کلمه جو
صفحه اصلی

قزوین


برابر پارسی : کاسپین، کاسپیان

فارسی به انگلیسی

qazvin

فرهنگ فارسی

۱ - شهرستان قزوین جزو استان قزوین و مرکب است از ناحیه ای کوهستانی و یک دشت هموار و مرتفع که در سر راههای مهم شمال ایران قرار گرفته و موقع ارتباطی مهمی دارد زیرا راه گیلان را به تهران و مغرب ایران و راه آذربایجان را به تهران و مغرب ایران و همچنین همدان و قسمتهای غربی را بپایتخت متصل میسازد . بخشهای قزوین شامل حومه ضیائ آباد معلم کلایه آوه و طارم سفلی است . قسمت شمالی شهرستان ناحیه ای است کوهستانی و بهترین قصبه آن فشندک در قله مشهور الموت در شمال طالقان واقع است . در قسمت جنوبی شهرستان قزوین بین قزوین و ساوه دشت وسیعی قرار گرفته و یک رشته کوه موسوم به خرقان در میان آن کشیده شده . محصول قزوین انگور و شراب است . صنعت نجاری قزوین نیز شهرت دارد . ۲ - شهر قزوین مرکز شهرستان است که در دامنه سلسله جبال البرز و در سرراه شوسه تهران - رشت آذربایجان و همدان قرار گرفته و تا تهران ۱۴٠ کیلومتر فاصله دارد . دشت و سردسیر معتدل است و موقع تجاری مهمی دارد . جمعیت آن بالغ بر ۱۳۹۲۵۸ تن است . آب آن از ۵۴ آب انبار قدیمی و ۷ رشته قنات تامین میشود و مع هذا کفاف شهر را نمیدهد . در این شهر کارخانه های پارچه بافی قالی بافی آرد و غیره وجود دارد . این شهر در اوایل عهد صفویه تا اواسط سلطنت شاه عباس بزرگ پایتخت ایران بود و آثار تاریخی آن عبارتند از : مسجد جامع ( صحن کوچک آن از دوره هارون الرشید است ) سردرب عالی قاپو ( شهربانی کنونی ) از بناهای عهد صفویه عمارت چهل ستون ( موزه فعلی ) از عهد صفویه شاه زاده حسین ( تاریخ بنا ۹۶۷ ه. زمان شاه طهماسب صفوی ) مدرسه حیدریه ( از بناهای صفویه ) و مقبره حمد الله مستوفی .
دریای خزر

لغت نامه دهخدا

قزوین. [ ق َزْ ] ( اِخ ) ( دریای... ) دریای خزر. رجوع به خزر ( دریای... ) شود.

قزوین. [ ق َزْ ] ( اِخ ) از شهرهای مشهور ایران است و تا ری بیست وهفت فرسنگ و تا ابهر دوازده فرسنگ فاصله دارد. این شهر دراقلیم چهارم قرار دارد. طول آن 75 درجه و عرض آن 37درجه است. ابن فقیه گوید: نخستین بنیادگذار این شهر شاپور ذوالاکتاف بود که ابهر را نیز پی افکند. قلعه قزوین به فارسی کژین خوانده میشد و میان آن و دیلم کوهی است که شاهان آن سرزمین پادگانی از اسواران در آنجا مستقر کرده بودند که در هنگام جنگ دیلمیان را دفع کنند و شهر را از راهزنان نگه دارند. عثمان بن عفان «برأبن عازب » را به سال 24 هَ. ق. به حکومت ری برگزید. وی نخست به ابهر وارد شد و آنجا را گشود و سپس به قزوین کوچ کرد. مردم آن خواستار صلح و سازش شدند و او شرایطی را که مردم ابهر پذیرفته بودند به آنان پیشنهاد کرد. همه آن شرایط را بجز جزیه پذیرفتند، زیرا آنان از جزیه گریزان بودند ولی او گفت گریزی نیست ، و چون چنین دیدند اسلام آوردند و به جای خود ماندند و سرزمین آنان عشریةبده گردید، آنگاه براء پانصد تن از مسلمانان را بر آنان گماشت که در میان آنان طلیحةبن خویلد اسدی و میسره ٔعائدی و گروهی از بنی تغلب بودند و زمینهائی را به آنان واگذاشت که کسی را بر آنها حقی نبود. آنان زمینها را آباد کردند و چاههائی درآوردند و آبها به جریان انداختند و سکنه آن سرزمین خوانده شدند و کار آنان در آنجا چون کار اساوره در بصره بود، که با هرکه میخواستند میتوانستند باشند. گروهی از آنان به کوفه رفتند و با زهرةبن حویه هم سوگند شدند و آنان را حمراء دیلم خوانند و بیشتر آنان در جای خود اقامت گزیدند. یکی از مردانی که همراه براء به قزوین آمده ، گوید:
قد یعلم الدیلم اذ تجارب
لما اتی فی جیشه ابن عازب
بأن ظن المشرکین کاذب
فکم قطعنا فی دجی الغیاهب
من جبل و غر و من سیاسب
گویند: چون سعیدبن عاصی بن امیة پس از ولیدبن عقبه به حکومت کوفه منصوب شد با دیلمیان جنگید و آنان را شکست داد و به قزوین وارد شد و آنجا را شهر کرد و پادگان نظامی کوفیان برای دفع دیلمیان گردانید و موسی هادی چون به ری رفت به قزوین وارد شد و فرمان داد شهری در برابر آن بسازند وآن به شهر موسی مشهور شد، و زمینی به نام رستم آباد خرید و برای مصالح آن شهر وقف کرد و عمرو رومی حکومت آن را داشت و سپس فرزندش محمدبن عمرو و مبارک ترکی در آن دژی بنیاد کرد که آن را مبارکیه خوانند و در آن گروهی از موالی او بودند. محمدبن هارون اصفهانی گوید: هارون الرشید به آهنگ خراسان از همدان گذشت ، مردم قزوین راه را بر وی گرفتند و مشکلات خود را بیان داشتند و خواستار شدند که در عشریه ای که از غلات میدهند تخفیفی داده شود. هارون الرشید به قزوین درآمد و مسجد جامع آن را بنا نهاد و نام خود بر لوح سنگی بر در آن نصب کرد و برای آن دکان ها و مستغلات خرید و آنها را برای مصالح شهر و تعمیر قبه و باروی شهر وقف کرد. گوید: وی یکی از روزها بر گنبدی که بر فراز دروازه شهر بود بالا میرفت. آن قبه بسیار مرتفع بود و بر بازارها اشراف داشت. در این هنگام شیپورها به صدا درآمد، او به مردم مینگریست که دکانهای خود را می بندند و شمشیرها و زره ها و همه سلاح های خود برمیگیرند و با پرچم های خود بیرون میروند. دلش به حال آنان سوخت و گفت اینان مردمی سلحشورند و باید برای ایشان کار کرد و در این باره با نزدیکان خود به مشورت پرداخت و از هر یک سخنی و عقیده ای شنید و آنگاه گفت بهترین و شایسته ترین کار برای آنان این است که آنان را از خراج معاف داریم و فقط وظیفه قصبه را بر آنان مقرر کنیم ، و آن وظیفه در سال ده هزار درهم بود. محدثان در فضائل قزوین اخباری نقل کنند که نزد حافظان نکته سنج حدیث درست نیست ، مثلاً از پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلم روایت کنند که گفت : مَثَل قزوین در روی زمین مَثَل بهشت عدن است در جنان. حجاج بن یوسف ثقفی فرزند خود محمد را به جنگ دیلمیان فرستاد. وی به قزوین وارد شد و در آن مسجدی بنا نهاد و نام خود را بر آن نوشت ، و آن مسجد بردر خانه بنی جنید قرار داشت و آن را مسجد ثور میخواندند. و آن همواره بود تا هارون الرشید مسجد جامع را ساخت. گروه بسیاری از مشاهیر و محدثان به قزوین منسوبند. ( معجم البلدان ). زکریابن محمد قزوینی در آثارالبلاد آرد: قزوین شهر بزرگ و آبادی است در فضائی از زمین پهناور و بلند دارای خاکی نیکو و باغهای بسیار بادرختان فراوان و گیاهان خوب که مانند آن در دیگر شهرها نیست. این شهر مرکب از دو شهر است در میان یکدیگر، شهر کوچک که شهرستان نامیده میشود دارای بارو و دروازه هائی است که شهر بزرگ آن را فروگرفته و آن نیز بارو و دروازه هائی دارد. موستانها و باغستانها از هرطرف به شهر بزرگ احاطه دارد و مزارع نیز به باغستانها محیط است. آنجا را دو وادی است که یکی را دره دیزج و دیگری را ازنزک گویند. از بناهای تاریخی آن مسجد شایگان و مسجد شهرستانک و مسجد دهک و مسجد باب المشبک چسبیده به بارو است و آنها جایگاههایی هستند که اَبدال به آنجاها میروند، و از جاهای شگفت آمیز آن مقصوره جامع است که آن را امیر زاهد خمارتاش غلام عمادالدوله صاحب قزوین بنیاد کرده است. گنبد بیمانند آن درغایت ارتفاع و خربزه ای شکل است و ساختمان زیبا و بلند آن نه در شهرهای اسلام مانند دارد و نه در شهرهای کفار. گورستان باب المشبک قزوین مزار بسیاری از دانشمندان و شهداء و صلحاء و پارسایان است. ( از آثارالبلاد ).

قزوین . [ ق َزْ ] (اِخ ) (دریای ...) دریای خزر. رجوع به خزر (دریای ...) شود.


قزوین . [ ق َزْ ] (اِخ ) از شهرهای مشهور ایران است و تا ری بیست وهفت فرسنگ و تا ابهر دوازده فرسنگ فاصله دارد. این شهر دراقلیم چهارم قرار دارد. طول آن 75 درجه و عرض آن 37درجه است . ابن فقیه گوید: نخستین بنیادگذار این شهر شاپور ذوالاکتاف بود که ابهر را نیز پی افکند. قلعه ٔ قزوین به فارسی کژین خوانده میشد و میان آن و دیلم کوهی است که شاهان آن سرزمین پادگانی از اسواران در آنجا مستقر کرده بودند که در هنگام جنگ دیلمیان را دفع کنند و شهر را از راهزنان نگه دارند. عثمان بن عفان «برأبن عازب » را به سال 24 هَ . ق . به حکومت ری برگزید. وی نخست به ابهر وارد شد و آنجا را گشود و سپس به قزوین کوچ کرد. مردم آن خواستار صلح و سازش شدند و او شرایطی را که مردم ابهر پذیرفته بودند به آنان پیشنهاد کرد. همه ٔ آن شرایط را بجز جزیه پذیرفتند، زیرا آنان از جزیه گریزان بودند ولی او گفت گریزی نیست ، و چون چنین دیدند اسلام آوردند و به جای خود ماندند و سرزمین آنان عشریةبده گردید، آنگاه براء پانصد تن از مسلمانان را بر آنان گماشت که در میان آنان طلیحةبن خویلد اسدی و میسره ٔعائدی و گروهی از بنی تغلب بودند و زمینهائی را به آنان واگذاشت که کسی را بر آنها حقی نبود. آنان زمینها را آباد کردند و چاههائی درآوردند و آبها به جریان انداختند و سکنه ٔ آن سرزمین خوانده شدند و کار آنان در آنجا چون کار اساوره در بصره بود، که با هرکه میخواستند میتوانستند باشند. گروهی از آنان به کوفه رفتند و با زهرةبن حویه هم سوگند شدند و آنان را حمراء دیلم خوانند و بیشتر آنان در جای خود اقامت گزیدند. یکی از مردانی که همراه براء به قزوین آمده ، گوید:
قد یعلم الدیلم اذ تجارب
لما اتی فی جیشه ابن عازب
بأن ظن المشرکین کاذب
فکم قطعنا فی دجی الغیاهب
من جبل و غر و من سیاسب
گویند: چون سعیدبن عاصی بن امیة پس از ولیدبن عقبه به حکومت کوفه منصوب شد با دیلمیان جنگید و آنان را شکست داد و به قزوین وارد شد و آنجا را شهر کرد و پادگان نظامی کوفیان برای دفع دیلمیان گردانید و موسی هادی چون به ری رفت به قزوین وارد شد و فرمان داد شهری در برابر آن بسازند وآن به شهر موسی مشهور شد، و زمینی به نام رستم آباد خرید و برای مصالح آن شهر وقف کرد و عمرو رومی حکومت آن را داشت و سپس فرزندش محمدبن عمرو و مبارک ترکی در آن دژی بنیاد کرد که آن را مبارکیه خوانند و در آن گروهی از موالی او بودند. محمدبن هارون اصفهانی گوید: هارون الرشید به آهنگ خراسان از همدان گذشت ، مردم قزوین راه را بر وی گرفتند و مشکلات خود را بیان داشتند و خواستار شدند که در عشریه ای که از غلات میدهند تخفیفی داده شود. هارون الرشید به قزوین درآمد و مسجد جامع آن را بنا نهاد و نام خود بر لوح سنگی بر در آن نصب کرد و برای آن دکان ها و مستغلات خرید و آنها را برای مصالح شهر و تعمیر قبه و باروی شهر وقف کرد. گوید: وی یکی از روزها بر گنبدی که بر فراز دروازه ٔ شهر بود بالا میرفت . آن قبه بسیار مرتفع بود و بر بازارها اشراف داشت . در این هنگام شیپورها به صدا درآمد، او به مردم مینگریست که دکانهای خود را می بندند و شمشیرها و زره ها و همه ٔ سلاح های خود برمیگیرند و با پرچم های خود بیرون میروند. دلش به حال آنان سوخت و گفت اینان مردمی سلحشورند و باید برای ایشان کار کرد و در این باره با نزدیکان خود به مشورت پرداخت و از هر یک سخنی و عقیده ای شنید و آنگاه گفت بهترین و شایسته ترین کار برای آنان این است که آنان را از خراج معاف داریم و فقط وظیفه ٔ قصبه را بر آنان مقرر کنیم ، و آن وظیفه در سال ده هزار درهم بود. محدثان در فضائل قزوین اخباری نقل کنند که نزد حافظان نکته سنج حدیث درست نیست ، مثلاً از پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلم روایت کنند که گفت : مَثَل قزوین در روی زمین مَثَل بهشت عدن است در جنان . حجاج بن یوسف ثقفی فرزند خود محمد را به جنگ دیلمیان فرستاد. وی به قزوین وارد شد و در آن مسجدی بنا نهاد و نام خود را بر آن نوشت ، و آن مسجد بردر خانه ٔ بنی جنید قرار داشت و آن را مسجد ثور میخواندند. و آن همواره بود تا هارون الرشید مسجد جامع را ساخت . گروه بسیاری از مشاهیر و محدثان به قزوین منسوبند. (معجم البلدان ). زکریابن محمد قزوینی در آثارالبلاد آرد: قزوین شهر بزرگ و آبادی است در فضائی از زمین پهناور و بلند دارای خاکی نیکو و باغهای بسیار بادرختان فراوان و گیاهان خوب که مانند آن در دیگر شهرها نیست . این شهر مرکب از دو شهر است در میان یکدیگر، شهر کوچک که شهرستان نامیده میشود دارای بارو و دروازه هائی است که شهر بزرگ آن را فروگرفته و آن نیز بارو و دروازه هائی دارد. موستانها و باغستانها از هرطرف به شهر بزرگ احاطه دارد و مزارع نیز به باغستانها محیط است . آنجا را دو وادی است که یکی را دره ٔ دیزج و دیگری را ازنزک گویند. از بناهای تاریخی آن مسجد شایگان و مسجد شهرستانک و مسجد دهک و مسجد باب المشبک چسبیده به بارو است و آنها جایگاههایی هستند که اَبدال به آنجاها میروند، و از جاهای شگفت آمیز آن مقصوره ٔ جامع است که آن را امیر زاهد خمارتاش غلام عمادالدوله صاحب قزوین بنیاد کرده است . گنبد بیمانند آن درغایت ارتفاع و خربزه ای شکل است و ساختمان زیبا و بلند آن نه در شهرهای اسلام مانند دارد و نه در شهرهای کفار. گورستان باب المشبک قزوین مزار بسیاری از دانشمندان و شهداء و صلحاء و پارسایان است . (از آثارالبلاد).
شهر قزوین در دامنه ٔ سلسله ٔ جبال البرز سر راه شوسه ٔ تهران - رشت - آذربایجان - کردستان واقع و فاصله ٔآن نسبت به شهرهای مجاور به شرح زیر است : قزوین به تهران 140 هزار گز، به رشت 187 هزار گز، به زنجان 174 هزار گز و به همدان 229 هزار گز. موقع طبیعی آن دشت و هوای آن سردسیری معتدل است . حمداﷲ مستوفی درباره ٔ نام و بانی قزوین در ص 830 تاریخ گزیده چنین نوشته است : یکی از اکاسر قدیم لشکری به جانب دیلمان فرستاده بود، در صحرای قزوین صف کشیدند، سپهدار لشکر به موضع زمین قزوین در صف لشکری خود خللی دید، با یکی از اتباع خود گفت آن کش (کژ) وین ، یعنی بدان کج نگر و لشکر راست کن . نام کش وین یا کژوین بر آن موضع افتاد، چون آنجا شهر گردید کش وین خواندند. عرب معرب کردند قزوین گفتند... نویسنده ٔ همان تاریخ در صص 830 - 832 بانی شهر قزوین را شاهپوربن اردشیر بابکان میداند. شهر قزوین در این تاریخ مطابق صورت اداره ٔ آمار دارای 76542 تن جمعیت میباشد (38990 اناث و 37552 ذکور)، ولی درنتیجه ٔ فقر اقتصادی گروهی از آنان برای تأمین معاش به تهران رفته اند و به طور یقین بیش از 50هزار الی 55هزار جمعیت ندارد. توزیع کوپن در سال 1326 هَ .ش . رقم فوق را تأیید مینماید. در شهر قزوین دو خیابان قدیمی و چند خیابان جدیدالاحداث وجود دارد. خیابان سپه از آثار صفویه و عرض آن 40 متر و شمال - جنوبی است . خیابان اسفالته ٔ شرقی - غربی آن در خط سیر جاده ٔ تهران - رشت و چند خیابان از آن منشعب میگردد. باغ چهل ستون از آثار صفویه که فعلاً فرمانداری است مقابل سبزه میدان و در مرکز شهر قرار گرفته است . بازار قزوین نیز مثل سایر شهرهای قدیمی کشور اولاً سرپوشیده است ، ثانیاً هر صنفی در یک قسمت بازار و جنب یکدیگر واقع هستند. در حدود 2400 باب مغازه و دکاکین مختلفه و 36 کاروانسرای معتبر، 54 آب انبار عمومی ، 44 مسجد، 36 حمام ، 12 مدرسه ٔ قدیمه ، 6 تکیه ، 4 یخچال و 11 امامزاده دارد. آب قزوین : یکی از معایب بزرگ شهر قزوین کم آبی شهر است ، وجود 54 آب انبار قدیمی که هر یک 3 الی 6 ماه آب محله را تأمین مینماید و غالباً خانه های معتبر دارای آب انبار خصوصی است ، میرساند که از زمانهای قدیم این شهر به کم آبی دچار بوده است . هفت رشته قنات به نام حاتم بک ، خاتونک ، طیفوری ، خیابان ، آخوند، خمارتاش ، جدید سلطانی که عموماً مادرچاه آنها در شمال شهر است وجود دارد. آب آنها بسیار کم است و کفاف نمیدهد. قنوات خمارتاش ، خاتم بک ، طیفوری خیلی کهنه است و تاریخ احداث آنها خیلی قدیمی است ، مخصوصاً خمارتاش بیش از هزار سال قدمت دارد.
باغات قزوین : باغستانهای مهم انگور، بادام ، قیسی ، پسته و غیره اطراف شهر قزوین را فرا گرفته ، از هر سمت که بخواهند از شهر خارج شوند در حدود 2 الی 5 کیلومتر بایستی از میان باغات عبور نمایند. مساحت باغات در حدود 3000 هکتار و سطح آن عموماً انگور و اشجار آن بادام ، زردآلو و پسته میباشد. اشجار متفرقه خیلی کم دیده میشود. نگهداری باغها به عهده ٔ باغبان است و سرپرست چند باغبان یک دهخدا است که به اصطلاح محل دخو نامیده میشود. در قزوین کارخانجات چندی است از قبیل کارخانه ٔ پارچه بافی و قالی بافی و آرد و غیره . یک بیمارستان به نام امینی 36 تختخوابی دارد و بیمارستان 50تختخوابی نزدیک به اتمام است . پزشک دیپلمه ٔ آزاد و مستخدم 7 نفر، پزشک مجاز 4 نفر، دندان ساز 5 نفر، داروساز 5 تن میباشد. شهر قزوین تلفنی با شهرهای تهران ، رشت ، زنجان ، همدان و با سایر نقاط کشور با تلگراف مربوط است . همه روزه پست حرکت مینماید.
آثار قدیمه ٔ شهر قزوین از این قرار است : 1- مسجد جامع. در کتاب مرآت البلدان ناصری مسجد جامع قزوین را به شرح زیر توصیف نموده است : این جامع به امام شافعی منسوب بوده ، صحن بزرگ آن را چند نفر ساخته اند، هر محلی به اسم بانی آن موسوم است . صحن کوچک که به طرف شرقی و مشهور است از ابنیه ٔ هارون الرشید است . صحن کوچک به طرف قبله از بناهای خمارتاش عمادی است که در سنه ٔ 500 هَ . ق . شروع به بنای آن گردیده و در 509 تمام شده است . 2- سر درب عالی قاپو (شهربانی فعلی )، واقع در انتهای شمالی خیابان سپه از بناهای دوره ٔ سلاطین صفویه است . 3- عمارت چهل ستون (فرمانداری فعلی )، از بناهای دوره ٔ صفویه است . 4-شاهزاده حسین ، تاریخ بنا 967 هَ . ق . در زمان شاه طهماسب صفوی ساخته شده و از بناهای زینب بگم خواهر شاه عباس است . در زمان ناصرالدین شاه تعمیر اساسی شده و ایوان جلو آن را حاجی محمدباقر امینی تعمیر نموده است .5- مدرسه ٔ حیدریه ، از بناهای صفویه است که فعلاً محل دبستان فردوسی میباشد. 6- مقبره ٔ حمداﷲ مستوفی معروف به گنبد دراز.
باغات قزوین فاقد دیوار و حصار بوده حدود آنها فقط خاکی به ارتفاع 75 الی 150 سانتیمتر است . اوائل بهار موقع شکوفه ٔ گل باغات اطراف شهر منظره ٔ زیبائی دارد، این منظره مخصوصاً از نقطه ٔ مرتفع شهر بسیار جالب توجه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


دانشنامه عمومی

نام مرکز استان قزوین در ایران. این شهر در زمان صفویه، به مدت 57 سال، پایتخت کشور ایران بود؛ و آب انبار سردار _بزرگ ترین آب انبار تک گنبدی جهان_ در قزوین است.


قَزوین ( تلفظ راهنما·اطلاعات) یکی از قدیمی ترین شهرهای ایران که در قسمت مرکزی این کشور واقع شده و در گذشته برای مدتی پایتخت ایران نیز بوده است. شهر قزوین، مرکز استان قزوین، در بلندای ۱٬۲۷۸ متری از سطح دریا واقع شده است. تاریخچه شهر قزوین به دوران ساسانیان باز می گردد زمانی که به دستور شاپور پادشاه ساسانی رونق یافت. قزوین شاه راه اقتصادی جاده ابریشم، سال ها محل گذر تجار و بازرگانانی بود که کالاهای خود را از شرق به غرب می بردند. قزوین در زمان حکومت صفوی ۵۷ سال پایتخت ایران بوده و به همین دلیل دارای اماکن و موزه های تاریخی بسیاری است.قزوین پایتخت بزرگ خوشنویسی ایران است و از جمله خوشنویسان معروف خط پارسی می توان به میرعماد قزوینی اشاره کرد.قزوین از نظر تعداد اثر تاریخی رتبه نخست در ایران و سوم در جهان را دارد، که از این آثار کهن و باستانی گوناگون می توان کاروان سرای سعدالسلطنه، مسجد جامع قزوین، میمون قلعه، حمام قجر، آب انبار سردار، پیغمبریه، کاخ چهل ستون، امامزاده حسین، خیابان سپه (اولین خیابان ایران) نام برد.
تحولات شهر قزوین پس از پایتختی
قزوین به دلیل قرار گرفتن در مسیر ارتباطی شرق به غرب و جنوب به شمال کشور، نزدیکی به تهران و کرج، دارا بودن چندین شهرک صنعتی و نیز امکانات مناسب آموزشی و علمی از جمله چندین دانشگاه دولتی و غیر دولتی از جمله دانشگاه بین المللی امام خمینی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین و دانشگاه آزاد اسلامی - باراجین از موقیت مناسبی در ایران برخوردار است.
قزوین به علت دارا بودن ۲ هزار و ۵۰۰ هکتار باغستان کهن در اطراف شهر و وجود بوستان ۱٬۴۰۰ هکتاری باراجین در سال ۱۳۹۲ از سوی معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست کشور به عنوان شهر پاک ایران انتخاب شد.
قزوین شهری فارسی زبان است. زبان مادری اکثر اهالی اصیل شهر قزوین فارسی همراه با لهجه خاص قزوینی است. زبان های تاتی، گیلکی و آذری نیز در قزوین تکلم می شود. علی رغم حضور تات ها، گیلک ها و آذری ها در شهر قزوین، اغلب آن ها بومی خود شهر قزوین نمی باشند، و از اقصی نقاط ایران و استان قزوین به شهر قزوین آمده اند. کردها و لرها از دیگر اقوام شهر قزوین هستند.

قزوین (ابهام زدایی). قزوین به یکی از موارد زیر اشاره دارد:
استان قزوین استانی از استان های ایران
قزوین شهری از شهرهای ایران و مرکز استانی به همین نام
شهرستان قزوین یکی از شهرستانهای استان قزوین
«بحر قزوین» نام عربی دریای خزر

نقل قول ها

قزوین از شهرهای ایران در غرب استان تهران، مرکز استان و شهرستان قزوین.
• «قزوین یکی از مهمترین مراکز فرهنگی کشور به شمار می رود و این ویژگی که چهار تن از پیامبران خداوند متعال در یک نقطه کنار هم دفن شده باشند از خصوصیات بارز این شهر بوده و عنایت خاص خداوند به شمار می رود.» -> مرتضی ادیب یزدی

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] قزوین، شهری در حوزه مرکزی ایران. این شهر در دوره اسلام به جهت هم مرزی با شمال ایران و محل حضور دیلمیان، مهم و مورد توجه دستگاه خلافت اموی و عباسی بوده و مسلمانان، قزوین را مرز مبارزه با دیلمیان می دانستند. گروهی از اسماعیلیان به رهبری حسن صباح در منطقه رودبار در قلعه الموت ساکن بودند و این شهر تا قبل از صفویه، شهر سنی مذهب و گروه های شیعه اسماعیلی و غیره به عنوان گروه محدودی در آن شهر بوده اند. شاه طهماسب صفوی وقتی تبریز را برای پایتختی، امن ندید، آن را به قزوین منتقل و در این دوره، قزوین پیشرفت سریعی یافت. این شهر، شخصیت های دینی، مدارس علمیه و کتابخانه های فعال و پررونقی داشته که نویسندگانی همچون سمعانی، مستوفی و دیگرانی به نام و محل آنها اشاره کرده اند.
قزوین در حوزه مرکزی ایران. این شهر از سمت شمال به گیلان و مازندران، از غرب به زنجان و همدان، از جنوب به اراک و از سمت شرق به تهران محدود می باشد.این شهر در ۱۵۳ کیلومتری پایتخت قرار گرفته است.
مستوفی درباره نام قزوین می گوید: در جنگ بین ساسانی ها با دیلمیان، زمانی لشکر ساسانی ها به اینجا رسید، فرمانده لشکر دید لشکر کمی بهم ریخته است و به زیردست خود گفت «کش وین» یعنی لشکر را منظم کن. این نام بر آن منطقه ماند و بعدها عرب ها آن را معرب کردند به قزوین.

پیشنهاد کاربران

Qazvin


قزوین یا گزوین= کاسپین
کا سپی ن
کا= گاو
سپی= سپید =سفید
ن=وجود داشتن
گاو سفید وجود دارد

قدمت نام قزوین و پیشینه ایران از هزار سال بیشتر است
زبان رایج مردم شهر قزوین پارسی با لهجه خاص قزوینی می باشد، پارسی باستانی اصیل بدون شکست الفاظ که ریشه در شمال شرق ایران دارد. علی رغم حضور تات ها، گیلک ها و ترک ها، کردها و لرها در شهر قزوین، اغلب آن ها بومی خود شهر قزوین نمی باشند، و از اقصی نقاط ایران و استان قزوین به شهر قزوین آمده اند.
اولیا چلبی، سیاحِ معروفِ عثمانی، در سیاحتنامه خود ۱۶۴۷ تا ۱۶۵۴ میلادی، زبان مردم قزوین را اینگونه شرح می دهد:اکثر اهالی قزوین عارف و ظریف، فصیح و بلیغ هستند و از این رو با همدیگر به پارسی ظریف سخن گویند اما عربی نیز می دانند.
در سفرنامه ادوارد براون به نام �یک سال در میان ایرانیان� ۱۸۸۷–۱۸۸۸ زبان مردم قزوین نیز پارسی ذکر شده است.
تاریخ نگاران ایرانی و عرب عقیده دارند که واژه قزوین از جمله �این کش وین� گرفته شده است، به این شرح که وقتی سرکرده سپاه کسرا به هنگام نبرد، در صف لشکریان خود خللی دید، با عبارت �این کش وین� ( یعنی به آن کنج بنگر ) زیردست خود را مأمور رفع خلل کرد و در نتیجه سپاهیان او پیروز شدند. آن گاه در آن محل؛ شهری بنا کردند و آن را �کشوین� نامیدند و در دوره اسلامی، عرب ها، این واژه را معرب کرده و آن را قزوین نامیدند.
( مثل واژه کَند در پارسی که پس از وارد شدن به سیستم زبانی عربی قند شده و قناد از آن صرف می شود. اما امروزه در زبان انکلیسی کَندی گفته میشود و در ایران قند ) ( قرمز:عربی شده ی واژه ی کرمست یا کرمس ( kermest/kermes ) ، قباد ( معرب کوات/کباد )
*****البته اگر قباد از دید بعضی ها نشه جایی که پشه ها قِر می دهند؟!
بر پایه نوشته های یونانی و رومی پیش از دوران هخامنشی ، مردمی که آن ها را �کاسی ها� یا �کاسیت� می نامیده اند، در کرانه باختری دریای شمال ایران می زیستند که به گفته بعضی از تاریخ نگاران، آریایی یا از ملیت �میت تانی� به حساب می آمدند. گفته می شود این قوم مدت ها پیش از مادها به ایران آمده و قرن ها در کرانه باختری دریای هیرکانی کاسپین استقراریافته بود. گفته شده که نام قزوین از این اقوام، و از نام دریای کاسپین گرفته شده است.
همچنین گفته شده اشکانیان قزوین را به نام مؤسس آن اردپا می خواندند. و ساسانیان نام این شهر را "کشوین" ( یعنی سرزمینی که نباید از آن غافل شد ) نهاده بودند. در برخی متون نام این شهر "قسوین" ( یعنی شهری که مردمی پر صلابت و استوار دارد ) ذکر شده است.
هر شهر ایران قدمت و دیرینه خاص خودش رو داره بی اصالت نیست که دزدیده بشه. . .


قزوین : تازی شده ( معرب ) " کاسپیان " است ، کاسی نام ویس ( قوم ) ایرانی و از نخستین باشندگان کرانه های دریایی آپاختری ( شمالی ) ایران باستان است که خود به دو بخش " کاسی " های کوهستان نشین و رزم آور و بخش دشت نشین های " کاسپی " نامور شدند امروزه نام شهرهای " کاشان ( کاسان ) ، کاشمر ( کاسمان ) ، کاشغر ( کاسگر ) از گروه نخست گرفته شده که در سراسر ایران پراکنده شدند و تمدن های نخستین مانند سیلک کاشان را پی ریزی نمودند و نام دریایی اپاختری و شهر قزوین " کاسپیان " از نام گروه کاسپی ها گرفته شده و به معنی سرزمین کاسی های دشت نشین است که در لاتین" کاسپین" گردیده .

کاشغری درکتاب معروف دیوان لغات الترک که حدود هزار سال پیش نوشته شده میگوید

کلمه قزوین ازترکیب قاز برگرفته ازاسم قاز دختر افراسیاب اوینی به معنی بازی تشکیل شده است
خلاصه قزوین به معنی

محل بازی قاز دختر افراسیاب

کاشغری درکتاب معروف دیوان لغات الترک که حدود هزار سال پیش نوشته شده میگوید

کلمه قزوین ازترکیب قاز برگرفته ازاسم قاز دختر افراسیاب اوینی به معنی بازی تشکیل شده است
خلاصه

حروف قاف و غین در زبان فارسی نیست . وقاف، و غین حروف مشترک بین عربی وترکی است قاف را عربها ازپشت زبان کوچک وما ترکها از جلوی زبان کوچک ادا می کنیم. در کلمه ی ترکی قاشقچی عربها نمی توانند دوتا ق را در یک کلمه بگویند . ومی گویند خاشقچی و اما ما ترکها اگر غ در اول یک کلمه بیاید بصورت ق تلفظ می کنیم مثلا به غذا ( قذا ) و به غاز ( قاز می گوییم ) و به این حالت قزوین یعنی غزوین با تلفظ قزوین ( قاز اوینgazoyun ) یعنی جایی که غازها می رقصند. وبازی می کنند ( یه مه میسن غاز اتینی بیل مه میسن لذتینی ) ( در ضمن در کلمه ی گوموش قیه ( صخره ی نقره ایی ) و قره گوز ( سیه چشم ) طرز تلفظ ق وگ در ترکی مشخص می شود )

نوشته های باستانی یونان قزوین را با نام �راژیا� معرفی می کند و پس از آن در نوشته های اروپایی این شهر با نام شهر باستانی �آرساس� یا �آرساسیا� شناخته می شده است. اشکانیان قزوین را به نام مؤسس آن �اردپا� می خواندند؛ و ساسانیان نام این شهر را �کشوین� ( یعنی سرزمینی که نباید از آن غافل شد ) نهاده بودند. در برخی متون نام این شهر �قسوین� ( یعنی شهری که مردمی پر صلابت و استوار دارد ) ذکر شده است. به هر روی مورخان و باستان شناسان عصر حاضر قزوین را عربی شده �کاسپین� می دانند؛ و بر این باورند که قوم کاسپی ها که در سواحل دریای کاسپین می زیستند به مرور کوچ کردند و شهر قزوین را بنا نهادند. و به همین دلیل است که در متون کهن عثمانی و عربی نام دریای خزر �بحرالقزوین� ذکر شده است.
قزوین شهر فارسی زبان است. زبان مادری اکثر اهالی اصیل شهر قزوین فارسی همراه با لهجه خاص قزوینی است. زبان های تاتی، گیلکی و آذری نیز در قزوین تکلم می شود. علی رغم حضور تات ها، گیلک ها و آذری ها در شهر قزوین، اغلب آن ها بومی خود شهر قزوین نمی باشند، و از اقصی نقاط ایران و استان قزوین به شهر قزوین مهاجرت کرده اند. کردها و لرها از دیگر اقوام شهر قزوین هستند.
نام ها پیشین قزوین:کاسپین، ارساس، ارساسیا، راژیا، کشوین، قسوین، شاد شاپور، باب الجنه


کاسپین
قزوین نامیدن این شهر مانند این است که کاسی ها را قازی و دریای کاسپین را دریای قزوین و کاشان را قازان بنامیم. نیکو است این نام زنده شود تا یاد این مردم کهن ( کاسی ها ) دوباره زنده گردد و هم آشکار شود که این سرزمین تا چه اندازه دیرینه است.

اری قزوین شهرمن است وتازمانی که مدت نفسی میاید قابل باشم میباشم اما متاسفانه مدتیاشخاص های گوناگونی به مدلهایی ازارم دادن مگرچه خواستم عاقبت بخیری ولی افسوس میدانم کشورم به این بزرگی ومدیرانی مبتکرازعلم که اجازه ها درمجازی بدهند که هرکسی بتواند رقص کند توهین کند تحقیرکند ترورکندگروهی حمله کنن انجامیرسدکه احساس کنی تنهایی و بهتراست خودراکناربکشی وخاسته ات رازنده به گورکنی اما خداروشکرمیکنم که رهبری بزرگواروخردمنددارم که به هرشایعه ای توجه نمیکند من به چنین رهبری افتخارمیکنم که یک ایرانیم که تازمانی که نفس بکشم خودراانسان میدانم وخودراتغیرنمیدهم ازاینکه خودراکنارکشیدم ازخستگی وتحقیربوده ولاقیرممنوع که فرست دادیدکه باشم ازخداوندبهتریناروواسه شماعزیزان میخواهم ومن الاتوفیق

ممنون که بودید ارامش برایم که این روزاکمیاب میباشد خداروشکراندک نفسی می اید و خودم رابرایتان قابل میدانم ازاینکه درکنارم نستید حس خوبی دارم زنده باشیدو پایداروبه خودم که درقزوین متولدشدم افتخارمیکنم که شماها رودارم درکنارم پیروزباشیدوپایدار

آبیک مخفف شده آقا بیگ و یک کلمه ی تورکی می باشد. به جای آقا. آغا. آآ. گفته شده است. آ. . و به جای بیگ گفته شده است. بیک. . . . . . . . آقابیگ=آبیک ( که با تلفظ غلطش آب یک ) شده است.


کلمات دیگر: