خزر (دریای ...) شود.
قزوین . [ ق َزْ ] (اِخ ) از شهرهای مشهور ایران است و تا ری بیست وهفت فرسنگ و تا ابهر دوازده فرسنگ فاصله دارد. این شهر دراقلیم چهارم قرار دارد. طول آن 75 درجه و عرض آن 37درجه است . ابن فقیه گوید: نخستین بنیادگذار این شهر شاپور ذوالاکتاف بود که ابهر را نیز پی افکند. قلعه ٔ قزوین به فارسی کژین خوانده میشد و میان آن و دیلم کوهی است که شاهان آن سرزمین پادگانی از اسواران در آنجا مستقر کرده بودند که در هنگام جنگ دیلمیان را دفع کنند و شهر را از راهزنان نگه دارند. عثمان بن عفان «برأبن عازب » را به سال 24 هَ . ق . به حکومت ری برگزید. وی نخست به ابهر وارد شد و آنجا را گشود و سپس به قزوین کوچ کرد. مردم آن خواستار صلح و سازش شدند و او شرایطی را که مردم ابهر پذیرفته بودند به آنان پیشنهاد کرد. همه ٔ آن شرایط را بجز جزیه پذیرفتند، زیرا آنان از جزیه گریزان بودند ولی او گفت گریزی نیست ، و چون چنین دیدند اسلام آوردند و به جای خود ماندند و سرزمین آنان عشریةبده گردید، آنگاه براء پانصد تن از مسلمانان را بر آنان گماشت که در میان آنان طلیحةبن خویلد اسدی و میسره ٔعائدی و گروهی از بنی تغلب بودند و زمینهائی را به آنان واگذاشت که کسی را بر آنها حقی نبود. آنان زمینها را آباد کردند و چاههائی درآوردند و آبها به جریان انداختند و سکنه ٔ آن سرزمین خوانده شدند و کار آنان در آنجا چون کار اساوره در بصره بود، که با هرکه میخواستند میتوانستند باشند. گروهی از آنان به کوفه رفتند و با زهرةبن حویه هم سوگند شدند و آنان را حمراء دیلم خوانند و بیشتر آنان در جای خود اقامت گزیدند. یکی از مردانی که همراه براء به قزوین آمده ، گوید:
قد یعلم الدیلم اذ تجارب
لما اتی فی جیشه ابن عازب
بأن ظن المشرکین کاذب
فکم قطعنا فی دجی الغیاهب
من جبل و غر و من سیاسب
گویند: چون سعیدبن عاصی بن امیة پس از ولیدبن عقبه به حکومت کوفه منصوب شد با دیلمیان جنگید و آنان را شکست داد و به قزوین وارد شد و آنجا را شهر کرد و پادگان نظامی کوفیان برای دفع دیلمیان گردانید و موسی هادی چون به ری رفت به قزوین وارد شد و فرمان داد شهری در برابر آن بسازند وآن به شهر موسی مشهور شد، و زمینی به نام رستم آباد خرید و برای مصالح آن شهر وقف کرد و عمرو رومی حکومت آن را داشت و سپس فرزندش محمدبن عمرو و مبارک ترکی در آن دژی بنیاد کرد که آن را مبارکیه خوانند و در آن گروهی از موالی او بودند. محمدبن هارون اصفهانی گوید: هارون الرشید به آهنگ خراسان از همدان گذشت ، مردم قزوین راه را بر وی گرفتند و مشکلات خود را بیان داشتند و خواستار شدند که در عشریه ای که از غلات میدهند تخفیفی داده شود. هارون الرشید به قزوین درآمد و مسجد جامع آن را بنا نهاد و نام خود بر لوح سنگی بر در آن نصب کرد و برای آن دکان ها و مستغلات خرید و آنها را برای مصالح شهر و تعمیر قبه و باروی شهر وقف کرد. گوید: وی یکی از روزها بر گنبدی که بر فراز دروازه ٔ شهر بود بالا میرفت . آن قبه بسیار مرتفع بود و بر بازارها اشراف داشت . در این هنگام شیپورها به صدا درآمد، او به مردم مینگریست که دکانهای خود را می بندند و شمشیرها و زره ها و همه ٔ سلاح های خود برمیگیرند و با پرچم های خود بیرون میروند. دلش به حال آنان سوخت و گفت اینان مردمی سلحشورند و باید برای ایشان کار کرد و در این باره با نزدیکان خود به مشورت پرداخت و از هر یک سخنی و عقیده ای شنید و آنگاه گفت بهترین و شایسته ترین کار برای آنان این است که آنان را از خراج معاف داریم و فقط وظیفه ٔ قصبه را بر آنان مقرر کنیم ، و آن وظیفه در سال ده هزار درهم بود. محدثان در فضائل قزوین اخباری نقل کنند که نزد حافظان نکته سنج حدیث درست نیست ، مثلاً از پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلم روایت کنند که گفت : مَثَل قزوین در روی زمین مَثَل بهشت عدن است در جنان . حجاج بن یوسف ثقفی فرزند خود محمد را به جنگ دیلمیان فرستاد. وی به قزوین وارد شد و در آن مسجدی بنا نهاد و نام خود را بر آن نوشت ، و آن مسجد بردر خانه ٔ بنی جنید قرار داشت و آن را مسجد ثور میخواندند. و آن همواره بود تا هارون الرشید مسجد جامع را ساخت . گروه بسیاری از مشاهیر و محدثان به قزوین منسوبند. (معجم البلدان ). زکریابن محمد قزوینی در آثارالبلاد آرد: قزوین شهر بزرگ و آبادی است در فضائی از زمین پهناور و بلند دارای خاکی نیکو و باغهای بسیار بادرختان فراوان و گیاهان خوب که مانند آن در دیگر شهرها نیست . این شهر مرکب از دو شهر است در میان یکدیگر، شهر کوچک که شهرستان نامیده میشود دارای بارو و دروازه هائی است که شهر بزرگ آن را فروگرفته و آن نیز بارو و دروازه هائی دارد. موستانها و باغستانها از هرطرف به شهر بزرگ احاطه دارد و مزارع نیز به باغستانها محیط است . آنجا را دو وادی است که یکی را دره ٔ دیزج و دیگری را ازنزک گویند. از بناهای تاریخی آن مسجد شایگان و مسجد شهرستانک و مسجد دهک و مسجد باب المشبک چسبیده به بارو است و آنها جایگاههایی هستند که اَبدال به آنجاها میروند، و از جاهای شگفت آمیز آن مقصوره ٔ جامع است که آن را امیر زاهد خمارتاش غلام عمادالدوله صاحب قزوین بنیاد کرده است . گنبد بیمانند آن درغایت ارتفاع و خربزه ای شکل است و ساختمان زیبا و بلند آن نه در شهرهای اسلام مانند دارد و نه در شهرهای کفار. گورستان باب المشبک قزوین مزار بسیاری از دانشمندان و شهداء و صلحاء و پارسایان است . (از آثارالبلاد).
شهر قزوین در دامنه ٔ سلسله ٔ جبال البرز سر راه شوسه ٔ تهران - رشت - آذربایجان - کردستان واقع و فاصله ٔآن نسبت به شهرهای مجاور به شرح زیر است : قزوین به تهران 140 هزار گز، به رشت 187 هزار گز، به زنجان 174 هزار گز و به همدان 229 هزار گز. موقع طبیعی آن دشت و هوای آن سردسیری معتدل است . حمداﷲ مستوفی درباره ٔ نام و بانی قزوین در ص 830 تاریخ گزیده چنین نوشته است : یکی از اکاسر قدیم لشکری به جانب دیلمان فرستاده بود، در صحرای قزوین صف کشیدند، سپهدار لشکر به موضع زمین قزوین در صف لشکری خود خللی دید، با یکی از اتباع خود گفت آن کش (کژ) وین ، یعنی بدان کج نگر و لشکر راست کن . نام کش وین یا کژوین بر آن موضع افتاد، چون آنجا شهر گردید کش وین خواندند. عرب معرب کردند قزوین گفتند... نویسنده ٔ همان تاریخ در صص 830 - 832 بانی شهر قزوین را شاهپوربن اردشیر بابکان میداند. شهر قزوین در این تاریخ مطابق صورت اداره ٔ آمار دارای 76542 تن جمعیت میباشد (38990 اناث و 37552 ذکور)، ولی درنتیجه ٔ فقر اقتصادی گروهی از آنان برای تأمین معاش به تهران رفته اند و به طور یقین بیش از 50هزار الی 55هزار جمعیت ندارد. توزیع کوپن در سال 1326 هَ .ش . رقم فوق را تأیید مینماید. در شهر قزوین دو خیابان قدیمی و چند خیابان جدیدالاحداث وجود دارد. خیابان سپه از آثار صفویه و عرض آن 40 متر و شمال - جنوبی است . خیابان اسفالته ٔ شرقی - غربی آن در خط سیر جاده ٔ تهران - رشت و چند خیابان از آن منشعب میگردد. باغ چهل ستون از آثار صفویه که فعلاً فرمانداری است مقابل سبزه میدان و در مرکز شهر قرار گرفته است . بازار قزوین نیز مثل سایر شهرهای قدیمی کشور اولاً سرپوشیده است ، ثانیاً هر صنفی در یک قسمت بازار و جنب یکدیگر واقع هستند. در حدود 2400 باب مغازه و دکاکین مختلفه و 36 کاروانسرای معتبر، 54 آب انبار عمومی ، 44 مسجد، 36 حمام ، 12 مدرسه ٔ قدیمه ، 6 تکیه ، 4 یخچال و 11 امامزاده دارد. آب قزوین : یکی از معایب بزرگ شهر قزوین کم آبی شهر است ، وجود 54 آب انبار قدیمی که هر یک 3 الی 6 ماه آب محله را تأمین مینماید و غالباً خانه های معتبر دارای آب انبار خصوصی است ، میرساند که از زمانهای قدیم این شهر به کم آبی دچار بوده است . هفت رشته قنات به نام حاتم بک ، خاتونک ، طیفوری ، خیابان ، آخوند، خمارتاش ، جدید سلطانی که عموماً مادرچاه آنها در شمال شهر است وجود دارد. آب آنها بسیار کم است و کفاف نمیدهد. قنوات خمارتاش ، خاتم بک ، طیفوری خیلی کهنه است و تاریخ احداث آنها خیلی قدیمی است ، مخصوصاً خمارتاش بیش از هزار سال قدمت دارد.
باغات قزوین : باغستانهای مهم انگور، بادام ، قیسی ، پسته و غیره اطراف شهر قزوین را فرا گرفته ، از هر سمت که بخواهند از شهر خارج شوند در حدود 2 الی 5 کیلومتر بایستی از میان باغات عبور نمایند. مساحت باغات در حدود 3000 هکتار و سطح آن عموماً انگور و اشجار آن بادام ، زردآلو و پسته میباشد. اشجار متفرقه خیلی کم دیده میشود. نگهداری باغها به عهده ٔ باغبان است و سرپرست چند باغبان یک دهخدا است که به اصطلاح محل دخو نامیده میشود. در قزوین کارخانجات چندی است از قبیل کارخانه ٔ پارچه بافی و قالی بافی و آرد و غیره . یک بیمارستان به نام امینی 36 تختخوابی دارد و بیمارستان 50تختخوابی نزدیک به اتمام است . پزشک دیپلمه ٔ آزاد و مستخدم 7 نفر، پزشک مجاز 4 نفر، دندان ساز 5 نفر، داروساز 5 تن میباشد. شهر قزوین تلفنی با شهرهای تهران ، رشت ، زنجان ، همدان و با سایر نقاط کشور با تلگراف مربوط است . همه روزه پست حرکت مینماید.
آثار قدیمه ٔ شهر قزوین از این قرار است : 1- مسجد جامع. در کتاب مرآت البلدان ناصری مسجد جامع قزوین را به شرح زیر توصیف نموده است : این جامع به امام شافعی منسوب بوده ، صحن بزرگ آن را چند نفر ساخته اند، هر محلی به اسم بانی آن موسوم است . صحن کوچک که به طرف شرقی و مشهور است از ابنیه ٔ هارون الرشید است . صحن کوچک به طرف قبله از بناهای خمارتاش عمادی است که در سنه ٔ 500 هَ . ق . شروع به بنای آن گردیده و در 509 تمام شده است . 2- سر درب عالی قاپو (شهربانی فعلی )، واقع در انتهای شمالی خیابان سپه از بناهای دوره ٔ سلاطین صفویه است . 3- عمارت چهل ستون (فرمانداری فعلی )، از بناهای دوره ٔ صفویه است . 4-شاهزاده حسین ، تاریخ بنا 967 هَ . ق . در زمان شاه طهماسب صفوی ساخته شده و از بناهای زینب بگم خواهر شاه عباس است . در زمان ناصرالدین شاه تعمیر اساسی شده و ایوان جلو آن را حاجی محمدباقر امینی تعمیر نموده است .5- مدرسه ٔ حیدریه ، از بناهای صفویه است که فعلاً محل دبستان فردوسی میباشد. 6- مقبره ٔ حمداﷲ مستوفی معروف به گنبد دراز.
باغات قزوین فاقد دیوار و حصار بوده حدود آنها فقط خاکی به ارتفاع 75 الی 150 سانتیمتر است . اوائل بهار موقع شکوفه ٔ گل باغات اطراف شهر منظره ٔ زیبائی دارد، این منظره مخصوصاً از نقطه ٔ مرتفع شهر بسیار جالب توجه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
دانشنامه عمومی
نام مرکز استان قزوین در ایران. این شهر در زمان صفویه، به مدت 57 سال، پایتخت کشور ایران بود؛ و آب انبار سردار _بزرگ ترین آب انبار تک گنبدی جهان_ در قزوین است.
تحولات شهر قزوین پس از پایتختی
قزوین به دلیل قرار گرفتن در مسیر ارتباطی شرق به غرب و جنوب به شمال کشور، نزدیکی به تهران و کرج، دارا بودن چندین شهرک صنعتی و نیز امکانات مناسب آموزشی و علمی از جمله چندین دانشگاه دولتی و غیر دولتی از جمله دانشگاه بین المللی امام خمینی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین و دانشگاه آزاد اسلامی - باراجین از موقیت مناسبی در ایران برخوردار است.
قزوین به علت دارا بودن ۲ هزار و ۵۰۰ هکتار باغستان کهن در اطراف شهر و وجود بوستان ۱٬۴۰۰ هکتاری باراجین در سال ۱۳۹۲ از سوی معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست کشور به عنوان شهر پاک ایران انتخاب شد.
قزوین شهری فارسی زبان است. زبان مادری اکثر اهالی اصیل شهر قزوین فارسی همراه با لهجه خاص قزوینی است. زبان های تاتی، گیلکی و آذری نیز در قزوین تکلم می شود. علی رغم حضور تات ها، گیلک ها و آذری ها در شهر قزوین، اغلب آن ها بومی خود شهر قزوین نمی باشند، و از اقصی نقاط ایران و استان قزوین به شهر قزوین آمده اند. کردها و لرها از دیگر اقوام شهر قزوین هستند.
استان قزوین استانی از استان های ایران
قزوین شهری از شهرهای ایران و مرکز استانی به همین نام
شهرستان قزوین یکی از شهرستانهای استان قزوین
«بحر قزوین» نام عربی دریای خزر
نقل قول ها
• «قزوین یکی از مهمترین مراکز فرهنگی کشور به شمار می رود و این ویژگی که چهار تن از پیامبران خداوند متعال در یک نقطه کنار هم دفن شده باشند از خصوصیات بارز این شهر بوده و عنایت خاص خداوند به شمار می رود.» -> مرتضی ادیب یزدی
دانشنامه اسلامی
قزوین در حوزه مرکزی ایران. این شهر از سمت شمال به گیلان و مازندران، از غرب به زنجان و همدان، از جنوب به اراک و از سمت شرق به تهران محدود می باشد.این شهر در ۱۵۳ کیلومتری پایتخت قرار گرفته است.
مستوفی درباره نام قزوین می گوید: در جنگ بین ساسانی ها با دیلمیان، زمانی لشکر ساسانی ها به اینجا رسید، فرمانده لشکر دید لشکر کمی بهم ریخته است و به زیردست خود گفت «کش وین» یعنی لشکر را منظم کن. این نام بر آن منطقه ماند و بعدها عرب ها آن را معرب کردند به قزوین.
پیشنهاد کاربران
کا سپی ن
کا= گاو
سپی= سپید =سفید
ن=وجود داشتن
گاو سفید وجود دارد
زبان رایج مردم شهر قزوین پارسی با لهجه خاص قزوینی می باشد، پارسی باستانی اصیل بدون شکست الفاظ که ریشه در شمال شرق ایران دارد. علی رغم حضور تات ها، گیلک ها و ترک ها، کردها و لرها در شهر قزوین، اغلب آن ها بومی خود شهر قزوین نمی باشند، و از اقصی نقاط ایران و استان قزوین به شهر قزوین آمده اند.
اولیا چلبی، سیاحِ معروفِ عثمانی، در سیاحتنامه خود ۱۶۴۷ تا ۱۶۵۴ میلادی، زبان مردم قزوین را اینگونه شرح می دهد:اکثر اهالی قزوین عارف و ظریف، فصیح و بلیغ هستند و از این رو با همدیگر به پارسی ظریف سخن گویند اما عربی نیز می دانند.
در سفرنامه ادوارد براون به نام �یک سال در میان ایرانیان� ۱۸۸۷–۱۸۸۸ زبان مردم قزوین نیز پارسی ذکر شده است.
تاریخ نگاران ایرانی و عرب عقیده دارند که واژه قزوین از جمله �این کش وین� گرفته شده است، به این شرح که وقتی سرکرده سپاه کسرا به هنگام نبرد، در صف لشکریان خود خللی دید، با عبارت �این کش وین� ( یعنی به آن کنج بنگر ) زیردست خود را مأمور رفع خلل کرد و در نتیجه سپاهیان او پیروز شدند. آن گاه در آن محل؛ شهری بنا کردند و آن را �کشوین� نامیدند و در دوره اسلامی، عرب ها، این واژه را معرب کرده و آن را قزوین نامیدند.
( مثل واژه کَند در پارسی که پس از وارد شدن به سیستم زبانی عربی قند شده و قناد از آن صرف می شود. اما امروزه در زبان انکلیسی کَندی گفته میشود و در ایران قند ) ( قرمز:عربی شده ی واژه ی کرمست یا کرمس ( kermest/kermes ) ، قباد ( معرب کوات/کباد )
*****البته اگر قباد از دید بعضی ها نشه جایی که پشه ها قِر می دهند؟!
بر پایه نوشته های یونانی و رومی پیش از دوران هخامنشی ، مردمی که آن ها را �کاسی ها� یا �کاسیت� می نامیده اند، در کرانه باختری دریای شمال ایران می زیستند که به گفته بعضی از تاریخ نگاران، آریایی یا از ملیت �میت تانی� به حساب می آمدند. گفته می شود این قوم مدت ها پیش از مادها به ایران آمده و قرن ها در کرانه باختری دریای هیرکانی کاسپین استقراریافته بود. گفته شده که نام قزوین از این اقوام، و از نام دریای کاسپین گرفته شده است.
همچنین گفته شده اشکانیان قزوین را به نام مؤسس آن اردپا می خواندند. و ساسانیان نام این شهر را "کشوین" ( یعنی سرزمینی که نباید از آن غافل شد ) نهاده بودند. در برخی متون نام این شهر "قسوین" ( یعنی شهری که مردمی پر صلابت و استوار دارد ) ذکر شده است.
هر شهر ایران قدمت و دیرینه خاص خودش رو داره بی اصالت نیست که دزدیده بشه. . .
کلمه قزوین ازترکیب قاز برگرفته ازاسم قاز دختر افراسیاب اوینی به معنی بازی تشکیل شده است
خلاصه قزوین به معنی
محل بازی قاز دختر افراسیاب
کلمه قزوین ازترکیب قاز برگرفته ازاسم قاز دختر افراسیاب اوینی به معنی بازی تشکیل شده است
خلاصه
قزوین شهر فارسی زبان است. زبان مادری اکثر اهالی اصیل شهر قزوین فارسی همراه با لهجه خاص قزوینی است. زبان های تاتی، گیلکی و آذری نیز در قزوین تکلم می شود. علی رغم حضور تات ها، گیلک ها و آذری ها در شهر قزوین، اغلب آن ها بومی خود شهر قزوین نمی باشند، و از اقصی نقاط ایران و استان قزوین به شهر قزوین مهاجرت کرده اند. کردها و لرها از دیگر اقوام شهر قزوین هستند.
نام ها پیشین قزوین:کاسپین، ارساس، ارساسیا، راژیا، کشوین، قسوین، شاد شاپور، باب الجنه
قزوین نامیدن این شهر مانند این است که کاسی ها را قازی و دریای کاسپین را دریای قزوین و کاشان را قازان بنامیم. نیکو است این نام زنده شود تا یاد این مردم کهن ( کاسی ها ) دوباره زنده گردد و هم آشکار شود که این سرزمین تا چه اندازه دیرینه است.